یعنی بدترین خاطره شد برام این دوشب آخر بارداری دیروز ک با لکه بینی شدید رفتم بیمارستان تخت جمشید کرج ک بستریم کنن نکردن برگشتم خونه یسانت شده بودم با اون معاینه مزخرف هرچی گفتم سزارينی هستم گفتن ما کار خودمونو میکنیم ک شرح حال بدیم دکتر ک بیاد ک هیچی برگشتم خونه امروزم از صب درد شدید پریودی دارم تو کمرم جوری ک اشکمو در اورده خودشون گفتن درد منظم داشتی بیا من ب هوا اینک بستریم میکنن باز رفتم دوباره معاینه کردن گفت شدی ۲ونیم سانت هرچی گفتم من سزارينی هستم باز گفتن باید ببینیم چطور هستی ک ب دکترت بگیم اورژانسی بیاد بعد من داشتم اشک میریختم از درد حالا فردا نوبت سزارین دارم کلن ولی باز گفتن برو تحمل کن همون فردا بیا سر بچم بالا بود یعنی انقد ناراحت شدم از دکتر و بیمارستان ک حد نداره خیلی سخته این دردی ک میکشم فشار شدید تو مقعد دارم خیلی بده ۳شبه نخوابیدم 😥😥😭😭😭😭😭شانس منهه

۱۱ پاسخ

میگن دعای زن باردار مستجاب میشه خدا لعنتشون کنه

توروخدا رفتی بعد زایمان بهم بگو چجوری بود راضی بودی یا نه پمپ درد حتما بگیر ایشاا خودتو نی نی صحیح و‌سلامت بیاید خونه و زایمان راحتی داشته باشی

مگه ازش نامه نگرفتی برای سزارین چرا تا ۴۰ هفته صبر کردی مگه ۳۸ هفته سزارین نمیکنن؟؟؟

یااا علی برای منم دکتر هاشمی آشتیانی میخوام برم تخت جمشید برای زایمان واااقعا چقد اذیتت کردن خدا لعنتشون کنه اصلا نباید معاینه کنن

وای چ بد .چرا باید ی سزارینی رو تحت فشار بزارن .چ فرقی میکنه امروز با فردا .

من تو تخت جمشید سزارین اختیاری بودم خوب بود 😢

دکترت کیه ؟

بیشعورا بچه دومته ؟؟

اگه خصوصی بود خوب سر موقع می اومدن همش پول همش بفکر پولن

واقعا چطور دلشون میاد ب ی زن باردار اینکارا یکنننن چطور دلشون میاد اخع 🥺لنتیا اخه بگو خطرناکه وقتی ایجور میشم خب بابد بچرو در بیارید دیگه

