تجربه زایمانم پارت ۳
بیمارستان دولتی بود هر دفعه ک شیفت ماماها عوض میشد منو معاینه میکردن هر چی میگفتم ۱۰ دیقه پیش معاینه شدم اینا میگفتن ما هم باید معاینه کنیم هر نیم ساعت معاینه میکردن شانس من تو زایشگاه کسی دیگه نبود همه ماماها رو من تمرین میکردن ب دکتر هر چی گفتم سزارین کن همش دعوا میکرد میگفتم آروم معاینه کن عمدن طوری معاینه میکرد ک صدام ب آسمون می‌رسید کشتن منو از درد روز چهارم ک از ترکیدن کیسه آب ۲۰ ساعت گزشته بود همسرم آومد دعوا کرد ک بچم تو خشکی نمیتونه زنده بمونه زنم نمیتونه طبیعی زایمان کنه ببرینش سزارین گفتن نه دیقه نود می‌بریم سزارین بعد شوهرم گفتن میرم شکایت میکنم گفتن مهم نیست برو شکایت کن وقتی همسرم رفت دکتر گفت بیا برای بار آخر معاینه کنیم گفتم دیگه توان ندارم بزارین برم از بیمارستان بزور منو بردن معاینه خلاصه ۵ نفر معاینه کردن و گفتن فایده نداره وقتی ۴ روزه با آمپول فشار باز نمیشه و کیسه آبشم زدیم فایده نداشته این همه معاینه تحریکی انجام دادیم بازم نشده سریع باید بره اتاق عمل

۶ پاسخ

ای وای گلم چه عذابی کشیدی،خداازشون نگذره.
منم وقتی براان اس تی میرفتم بیمارستان یه خانم بودبچش بدنیانمیومدرحمش بازنمیشددوروزی میشدبستری بودزنه گریه میکردهمسرشم صدای زنشومیشنیداینورگریه میکردهمسرم گفت ببرین عمل
اخرش بزوردیدن طبیعی نمیشه بردن اتاق عمل
انگارکثافتادوس دارن ملت واذیت کنن اخه یکی نیست بگه وقتی تویک روزرحمش بازنشده اگه۱۰ روزهم نگه دارین بازنمیشه چراعذابشون میدین.

میدونی چیه ما رو میکنن موش آزمایشگاهی تا پرستارا چیز یاد بگیرن

اصلا دردت نبوده از دکترا و پرستارای بیمارستان دولتی بی رحم تر خودشونن

عزیزم چقد اذیت شدی ، من ۱۵ ساعت تو این وضعیت بودم و انقدر عذاب کشیدم تو چهار روز 🥲

