تا امروز من نمیدونستم چ داستان غم انگیزی پشت اهنگ صبحت بخیر عزیزم معین
شاید داستانشو شنیده باشید یا شایدم نشنیده باشید خلاصه
یه روز یه اقا پسر16سال عاشق ی دختر میشه با کلی اسرار التماس دردسر باباشو راضی میکنه که بره براش خواستگاری چون سنش کم بوده میره براش خواستگاری دختره بابای دختر میگه تو باید دیپلمتو بگیری بعد بیای خواستگاری دختر من پسره میره کاراشو میکنه دیپلمشو میگیره میره خواستگاری این دختره خلاصه بابای دختر میگه ن تو باید بری سربازی نری کارت سربازی نداشته باشی دخترمو بهت نمیدم پسره بدبخت بیچاره دوباره میره کارت سربازیشو میگیره دوباره میره خواستگار دختره باز بابای دختر میگه ن تو باید کار داشته باشی باز پسر میره کار مناسبم پیدا میکنه باز میاد خواستگاری خلاصه باباهه میگه تو باید ماشین بگیری خونه بگیری خلاصه پوست پسررو میکنه تا پسر میش 32 سالش ینی از سن 16سالگیش ک رفته بوده خواستگاری تاالان شده 32سالش
دیگه بابای دختر میبینه ب هیچ خاستگاری رضایت نمیده دیگه قبول میکنه اینا باهم ازدواج میکنن ی عروسی خیلی خوب اینا بعد شب میرن خونه پسره میره ک دست صورتشو بشوره میبینه دختر خابش برده دیگه بیدارش نمیکنه صبح ک بیدار میش میبینه همچنان دختر خاب میره صبحونه میچینه کارای صبحونه میکنه میبینه دختر بیدار شدنش طول کشید بعد میره میبینه دختر نفس نمیکشه دکتر میاد میبینه دختر همون شب از خوشحالی رسیدن ب عشقش سکته کرده بوده:)
دیگه داستان تو روزنامع پخش میشه معین این اهنگ دربارش میخونه
با آنکه دست سردت از قلب خسته تو
گوید حدیث بسیار
صبحت بخیر عزیزم با آنکه در نگاهت
حرفی برای من نیست🙂💔