حالم ازشون بهم میخوره لعنتیا

سوال های مرتبط

مامان لیانا مامان لیانا ۹ ماهگی
۱۰ ب خاطر حال بدی ک داشتم اسهال و استفراغ داشتم بچه تکون نمی‌خورد رفتم بیمارستان گفتن قلبش خیلی ضعیفه معاینه کردن گفتن برو خونه فردا بیا
فرداش از صبح دل درد گرفتم هعی می‌گرفت ول می‌کرد تا افطار،ک دیگه رفتم بیمارستان ولی بستری نمیکردن نوار قلب از بچه گرفتن گفتن خیلی تکون میخوره نوشابه بخور راه برو و بیا تا دوباره نوار قلب بگیریم و ۱ سانت باز شدی
رفتم پله و راه رفتم و دوباره رفتم معاینه ک کرد گفت کیسه آبت پاره شده الان باید بستری شی ۲ سانت ولی باز شدی. ساعت ۱۰ شب بستری کردن تا ساعت ۱۱ گفت تازه ۳سانت باز شدی و امپول فشار زدن ک دردام تا ۱۲ خیلی بیشتر شد
۱۲ و ربع ک شد ۵ سانت باز بودم ولی بچه داشت بدنیا میومد و گفتن فولی من اصلا جیغ نمیزدم و سعی کردم بیشتر زور بزنم تموم توانم گذاشتم واس زور زدن
ک ۱۲ونیم بچه داشن فشار میورد دکتر گفت دیگ زور نزن ولی نتونستم و بچه بدنیا اومد ولی چون زور اضافه زدم و دهانه رحم ۵ سانت فقط باز بود پاره شد و بخیه زدن
مامانی گلی ک میخاید زایمان کنید سعی کنید جیغ نزنید ک دیگ‌توانی واسه زور زدن نداشته باشید
مامان هانا مامان هانا ۴ ماهگی
تجربه زایمان 2
دیگه اونشب اومدم خونه و راحت بدون هیچ دردی خابیدم و فهمیدم اصلا درد واقعی نبوده، فرداش از عصر انقباض شدید تری داشتم و چند نفر بهم گفتن خاکشیر بخور دردت بگیره خوردم و منتظر شدم دردام شدیدتر بشه، صبح ک بلند شدم دردا بیشتر شده بود رفتم از پله ها بالا پایین و دوباره خاکشیر خوردم، از ساعت 6عصر ب بعد انقباضام ب هر 10دیقه رسید و شدید شد جوری ک با هرانقباض واقعا درد شدید میگرفتم، تا 10شب تحمل کردم ک شد هر 5دیقه رفتم بیمارستان معاینه ک باز گفت شدی ی سانت💔دیگه واقعا هیچ امیدی نداشتم و دلم میخاست کلا زایمان نکنم، اونشب تا صبح نشد بخابم و فقط درد میکشیدم دکتراعم گفتن چون فردا تاریخ زایمانته صبح بیا شاید بستری بشی، صبح با درد شدید رفتم بیمارستان ب امید اینکه حداقل ی سانت بیشتر شده باشم ک بازم گفت ن ی سانتی بستری هم نمیشی، اومدم خونه و دیگه ن ورزشی کردم ن چیزی خوردم انگار لج کرده بودم گفتم ن من زایمان نمیکنم😂عصر دردام بیشتر شده بود کلا رنگم پریده بود ک ماما زنگ زد گفت بیا خودم معاینت کنم ببینم پیشرفت داشتی ک خداروشکر شده بودم 2سانت و نیم
مامان تیام💙👼🏻 مامان تیام💙👼🏻 ۴ ماهگی
سلام عزیزان میخوام تجربه زایمانم بگم براتون
پارت ۱
من از پنجشنبع شب درد داشتم مدام ولی یهو دردام از منظم بودن تغییر میکرد دردم قطع میشد هی میرفتم بیمارستان هی معاینم میکردن خلاصه من جمعه نزدیکی بدون جلوگیری داشتم دل درد وکمردردم شروع شد تایم گرفتم هی هر ۲۰ دقیقه میگرفت ول میکرد همراه با انقباض رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن ۱/۵ رو ب ۲ سانتی برو خونه شدید شد بیا رفتم خونه اما مدام درد داشتم از ۹ دقیقه شروع میشد فاصله دردا میرسید ب ۲-۳ دقیقه یبار دیگ رفتم بیمارستان گفتن بخواب واسه معاینه دیدن باز گفتن هیچ تغییری نکردی هنوز همون ۲ سانتی نوار قلب گرفتن گفتن نوار قلبش خوب نیست شاید مدفوع کرده بستری شو بستریم کردن مدام نوار میگرفتن دیگ یهو گفتن اوکیه بستریت رو کنسل میکنیم برو خونه صبح ساعت ۷ بیا رفتم خونه باز تا۷ تحمل کردم دیگه رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن هنوز ۲/۵ شدی رو به ۳ باز برگشتم خونه خلاصه تحمل کردم تا ۴ عصر دوباره رفتم درد داشتم مدام باز معاینه شدم هنوزززز ۳ بودم گفتن باید بری خونه تا دردت شدید شه در صورتی ک من هم دردم شدید بود هم فاصله هاشون کم بود و اینم بگم من دو شب بود ن خواب داشتم ن خوراک نمیتونستم چیزی بخورم همش بالا میاوردم انرژی نداشتم اصلا گفتن بهت یه امپول تزریق میکنیم که بتونی یه ساعت بخوابی و هم تهوعت خوب بشه و بیوفتی تو فاز فعال زایمان
مامان هوراد 👶🫧 مامان هوراد 👶🫧 روزهای ابتدایی تولد
پارت دو : گفتم من ک سزارینم برای چی معاینه،گفتن باید معاینه کنیم ب دکترت بگیم ب زور گذاشتم معاینه کردن درد داشت باید خودتو شل کنی🥲ولی دردش همون لحظه اس،گفت یه انگشت دهانه رحمت باز شده خونریزیتم بخاطر همونه،گفتن دکترت جمعه ها نمیاد میتونی با دکتر مقیم زایمان کنی،منم ک ب امید دکتر کریمی رفته بودم اون بیمارستان گفتم ن زایمان نمیکنم باید خودش بیاد.گفتن یا بستری شو یا با رضایت خودت اگه خونتون نزدیکه برو خونه ساعت ۳ شب بیا تا کاراتو انجام بدیم دکترتم میاد،دیگه من رضایت دادم خونه خواهرشوهرم نزدیک بود رفتیم اونجا گفتن کلا دراز بکش دردات شروع شد بیا.
درد ک داشتم بدتر شده بود هر پنج دیقه یبار میگرفت ول میکرد از کمرم شروع میشد میزد ب دلم کل بدنم و پاهام درد میگرفت خلاصه ب امید اینکه با دکترم عمل کنم تا شب تحمل کردم ولی داشتم زمینو گاز میگرفتم دیگه همسر و مامانم اعصابشون خورد شد گفتن هم داری درد طبیعی تحمل میکنی بعد میخای سزارین شی،دیگه نمیتونستم تحمل کنم اماده شدم رفتیم بیمارستان،نوار قلبشو گرفتن با حرکتش خوب بود،دکتر مقیم گف بزار معاینت کنم
با کلی درد معاینه کردگف پنج سانتی
ادامه..