۸ پاسخ

حتما از مشاور کمک بگیر خیلی بهت کمک میکنه
شرایطشو نداری بری ؛ تلفنی بگیر
من دوقلو دارم از مشاور کمک گرفتم بهتر شرایطمو پذیرفتم

چقدر درکت میکنم بعد زایمان قشنگ همین حسا رو تجربه کردم و الان ۱۰ روز دیگه دوباره شروع میشه این سری مث تو با بچه شیره به شیره

منم اوایل زایمانم همین حسو داشتم حوصله دخترمو نداشتم مدام گریه میکردم دوست نداشتم با کسی حرف بزنم دوست نداشتم برم جایی ولی خوب شدم شما هم تحمل کن خوب میشی ب خدا انقد زود میگذره

حتما برو مشاوره.چیز خاصی نیس.هم خسته ای.هم هورمونات به هم ریخته.یه مدت قرص میخوری همه چی درست میشه

واقعا حق داری دوتا بچه کوچیک اما باید بپذیری این شراطت رو
چشم‌رو هم بزاری بزرگ‌شدن

خوب میشی سرتو گرم کن من یادمه بعد زایمان برای کوچکترین چیز ها هم گریه میکردم

😔😔عزیزم درست میگی حق پاری واقعا فشار زیادی رو تحمل میکنی الهی خدابهت صبر و توان بده و زود بگذره برامنم دعا کن خدا بهم تحمل بده هرروز دارم گریه میکنم میگم خدا من الان بچه نمیخاستم دوباره میترسم میگم خدایا نزار پا ناشکری😭🤦‍♀️

حق داری گلم انشاالله خدا بهت صبر وتوان بده
درکت میکنم

سوال های مرتبط

مامان لیام😍👶 مامان لیام😍👶 ۱۷ ماهگی
مامانا پسرم روزا باباشو نمیبینه همینکه باباش از سرکار میاد می‌ره میچسبه بهش همش میگه بغلم کن منو بیرون ببر بیرونم میبرتش دیگه بیان خونه همش گریه می‌کنه با یه کاری سرگرمش میکنم تا باباش مثلا دستشویی بره همینکه میبینه باباش نیست خونه رو رو سرش می‌زاره انقد گریه می‌کنه
نمی‌دونم چرا اینطوری شده قبلا اینطوری نبود
بعد شبا قبل خواب می‌خوام پوشکشو عوض کنم نمیزاره گریه می‌کنه وقتی به زور عوض کردم می‌خوام بخوابونم یعنی زمینو زمانو به هم میدوزه یه گریه جدید یاد گرفته تا سه کوچه اونور ترم صداش می‌ره دیگه باید بابا همش بغل بگیرتش تابش بده تا بخوابه وقتی می‌خوابه زمین می‌زاره دوباره گریه می‌کنه که چرا منو زمین گزاشتی منم میزارم روپام تا خوابش می‌بره
واقعا از این وضعیت خسته شدم کی درست میشه ؟ چرا اینطوری شد ؟ چند تا دندون باهم داره میاره یعنی تاثیر اونایی اذیت میشه ؟ بچه های شما اینطوری شدن؟ بچم از صبح تا شب پیش منه ولی باباش میاد منو از یادش می‌ره انگار به اون وابسته تره
ببخشید خیلی طولانی شد ♥️♥️
مامان محمدآریا مامان محمدآریا ۱ سالگی
با کی حرف بزنم انقدر ناراحتم فکر کنم افسردگی دارم فکر میکنم جنون شدم هنگام عصبانیت ادای عجیب درمیارم یا میخندم بعدن به خودم میام
دارم از فکر میمیرم من قبلا خیلی اروم بودم کی منو به این حال انداخت این بچه منو کشت واقعا همش گریه میکنه همه چی میخاد اگه بهش ندم اون روز کلا نق میزنه
یکم پیش بشقابو کشیدم‌خاستم ناهار بخورم‌ اینم نق میزد پاشدم شیرشو دادم میو گزاشتم جلوش که یکم اروم‌شه غذامو بخورم نه این اروم نمیشد تا قاشقو گزاشتم دهنم باز شروع گریه کردن ینی خون به مغزم نرسید غذارو تف کردم زمین نشستم با صدای خیلیییی بلند گریه کردم خدایا منو بکش خدایا منو بکش انقدررر بلند فکر میکنم همسایه ها شنیدن الان انقدررر خجالت میکشممم همه صدامو شنیدن خجالت نگشیدم من با صدای بلندد گریه میکردم خاک توسرم
خداروشکر میکنم که بچه سالم دارم ولی ولیییی بقران پیر شدمممم
نمیدونم همه بچه ها اینطوری هستن یا این خیلی منو اذیت میکنه مردممم بخدا باورتون نمیشه چقدر خستم هم روحی هم جسمی
تو اطرافم ندیدم اینطوری بخدا انقدر اروم هستن بچه هاشون حاضرم سه تا بچه اونجوری نگه دارم بخدا انقدر اذیت نداره
شما‌ها چکار میکنید خوشبحال اونایی که باحوصله ان من اعصابم نمیکشه دیگه‌