خیلی حالم گرفتس حتی الان که دارم مینویسم بغضمو بخاطر پسرم قورت میدم همسرم خیلی بداخلاق شده کاسبه و تازگی پول رو پولش نمیاد سر کار با چندنفر مثلا رفیق عرق میخوره. بعد همش میناله که نیست پول نداریم . بهش میگم وقتی سرکار عرق بخوری همین میشه ولی قبول نمیکنه.اصلا نمیشه باهاش حرف زد سریع واکنش خشونت نشون نیده‌منم بخاطر پسرم سکوت میکنم که ادامه نده.اینجور وقتا که خشن میشه و با داد و بیداد بامن حرف میزنه پسرم بهش‌میگه بابا من عاشقتم بابا ناراحت نباش .بیشتر بهش میچسبه .هر روز فقط میگه بابامو میخوام . هرجور میخوام باهاش حرف بزنم فقط پرخاش میکنه اصلا نمیتوتیم در مورد هیچی باهم حرف بزنیم .آخرشم برگشته بمن میگه تو اصلا منو درک نمیکنی میگم منظورت از اینکه درک نمیکنم چیه از کوره در میره و از جا بلند میشه میگه تو زندگیم پشیمونم که تو رو گرفتم 😭 از یه طرف بچمم پرخاشگره لجبازه بهش میگم جلوی بچه این رفتارو نکن اصلا نمیفهمه

۴ پاسخ

واقعا شرایط سختی داری عزیزم فقط میتونم برات دعا کنم😔

وای الهی خیرنبینن بااین وضعیت مالی ها، من خودم همش با شوهرم برنامه ریزی میکنیم،بازم کم میاد.
پدر منم کاسبه ولی خیلی ناراحته.
امیدوارم مشکل عرق خوری هم حل بشه.وقتی خورده اصلا باهاش هم کلام نشو.چوم درحالت طبیعی نیستن

خدا لعنت کنه باعث بانی این وضعیت رو که همه مردا داغونن

گلم من عرق خوردن اصلا تایید نمیکنم و هیچ جوره نمیتونم باهاش کنار بیام
ولی خب بنده خدا فشار روشه شوهر منم کارمند هست ولی مدتیه دستش به شدت خالی شده متاسفانه مسائل اقتصادی پدر مردارو در اورده بدبختا دیگه واقعا رد دادن من شوهرم که میگه پول ندارم میگم خدا بزرگه درست میشه و ... و سعی میکنم واقعا خرجای اضافی کنم یکبار برام دردودل کرد باورت نمیشه اشکم در اومد از بس فشار روشه

سوال های مرتبط

مامان حسین مامان حسین ۳ سالگی
مامانا این رفتارا طبیعیه از بچم یا اینکه باید نگران باشم
یه نمونه اینکه یه حرف رو ده ها بار میزنه مثلا مامان اجازه میدی برق رو روشن کنم میگم آره دوباره هی میگه هی میگه یا مثلا یه خوراکی میخواد میگم باید غذاتو بخوری بعدا میدم بعد یکسره در حین غذا خوردن میگه بخورم میدی بخورم میدی بیست بتر میپرسه هی میگه بله میدم عزیزم میدم بازم میپرسه این مدلی بودن با خودمه
بعد با هم سن و سالاش هم هست مثلا پسرای جاریم تقریبا تو یه رنج سنی هستن با حسین بعد با اونا هم همینطوری هست مثلا داره باهاشون حرف میزنه باید کل حواسشون بهش باشه خب اونا هم بچه هستن حواسشون پرت میشه دوباره هی صدا میکنه حرفشو از اول تکرار میکنه مثلا میگه داداش یاسین من موتور خریدم کافیه یه لحظه اون بچه نگاش نکنه دوباره هی میگه داداش یاسین داداش یاسین ده بار صدا میکنه و حرفشو تکرار میکنه، یا زور میگه همش بیاید فلان جا بشینیم بیاد فلان بازی کنیم مثلا گوشی دستشونه زور میگه گوشی من رو نگاه کنید همتون اگه دست به گوشی خودشون بزنن گریه میکنه، یه جورایی کاراش کلافه کننده شده نمیدونم چیکار کنم هر چی باهاش حرف میزنم گوش نمیده
مثلا دیشب جاریم تو ماشینمون بود میرفتیم جایی هی به پسر جاریم میگفت بیا ماشینارو نگاه کنیم بعد اون خوابش میومد میگفت نمیخوام این دوباره حرف خودشو تکرار می‌کرد از اول هی چی من میگفتم باباش میگفت میگفت آخه نمیاد ماشین نگاه کنیم انگار متوجه نمیشه میگیم خوابش میاد...این از این رفتارش
ادامه تو کامنت