تجربه سزارین من ( بیمارستان رضوی مشهد)
پارت ۱

من خیییلی استرس داشتم و از یه آمپول هم میترسم ، از یه هفته قبل روحیم کلی بهم ریخته بود ؛
صبح ساعا ۵ صبح رفتیم بیمارستان ،
من رفتم قسمت زایشگاه و فشارمو گرفتن و لباسمو عوض کردم و از قبل به دکتر گفته بودم سوند رو بعد بیحسی برام بذارن که قبول کرده بود ،
فقط برام انژیوکت وصل کردن که هیچی متوجه نشدم و خون گرفتن و اینا …

خلاصه نشستم روی ویلچر و منو بردن سمت اتاق عمل و دم در با همراهام خدافظی کردم و با ترس شدید وارد بخش اتاق عمل شدم …

۲ پاسخ

منم خیلی استرس داشتم چون همیشه تو اتاق عمل حالم بد میشد ب دکترم گفتم

عزیزم بسلامتی دکترتون کی بود؟

مقالات مرتبط

مراقبت‌های پس از زایمان سزارین
مراقبت‌های پس از زایمان سزارین
عمل لابیاپلاستی بعد از زایمان
عمل لابیاپلاستی بعد از زایمان و روش های انجام آن
کودکان سندرم داون
سندرم داون از چند ماهگی قابل تشخیص است؟علائم و مشکلات آن
نحوه خوابیدن بعد از سزارین
نحوه خوابیدن بعد از سزارین