چه بیمارستان مزخرفی اه

خداروشکر که الان خوبید

سوال های مرتبط

مامان قلب مامان🥺😍 مامان قلب مامان🥺😍 ۶ ماهگی
خاطره زایمان طبیعی
وقتی بستری شدم رفدم تو اتاق درد یه دختره هم بود ک هم سن من بود من خیلیی خوشحال بودم کلی عکس گرفدم 😂ورزش کردم ب اون دختره انرژی دادم ساعت ۱۲ بستری شدم تا ساعت ۳و نیم ورزش کردم ..ماما معاینم میکرد معاینه تحریکی هم کرد خلاصه اینکه باهاش خیلی همکاری کردم ..ساعت چهار اومد کیسه آبمو پاره کرد همزمان باهاش باز معاینه تحریکی کرد و آمپول فشار زد😓ک از همونجاا دردهای شدید من شرو‌شد..فاصله دردام هر دو دقه یه بار بود دیگ نتونستم ورزش کنم فقط جیغ می‌کشیدم اون دختره ک باهام تو اتاق بود هنگ کرده بود 😂😂منم روم نمیشد نگاش کنم 🤣خواهرم پیشم بود با هر درد اونو چنگ مینداختم جیغ می‌کشیدم ..التماسشون میکردم منو ببرن سزارین😂تا دو یه ساعت مدام جیغ می‌کشیدم ..ماما هم چن بار اومد معاینه کرد ولی موقع معاینه همکاری میکردم هر کاری می‌گفت میکردم می‌گفت هروقت دردت شرو شد پاهاتو ببر تو شکمت بزار معاینه کنم ..معاینه کرد ۵ سانت بودم گفت عالیه
مامان علی سینا. ⛅ مامان علی سینا. ⛅ ۱ ماهگی
پارت ۲
هر موقع که درد سراغم میومد فقط نفس های عمیق میکشیدم
ولی بخاطر معاینه های که میکردن اذیت شدم ۲ ماما و دکتر همش معاینه میکردن. و خب خیلی خوب داشتم پیش میرفتم دیگه نیازی به امپول فشار اینا نبود. ساعت همینجوری میرفت جلو و من هنوز درد میکشیدم و معاینه میکردن ولی سر بچه اصلا تو. لگن نیومده بود
گفتن پاشو رو توپ بشین و کمرتو بچرخون و هر وقت دردت اومد رو توپ بشین پاشو. منم دیگه شروع کردم به ورزش کردن تا ساعت ۳ و بعد باز اومدن معاینه کردن گفتن ۶ سانتی ولی سر بچه نیومده تو. لگن.
باز ورزش کردم دیگه خسته شده بودم. دیگه گفتن امپول فشار بزنیم.
وقتی امپول رو زدن نتونستم تحمل کنم فقط گریه میکردم و اسم خدا رو صدا میزدم . ساعت دیگه ۵ شد و گفتن اگه تا ساعت۶ نزایید باید عمل شه. بخاطر این حرف بیشتر گریه کردم گفتم نمیخوام عمل شم. گفتن دست ما نیست.
دیگه اخراش حالم خیلی بد شد اصلا نمیتونستم حرف بزنم یا گریه کنم
و یهو صدای داداشمو شنیدم که داشت با دکترا دعوا میکردن میگفت اگه قراره عمل شه چرا زودتر عمل نکردید چرا گذاشتید این همه درد بکشه. اونا گفتن ما تا اخر تلاش میکینم طبیعی بشه اگر نشد میبریم عمل ولی داداشم گفت نه همین الان ببرید عمل.
و اومدن برای بار اخر معاینه کردن گفتن ۸ سانت شده ولی نمیشه کاری کرد باید عمل شه. دیگه برام مهم نبود عمل شم چون از درد دیگه نزدیک بود بیهوش شم. ساعت ۶ و نیم اومدن بهم سوند وصل کردن خیلی درد داشت و بردن سمت اتاق عمل. انقد درد داشتم همین رو تخت دراز کشیدم فقط میگفتم لطفا زودتر بی حس کنید. از کمر بی حسم کردن و دیگه هیچ درد رو حس نکردم و فقط چشامو بستم که ساعت ۷ و ۱۰ دقیقه دکتر گفت مبارک باشه پسرت به دنیا اومد و منی که اصلا حال نداشتم لبخند بزنم
مامان فاطمه سدنا ✨️ مامان فاطمه سدنا ✨️ ۴ ماهگی
# 2
تا ساعت ۴ و ۵ اینا همونجور میومدن گاهی معاینه میکردن میرفتن اون وسط با مامانم میگفتم شوخی میکردم 😂 ((خیلی خوبم من وسط درد با مامانم و ماما و دکتر شوخی میکردم😂))
ساعت ۵ و ۴عصر بود که ۴ سانت شده بودم ،بعد از این ک ۴ سانت شده بودم اومدن امپول فشار معروف رو تزریق کردن ،منم دردام فاصله اش کمتر شده بود و شدتش کمی بیشتر
گذشت تا این که ساعت ۶ و نیم اینا اومدن معاینه کردن ۵ سانت بودم
تا این که ساعت ۷ شب شیفت تغییر کرد و مامای دیگه ای اومد و شیفت رو تحویل گرفت اونا هم موقع تحویل شیفت معاینه کردن گفتن همون ۵ سانت ،دکتر هم اون وسط دو دفه اومد معاینه کرد
ساعتای ۸ و خورده ای نزدیک ۹ شب بود که همراهی هارو بیرون فرستادن دلیلشم گفتن ک بخش شلوغ شده و ی مریض با فشار بالا آوردن ..
ماما اومد گفت بیا پایین رو توپ ورزش کن راه برو ،دانشجوی مامایی اومد گفت بهت گفتن راه بری ؟ گفتم آره، خودش اومد بهم ورزش و حرکت روی توپ داد که حدودا تا ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه ورزش کردم و راه رفتم تا اینکه خودشون گفتن کافیه بخواب رو تخت
ماما اومد کیسه آبم رو زد ی دریای آب خارج شد ازم🤭.
کمی ک گذشت دردام ب شدت زیاد شده بود و وسط همین دردا بهم ورزش داد بازم تا ساعت ۱۱ و نیم ،ساعت ۱۱ و نیم شب ماما اومد گفت بخواب معاینه ات کنم معاینه کرد گفت وقتی دردت شروع شد زور بده که خداروشکر زورای خوبی میدادم ولی خب باز از اون طرف بديش این بود ک سر بچه داشت دیر میومد توی لگن و همین اذیتم می‌کرد ، خلاصه که تا ساعت ۱۲ شب هر چند دقیقه میومد معاینه می‌کرد و می‌گفت زور بده
۱۲ و ربع ی چنتا حرکت بهم داد و خودشم واستاد تو اتاق گفت همزمان ک دردت گرفت زور بده
مامان نی نی مامان نی نی روزهای ابتدایی تولد
من زایمانم وحشتناک بودمیترسیدنخونید دورتون بگردم
#پارت دوم

