۱۶ پاسخ

مدیونی اگه اون بچه روازاربدی
گوربابای بقیه

واحد پایانی ماهم میگه خیلی بدو بدو میکنین شوهرم بهش گفته یه بچه دوسالس نمیشه که ببندمش
به هیچ عنوان دعوا نکن اولش شوهرم به پسرم می‌گفت ندو ولی خب بچه کوچیکه نمی‌فهمه که منم محدودش نکردم

این سری زنگ زد برو طبقه پایین بگو
بگو شورشو دراوردی بچه س دیگه
بگو برو اصلا شکایت کن مگه من میتونم دست و پای بچه رو ببندم تو خونه
سکوت مطلق میخواستی لشتو میبردی ویلایی

اصلا بخاطر بقیه بچه رو دعوا نکنین فقط ظهر ساعت ۳ مثلا یا شب ۱۱ به بعد کمتر باشه سر و صدا که برای خواب

سلام همسایه پایینی ما هم خیلی گیر میداد برای سر و صدای بچه
یکروز همسرم رفت باهاش صحبت و یکم دعوا کرد گفت بچه هست نمیشه کاریش کرد باید راحت باشه
دیگه از اون روز به بعد چیزی نگفته

من قبلا خونم اپارتمانی بود و طبق بالای ما یه بچه شش ساله داشتن این بچه ساعت دو شب سر ظهر هر موقع فکر کنی سرو صدا میکردو بپر بپر جوری که من از خواب میپریدم واقعا اذیت بودم ولی با این حال چیزی بهشون نگفتیم گفتم بچن بنظرم اگه تایم استراحت رعایت کنی دیگه بقیش منطقی نیست بلاخره بچست نمیشه که تکون نخوره

بچه رو ول کن به حال خودش
اونا هم که پایینن بالاخره یه غلطی میکنن
مگه صدای پای بچه دو ساله چقدره اخه

ما هم طبقه سومیم ولی بچم همش میدوئه تازه میگه تو هم دنبالم بدو
ولی تا حالا شکایتی نبوده

الهی بگردمش🥺☹️
با حرف های مامان علی کوچولو موافقم

بگو اسمش روشه بچه
دوسالشه
ما طبقه دوم هستم تازگی طبقه پایین ما مستاجر اومده
پسرم‌ من خیلی بالا پایین میپره گریه میکنه خداییش تا الان چیزی نگفته

اصلا توجه نکن چون بچه باید بچگیشو‌ کنه اگرم گفت بگو‌بچه است اسمش با خودشه

الهی خدا سرشون بیاره منم انقد بچمو گفتم بشین ندو دیگ ب بغلم عادت کرده

دقیقا عفریته پایینی ماهم همینه هرشب پیام میده دیگ من زودتر از موعد دارم بلندمیشم سر زمستونی خداازشون نگذره عغده ای ها

ول کن بابا برو خودت باهاش صحبت کن بگو بچه است درطول روز نمی تونه بچه بازی نکنه که چقد شما ضعيف هستین تو این چیزا عععع بچه رو دعوا میکنی که اونا آرامش داشته باشن بعد آرامش بچه ات چی میشه😑😑

غلط کرده مکه میشه دست وپای بچتو ببندی
بچتو افسرده نکن
خونته اختیارشو داری
یه تایمی مث ظهرا یا شبا ازیازده به بعد حق اعتراض دارن ولی نه کل روز
قاطعانه بگو بچه اس نمیتونم ببندمش که

بچتم دیگه دعوا نکن دلم سوخت براش میگی میترسه

سوال های مرتبط

مامان النا مامان النا ۲ سالگی
سلام خانما
بیاین کمک که دیگه واقعا حس میکنم دارم دیوونه میشم از دست النا
خیلی خیلی اذیت می‌کنه همش به من چسبیده در حدی که هم از جام پامیشم گریه می‌کنه کجا میخوای بری منم ببر یه ظرف می‌خوام بشورم یا غذا درست کنم کل مدت روی پاک میشینه گریه می‌کنه منو بغل کن شب تا صبح صبح تا شب بهم چسبیده الآنم موقع امتحانامه دارم درس میخونم روی پام میشینه میگه درس نمی‌خواد بخونی اصلا سمت شوهرم نمیره تا صبح هزار بار بیدارم می‌کنه پاشو بهم آب بده قمقمه بالا سرشه میگه نه فقط آب تازه تو لیوان زنبوری بعد میگم بگو بابا بده میگه نه فقط مامان بده در حدی که حتی شوهرم میاره میگه نمی‌خورم فقط مامانی بده هرشب تا ساعت ۴یا۵صبح بیداره فقطم میگه تو یه جا بشین مثل صندلی من روتو بشینم دیوونه شدم دیگه هرشب دارم دعواش میکنم و بزور دعوا میخوابونمش آنقدر روانی شدم از دستش که فقط به زور جلوی خودم و میگیرم که نزنمش حتی دستشویی نمیتونم برم از دستش باید تاظهر بشینم که شوهرم بیاد من از دستش فرارکنم برم دستشویی هرچند تا بیام فقط گریه می‌کنه که مامانم کجایی اصلا نمی‌دونم کدوم کارشون بگم دیونه شدم فقط دیشب سه صبح خوابیده ساعت ۶.۳۰صبح بیدار شده یک ساعت پیش دیگه آنقدر هسته شدم بردم گذاشتمش خونه مادرشوهرم گفتم نگهش داریم من یکم درس بخونم دیوونه شدم دیگه فقط دارم دعا میکنم نیارنش پایین چند ساعت از دستش آرامش داشته باشم اینم بگم تقریبا دو سه هفته است از شیر گرفتمش