وقتی بچم نیم ساعت رو دستمه و نمیخوابه و غذا درست نکردمو اینا تمام تروماهای گذشته میاد سراغم روانم بهم میریزه
صدبار تو دلم میگم اخه دختر چه کاری بود بچه دار شدی
دلم میخواد بچمو بزنم بگم بخواب دیگه تو این فکرا هستم که چندتا نفس عمیق میکشم میگم خدایا کمکم کن بهم صبر بده صبر صبر صبر صبر انقد میگم تا اروم بشم و به کارم ادامه میدم ولی خیلی سخته بتونی مثل مامانامون رفتار نکنیم کیا مثل منن ؟؟

واقعا بعضی وقتا خیلی کم میاریم خیلی🫠
ولی بازم نباید یادمون بره خیلیا چشم انتظار همین روزان ک صدای بچه تو خونشون بپیچه

همه مثل همن همههههه

منی که امشب مهمون دارم ودخترم همش بهم میچسبه یک هفته است دارم به شوهرم میگم پنج شنبه خونه باش بچه نگه دارمن به کارام برسم تازه رفت خریدکنه برگشته میگه امدم دیگه باهام‌کارنداری یکم بخوابم😑انقدرعصبانی شدم گفتم بچه میخواستی نگه داری میگه توقرمیزنی😒انگارمارباتیم همزمان میتونیم به همه ی کارابرسیم
ولی بچه هاکه گناهی ندارن بهتره ارامشمونوحفظ کنیم

منم اینجوریم مادربودن خیلی سخته

بعضی روزا اینقد ذهنم خستس که دوس دارمدفقط با دوستام برم بیرون شوهرم سرکارش شیفتیه مامانم سرکار میره کسیو ندارم کمکم کنه یه تنه باید همه کارو خودم بکنم..یکمم از ناراحتیو خستگیت بگی همه بهت میگن بچه همینه اینقد غر نزن ماهم همین سختیارو کشیدیم…نمیفهمن که بابا ما هم خسته میشیم …

منم بعضی وقتا کم میارم واقعا.مثلا همین الان من پریودم حالی ندارم ولی بچه ام یه بار گذاشتم رو پام خوابید گذاشتم پایین بیدار شد شیر دادم الان دوباره گذاشتم روپام ک بخوابه مرغ گذاشتم ابپز بشه ناهار هم درست کنم.ولی من الان دوس دارم برا خودم یه گوشه خوابیده بودم.