دکترامد سریع ختم دادن تو۳۵هفته۵ روز
سوندزدن بردنم لیبل
شروع کردن قرص فشار ک طبیعی بیاد
ساعت ۸تولیبل بودم
۱۰برام ایزی گذاشتن
باایزی وهرسه ساعت قرص فشارساعت ۳تازه ایزی اف شد من شدم ۳سانت
تا۴سانت دردنداشتم
ساعت۸شب تازه ۵سانت شدم بهم امپول فشارزدن تا۱۱همون ۵بودم هی معاینه پشت معاینه پدرم درامدهردقه تحریکی بعدسز نمیکردن میگفتن ۳۰تومن بده اول
گفتم ندارم گفتن بمون تا طبیعی بیاد.۹شب یهو یه اب داغ ازم ریخت بیرون ب ماما گفتم گف نه کیسه ایت نی منک ابی نمیبینم ۱۰دکترزنان امد ب اون گفتم اب ازم باشدت خارج شد یک ساعته گف گفتی ب اینا گفتم اره اینا گفتن کیسه اب نی ب دستیارگف معاینه کن معاینه کرد گف دستم ب جیزی نمیخوره پاره شده گفت تخلیه کن کامل توسونواخری ک بیمارستان خودشون گرفتن ک روز بعدزایمان کردم گفتن اب دوربچت ۱۲وزنش ۲۹۰۰ وقتی داشتن ابوتخلیه میکردن گفتن اب دوربچه ۲۰هست دکتر گفت دوساعت وقت بدید نشدببریدسز
از۱۱اوج دردادم بود وحشتناک بود وهی معاینه میکردن میگفتن سربچه بدجور وارد کانال شده ومن ۵مونده بودمو هی قلب بچه افت میداداینا سزنمیکردن ۱۰باربیشارقلبش افت داد یهوساعت ۱۲:۵دقیقه معاینه کردن گفتن فول شده بچه سرش بیرونه هرچی ماما ورزیدنت بودریختن تواتاق وخبرمرگشون وسایل زایمانو اماده نکرده بودن میگفتن زور نده بدپاره میشی گفتم مگه دسته منه خوده بچه داره فشارمیاره
بچه فک کنم ۵دقه توکانال بود واینا هنوز تجهیزات نیاوره بودن