سوال های مرتبط

مامان نورا مامان نورا ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت اول
من در طول بارداری مبتلا به دیابت شدم که دکتر برام آمپول انسولین توصیه کرد و من ۶واحد هر شب تزریق میکردم
طبق توصیه دکتر قرار شد که ۸ابان ماه در هفته ۳۷و۶روززایمان کنم و سزارین اجباری بودم بیمارستان پیامبران
ساعت ۵ونیم با همسرم سمت زایشگاه بیمارستان رفتیم ترس عجیبی منو گرفته بود بابت عمل و درد های بعدش ولی از طرفیم از اینکه استرس های بارداری تموم میشد و میتونستم از این سنگین بودن خلاص بشم ودخترم ببینم خوشحال بودم خلاصه من رفتم و یه سری امضا ها گرفتن از من و همسر گرفتن گام عمل دادن و لباس بچه
دکترم قرار بود ساعت۹عمل کنه ساعت ۸و‌ربع دکتر اومده بود و سریع منو آماده کردند و رفتیم سمت اتاق عمل
تا اونجا با ویلچر بردنم ...به اتاق عمل که رسیدیم گفتن برم روی تخت دراز بکشم
تنها صحنه ای ک می‌دیدم سقف بالا سرم بود و اتاق های پشت هم که واردش می‌شدیم ...خدا می‌دونه چه استرسی گرفت منو اط طرفیم دوس داشتم قبل عمل همسرم ببینم ولی متاسفانه براش کار پیش اومده بود و رفته بود ...ولی پشت اتاق عمل منتظرم بود...
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان مهراد مامان مهراد ۱ ماهگی
تجربه ی من از سزارین
پارت ۱
ساعت ۵ صبح رفتیم بیمارستان پذیرش شدم و بردنم بخش زایمان برا اماده سازی قبل عمل انژیوکت گذاشتن برام به انتی بیوتیک تزریق کردن و nst گرفتن و سوند وصل کردن
ساعت ۷ رفتم اتاق عمل ، ب گفته ی خودشون چون کمرم ورم داشت نشد که از کمر بی حس شم و بعد ۴ بار سوزن خوردن بیهوشم کردن، اگه برگردم عقب از اول میگم فقط بی حسی واقعا خیلی درد مزخرفی داشت اون سوزنا و حسابی بخاطرش لرز کردم تواتاق عمل و شد بدترین تجربه زایمانم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان (کیان)موچی مامان (کیان)موچی ۲ ماهگی
پارت ۱
خیلی دوس داشتم تجربه سزارینمو بنویسم شاید یه یکی کمک‌کرد
خب من اول تصمیم به زایمان طبیعی داشتم بیمارستان و دکتر همه چیم اوکی کرده بودم که تا ۳۶ هفته بچه نچرخید و بریج موند سزارین اجباری شدم پیش دکتر مریم بقایی نژاد رفتم که سزارین اختیاری اولم قبول میکنه ولی خب من اجباری بودم
فکر میکردم ۳۷ هفته. ۳روزم ولی گفت طبق ان تی ۳۸ هفته ۲ روزی که شنبه یا یکشنبه میتونی عمل کنی که چون خیلی اذیت بودم و درد داشتم همون شنبه رو انتخاب کردیم
صبح شنبه ۲۸مهر ۶ صبح بیمارستان بقایی اهواز بودیم
سرتاپام استرس بود هم دلم میخواست زودتر به دنیا بیاد هم نه😅
من یکم ترس اتاق عمل و کلا خون و این چیزا رو دارم
دیگه بعدش رفتیم زایشگاه اونجا لباس اتاق عمل بهم دادن
ان اس تی گرفتن و سوند گذاشتن(خیلی اذیت بود😕)انژیوکت بهم وصل کردن و چند دقیقه منتظر نشستم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان جوجه رنگی💕 مامان جوجه رنگی💕 ۱ ماهگی
تجربه سزارین ۱
دکترم گفته بود صبح قبل از ساعت ۶ بیمارستان باش
من ساعت پنج از خونه زدم بیرون پنج و بیست دقیقه رسیدم بیمارستان و ۵ و چهل دقیقه هم نامه ام رو دادم به مسئول زایشگاه و پذیرش شدم یه نامه داد به شوهرم رفت پایین برگه گرفت بعد لباسامو عوض کردم و تحویل مامانم دادم دراز کشیدم قسمت تحت نظر ماما اومد انژیوکت وصل کنه خیلی بد رگ دادم آخرم به بدبختی دوسه نفر رفتن اومدن تاتونستن وصل کنن یعنی سخت ترین بخش زایمان من همون انژیوکت لامصب بود تا لحظه ترخیص عذاب کشیدم انقدر بد رگم بعد سوند وصل کردن که من خودمو شل شل کردم هیچی درد نداشت یکم سوخت و تموم شد از بعدش دیگه اصلا متوجه نمیشدم که ادرار دارم ولی کیسه پر میشد😂
بهم سرم وصل کردن و نوار قلب گرفتن دونفر دیگه هم اومدن برای سزارین اونجا باهم حرف میزدیم و دونفر هم داشتن تو اتاق زایمان طبیعی زایمان می‌کردن جیغ و داد یه وضعی اصلا ساعت ۷ و بیست دقیقه دکترم زنگ زد که بفرستید اتاق عمل مریض منو با ویلچر بردنم اتاق عمل
