۱۵ پاسخ

عزیزدلم 🥺 خستگی و درد توی حرفات پیدا بود بنظرم کاملا حق داری... به خودت فشار نیار ان شا الله که کمکی هست و زودتر این روزا میگذره فداتشم

دخملی خوشگلتم زودی تپل مپل میشه حسابی🥹😍

سلام عزیزم
مبارک باشه انشالله قدمش پراز خیروبرکت باشه

ووووی ننه 😍😍
بالخره دخمل نازدار‌ اومد🥳🥳🥳💃💃💃
الهی بگردم چقد اذیت شدی ،خداروشکر الان خوبین و کنار هم ،این روزا میگذره و تموم میشه .
عکسشو بده ببینمششششش😁😍😍

عزیزم تبریک میگم
الهی خوش قدم باشه و بزودی سر پا بشی .
قندت چی شد از بین رفت ؟

دقیقا منم زایمان اولم اصلا اذیت نشدم ولی فکر کنم واسه این یکی خیلی سخت بگذره برام

سلام عزیزم. قدم نورسیده‌ت مبارک باشه. ایشالا به زودی سرپا میشی و دختر خوشکلت هم زردیش میاد پایین. خدا رو شکر که به سلامتی تموم شد هر چند سخت

به سلامتی عزیزم
قدم نورسیده مبارک 😍😍 بهتر باشی انشالله

ای جان زایمان کردی؟😍😍😍
مبارکه عزیزم

سلام گلم قدمش مبارک باشه

عزیزم زایمان کردی بسلامتی انشالله قدمش‌پرخیر باشه .زایمان‌اولش سخته کم کم سرپا میشی انشالله

عزیزممممممم
مبارک باشه
انشالله زودی سرپا بشی 🥰
یه عکس از جوجه بده ببینمش😘

عزیزممم،قدمش مبارکه هاااا😍😍😍
مواظب خودت باش🫂

عزیزم انشالله زودتر سرپا میشی سخته ولی میگذره این روزا

مبارک باشه زهراجان، من هنوزم خستگی تو تنمه تازه فهمیدم پسرمم بشدت آلرژی داره جوری که نمیدونم دیگه چی بخورم،سر دخترم خیلی بدنم قوی بود این یکی مثل ی معتاد شدم دست بزنن بهم میفتم

ای جونمم 😍نی نی مون به دنیا اومده خیلی برات خوشحالم عزیزم ان شاالله هرچه زودتر حالت خوب بشه❤️

آخی عزیزم ان شالله هرچی زودتر روپا بشی گلم

سوال های مرتبط

مامان ماهی کوچولو مامان ماهی کوچولو ۳ ماهگی
سلام من اومدم با تجربه زایمانم
من به خاطر فشارخون بالا که تو بارداری داشتم ۴بار بیمارستان بستری شدم تقریبا از ۲۸هفته که هم دکتر زنانم هم دکتر نفرولوژیم میگفتن بچه ۳۰هفته بشه باید ختم بدیم مگر اینکه فشارت بیاد پایین .خلاصه باهزار نذر ونیاز و دارو وبیمارستان ۳۰هفته رو پر کردم ولی فشارهمچنان بالا بود دکترم داروهامو زیاد میکرد هی بیمارستان چند روز چند روز بستری میشدم اینقدر دارو وسرم و آزمایش دادم به اندازه موهای سرم اینقد تو مراقبتای ویژه بودم که دکترم گفت ۳۵ دیگه باید ختم بدیم .ولی من دلم رازی نمیشد تا دو یا۳هفته بود که حالم بد شد و باز بستری شدم و ام ار آی دادم و هزار مدل آزمایش و اینا تا شدم ۳۶ ودکترم واسه چند روز بعدش که۳۷ میشدم دیگه نامه ختم بارداری داد و دیگه اجازه پیشرفت نداد و گفت جون بچه و خودت درخطره.اینقدر من گریه کردم انگار یه تیکه از وجودمو میخواستن بیرون بیارن با اینکه دیگه هیچ جایی تو دستانم واسه آزمایش وسرم نمونده بود تمام دستام کبود حتی تاندون دستمو به جای رگ سوراخ کرده بودن و اینقدر اذیت شدم بازم دلم میخواست دلبرک صورتیم تو شکمم باشه😭
مامان نورا مامان نورا ۲ ماهگی
#تجربه_زایمان_طبیعی
از اولم همش میگفتم فقط طبیعی زایمان کنم بعد که از ۳۰ هفته متوجه شدم بچه بریچ و دکتر گفت سزارین همش استرس داشتم چون دور اطرافیانم تجربه تلخی از سزارین داشتن و عوارضش و میدونستم میترسیدم تا ۳۷ هفته که بچه چرخید و طبیعی شد زایمانم ...
اصن درد نداشتم تا ۴۰ هفته صبر کردم ولی نه کیسه ابم ترکید نه درد داشتم
تا آخر با نامه دکتر ۴۰هفته و ۳روز بستری شدم
۷صبح بستری شدم نوار قلب گرفتن و سرم زدن و اکسی توسین زدم بهم که همون آمپول فشار که یواش یواش وارد بدنت میشه تا درد بگیرت...
از وقتی سرپ و زدن تا ساعت ۱۲ اصلا درد نداشتم بعدش دردای پریودی حس کردم تا ساعتای ۳عصر یواش یواش بیشتر میشد دردا قابل تحمل بود ولی
ساعت ۵ معاینه شدم ۵سانت دهانه رحم باز شده بود و دردام بیشتر شد ماما همراه داشتم و شروع کرد ورزش دادن بهم و هی دردام بیشتر میشد ولی وقتی سرپا بودم میشد کنترلش کرد ولی وقتی میخوابیدم نوار قلب میگرفتن دردام واقعا زیاد بود جوری که گریم گرفته بود فقط هم وقتی دستگاهه وصل بود اذیت بودم شدیدا ...قرار بود اپیدورال کنم گفتن ۵سانت باز شی انجام میدن که ساعت ۷ شد ولی اپیدورال نمیکردن من شدیدا درد داشتم و افتادم تو فاز فعال زایمان...گفتن دکتر گفته صبر کنید فعلا زوده و من اون لحظه زمین زمان و بهم میدوختم از درد بعد چندتا ماما اومدن معاینه کردن گفتن زور بزنم درد شدیدی داشتم تا اینکه دکتر اومد گفت ببرینش اتاق زایمان ۹ سانت باز شده بودم نمیتونستم راه برم قشنگ حس میکردم سر بچه بین پاهامه تا خوابوندنم رو تخت بهم فشار اومد سریع بچه به دنیا اومد یهو کل دردام از بین رفت یه دفعه سبک شدم ادامش و تو تاپیک بعد میذارم که مهم تره و به دردتون میخوره