خدایاااا منو گاو کنن🐮





بنظرم بچه داشتن و مادر بودن بیشتر از اینکه شیرین باشه ترسناکه
واسه من یکی که حداقل همین طوره انقدرررر که من استرس دارم هر روز به یه چیزش گیر میدم خودمو از پا انداختم، از روزی که اون خانومه راجب تشنج بچشون نوشته من باز دیوونه شدم اصلا نرمال نیستم همش در حال چک کردن دست و پاشم یدونه تکون میخوره میمیرم زنده میشم، اصلا از فکر مریض شدنش دیوونه میشم نمیدونم چیکار کنم دیگه همش به خودم میگم بابا اینم آدمه میتونه مریض شه خوب شه اسهال شه یبوست شه سرما بخوره تب کنه اما اصلا امگار مغزم نمیتونه قبول کنه، الانم که فکر تشنج داره میکشتممممممم

منم همینم همه هم کلی دعوام میکنن که این چه وضعه بچه بزرگ‌کردنه اینجوری پیر و داغون میشی بعدا منم از رفلاکسش دارم دق میکنم رفلاکسش خیلیی شدیده شیر خوردنی میخواد چشماش رو بونه انقدر میخارونه مژه و ابروهاش رو میکنه شیر خشک رو هم که باید سرپا بدم شیر خودمم که دیگه نمیخوره فقط یه سینه رو می‌خورد اونم از بعد واکسن دیگه نمیخوره اشتهاش افتضاح شده فردایه واکسن هم کلی بالا اورد اصلا دارم دق میکنم دیگه همش هم بی قراره از بعد واکسن

به هرچی فکر کنی مشابه اون سمت توام میاد از فکرش بیا بیرون به چیزهای خوب فکرکن بچه انقدر لذت و شیرینی داره چسبیدی به مریضی هاش .از الان پیشاپیش غصه میخوری مریض بشه چه کارکنی .وقت طلاس عزیزم دیگه برنمیگرده پس بیا به چیزهای خوب فکر و توجه کن ‌.درسته باید مواظب کوچولوت باشی ولی قرارنیس هیچ وقت مریض نشه .شما

به نظر من آدم به هرچی فکر کنه همون سرش میاد به چیزای خوب فکر کنید

وااای دقیقا منم همینطورم همه هم مسخرم میکنن ک تو چرا انقدر حساسی اما دست خودم نیست 🥺🥺

و منی که دو شب پیش دیدم یه کوچولو تشنج کرده و امشب دخترم یکم داغه و من خوابم نمیبره😑😐😐😐
از سر شب همش چشمم بهشه ودلم میخواد گریه کنم😭😭😭

منم همینطوریم خیلی حساسم بچم چند روزه مریض بوده دیشب نشسته بودم گریه میکردم بالاسرش که چرا خوب نمیشه آخه دل ندارم مریضی شو ببینم ولی خب توکل به خدا کنیم آروم بشیم بهتره تکان دست و پا هم طبیعیه نگران نباش پسر منم همینطوره

بخدااااا
منم همینم دقیقا انقد که حساسم
یکم گریه میکنه میخام بمیرم دیگه
بعد مامانم و مادرشوهرم میگن تو چقد حساسی کار کن رو خودت الکی حرص نخور
بابا اگه میشد که میکردم دیگه😐

منم دیوونه شدم زیاد می‌خوابه نگرانم کم می‌خوابه نگرانم
یکی بغلش میکنه صد بار دلم میریزه
بد بغلش میکنن میام خونه هی دست و پاشو نگا میکنم ببینم تکون میده
امروزم مهمونی بودیم فامیل همسرم سرفه میکرد میگف یه هفتست از مریضیم گذشته خوب شدم ولی الان من همش استرس دارم یجا میرم از فکر و خیال کوفتم میشه

وای خدانکنه این چه فکریه مگه چی نوشته بود؟؟