۱۰ پاسخ

عزیزم گناه داره بچه اش خدا انشاالله هم بچه تو را هم اون شفا بده ولی بعضی اصلا مراعات نمیکنن

عزیزم کاری ب بچه نداره ک دعا میکنی برا بدتر شدنش اشتباه از مامانش ک درک نداره. انشاالله ک هم بچه شما هم بچه اون سلامتیشون بدست بیارن

منظورم مادر بچه خدا لعنت که ن بچه طفلکی گناهی نداره باید پدر مادر بخاطر بچه هاشون نرن جای گناه داره من الان پسرم یک هفته سرما خورده خونه مامانم نمیرم میگم اونا گناه دارن مریض نش

چقدر من ناراحت شدم🥺🥺🥺عزیزم سعی کن تو جمع های شلوغ نری چون تو این فصل امکان نداره ی نفر توی جمع مریض نباشه ! اونم گناه بزرگی کرده حق الناسه تازه برای طفل سه ماهه ک گناه بزرگ تریه ،، انشالله پسرت زودتر خوبه بشه عزیزم ببرش دکتر درسته این دعامم کار خوبی نیست اما انشالله ی سرما خوردگی ساده باشه و ویروس نباشه طفل معصوم یک آن مریض شد از دست اون خاهرشوهر خدا نشناست

اولا خودت بچه داری نفرین به بچش نکن دوما من الان خواهر شوهرم بچه هاش سرما خورده باشن خدایی نکرده بیاد خونمون عین خیالم نیس چون مطمئنم نمیزاره سمت بچم برن با اینک ی بچس ی سالشه و خیلی هم بچمو‌ دوسداره درحدی ک هیچکسو بوس نمیکنه بچه منو فقط بوس می‌کنه
شما وقتی میبینی خواهر شوهرت مسئولیت پذیر نیس باید بچتو تو بغل خودت نگع میداشتی

خودت باید مواظب بچه آت باشی اگه کسی کوچیکترین عطسه و سرفه ای کرد بچه آت رو بهش نده رودربایستی نداشته باش بذار ناراحت بشه هیچی مهمتر از بچه آت نیست مادرشوهر من دوبار کرونا گرفت هردوبارم آورد داد به ما همه اش میگه من حساسیت دارم یا از خیلی وقت پیش اینطوریم ولی من نمیره اون موقع ها میگم مریضید

کارش اشتباهه ولی اینقدرنفرینش نکن
خداخودش جای حقه و میبینه

کار اشتباهی کرده این خودش یه جور حق و الناسه
ولی بچش به نظرم گناهی نداره مامانش اگه دلش می سوخت میموند خونه مراقبت میکرد ازش

شربت ازیترو 100بده بهش خوب میشه

دختر منم سرماخورده دارم دق میکنم تا میاد یکم جون بگیره یچیز پیدا میشه از واکسن گذشتیم سرماخوردگی لعنتی پیداش شد

سوال های مرتبط

مامان موچی(کیان) مامان موچی(کیان) ۶ ماهگی
پارت ۴
۴۱ روزگی پسرم برگشتم اهواز که اومد خونمون بچمک بغل کرد گفت تپلم نیستی بهت بگم تپل قنداق فرنگیشو برداشت گف سگ دوستمم از این داره
هی شگ دوستشو با پسر من یکی میکرد
یه شب دیگه گف از فلان روز تا فلان روز بیکارم بچه رد بزار پیشم گفتم مگه خودم مردم؟گفت من خیلی بهتر از تو میتونم مراقبش باشم دیگه خونم به جوش اومد گفتم بهش خفه شو تا ننداختمت بیرون
بچم عادت داشت به پهلو بخوابه آروم باشه اینم نمیزاشت بخوابه میگفتم چته ولش میگفت اینجوری آرومه منم از دستش کشیدم رو به شوهرم‌گفتم این صب اومده داره منو اذیت میکنه اون برام چس کرد رفت یه گوشه
اوایل پسرم رفلاکس داشت دکترش گفت بخاطر پرخوریه اینو من پیشش گفتم پسرم گریه کرد واسه شیر تا اومدج بهش شیر یکم از زیر سینم کشید گفت کم بهش بده ولش کن
اینا نصف اتفاقاته ارار دهندشه
سری اخر از شهرمون باهم‌برگشتیم که میخواست پسرمو بغل کنه ندادم بهش دماغشو کشید اینم‌گریه کرد منم گفتم مامان گریه نکن خیلی غلط کرد و از پیشش رفتم
بعد اون خبری ازش نشد تا یه ماه ،بعد یه ماه زنگ زد جواب ندادم حداشاهده فقط یه بار زنگ زد بعد یه ماه
شوهرش به شوهرم گفته بود چرا نمیاین طرف ما اینم گفته بود آره زنت به پسرمون حرف زده
حالا من مشکلی با شوهرش نداشتم امشب به بهم سلام نکرد شوهرش منم خیلی ناراحت شدم دوتاشون انفالو کردم راستی توی تمام این یکسال میگفت شما بچتونو خونه ما ساختین به هرکی می‌رسید میگفت خداشاهده من هیچ باری از دهنم در نرفته چیزی بهش بگم به جز دو سری اخر
اول مشکلی با رفت و آمد شوهرم با شدهرش نداشتم ولی امشب که سلامم نکرد خیلی بدم اومد
چیکار کنم؟