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان حنا مامان حنا ۲ ماهگی
#تجربه زایمان ۲
برای۱ابان وقت عمل داشتم
شب قبل رفتیم بیمارستان تشکیل پرونده دادم اتاق خصوصی رزرو کردم آزمایش دادم و آمدم خونه چون دکترم ظهر میومد برای عمل بهم گفتن تا ۲ـ۳شب هرچی بخوام میتونم بخورم ولی بعدش هیچی
دیگه از بیمارستان رسیدم خونه کارام کردم وسایلم آماده کردم حموم رفتم ولی اینقدر استرس داشتم که تا صبح خواب نرفتم دیگه ساعت ۹حرکت کردیم سمت بیمارستان بخاطر بی خوابی هم سردرد داشتم
رسیدیم بیمارستان اتاق و وسایل بهم تحویل دادن اومدن فشارم گرفتن فشارم پایین بود بهم سرم وصل کردن دیگه ساعت ۱اومدن بردن اتاق عمل
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان نلا مامان نلا روزهای ابتدایی تولد
پارت ۲ سزارین …
وارد بخش جراحی شدم و چک کردن چیز فلزی همراهم نباشه
سریع بهشون گفتم پمپ درد هم میخوام و تاکید کردم سوند بعد بیحسی باید بذارن ، انقدر که استرس داشتم ،،،
خلاصه وارد اتاق عمل شدیم ؛ یه خانوم که دکتر بیهوشی بود اومد و گفت سرتو بگیر پایین و خلاصه تزریق و انجام داد که مثل آمپول معمولی بود 😂 حتی کمتر از اون ، خیلی راحت ،
بعد من دراز کشیدم و پرده جلوم زدن ، اومدن سوند وصل کردن که هیچ دردی حس نکردم من و از این مرحله ترسناکم گذشتم به راحتی آب خوردن ( اگ تاپیک های قبلم و ببینید متوجه میشید چقدر استرس سوند داشتم)
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان رایان مامان رایان ۳ ماهگی
سلام دوست جونیا قرار بود بیام از تجربه زایمانم بگم
اول اینکه زایمانم سزارین بود و با خانم دکتر هدیه عاشقان تو بیمارستان مهر
۳۱ شهریور ساعت ۹ قرار بود بیمارستان باشم شب قبلش از استرس خوابم نمیبرد خلاصه رفتیم بیمارستان ساعت ۸ و نیم رسیدیم با مدارک و نامه خانم دکتر منو فرستادن اتاق زایمان بیمارستان، اول لباسامو تعویض کردم و آنژیوکت وصل کردن دکتر من مخالف سوند هستش واسه همین بهم سوند وصل نکردن، رفتیم تو یه اتاق دیگه دوتا سرم پشت هم بهم زدن و دستگاه ان اس تی وصل کردن که ضربان قلب و تکونای جنین رو بررسی کنن، کلی استرس داشتم شوهرمو مامانم و جاریم پشت در بودن از پرستار خواهش کردم بزاره بیان پیشم که خداروشکر قبول کرد
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 🧜‍♀️مانلی🧜‍♀️ مامان 🧜‍♀️مانلی🧜‍♀️ ۸ ماهگی
#تجربه زایمان
پارت ششم:ساعت نزدیکای ۸ بود که سوار ویلچر شدم و رفتم سمت اتاق عمل تو مسیر پدرو مادرم و همسرم و خانواده همسرم منو دیدن حسابی ذوق کردن کلی برام دعا کردن🙂وارد اتاق عمل شدم و رو تخت دراز کشیدم و هی از  این اتاق میرفتم اون اتاق متوجه نمی‌شدم ک کجام دقیقا ریکاوری یا جای دیگه... من چون هیچ آشنایتی از سوند نداشتم واسه همین از دکترم خواستم تو اتاق عمل برام بذارن و تا اون مرحله بر خلاف اون دوتا خانم دیگه من سوند نذاشته بودم هنوز🥴
آخرش وارد ی اتاق شدیم که دیگه کامل مطمئن شدم اینجا اتاق عمل اصلیه سعی می‌کردم زیاد به اطراف نگاه نکنم و فقط به بالاسرم خیره شدم 
مامان دختر کپلیم🩷🐣 مامان دختر کپلیم🩷🐣 ۲ ماهگی
تجربه سزارین ۱
سلام مامانا
من ۳۸ هفته ۲ روز سزارین شدم
وزن دخترم ۲۹۲۰ بود
قد ۵۸
اول رفتم قسمت اورژانس زایشگاه و از دکتر خواستم معاینم کنه
پرونده پزشکی داشتم در گذشته
و منو اماده کردن برم اتاق عمل واسه سزارین
اول لباس اتاق عمل پوشوندن بعد هم سرم و سوند وصل کردن
سوند اصلا برام درد نداشت
فقط حس بدی داشت
منو با ویلچر ب سمت اتاق عمل بردن از کنار خونوادم رد شدم و باهاشون خدافظی کردم
اتاق عملشم جو خوبی داشت ترسناک نبود
من بانک بند ناف هم ثبت نام کردم ک بعد از صدور بستری سریعا بهشون اطلاع دادم بیان برای نمونه گیری
اول اونا اومدن داخل اتاق عمل نمونه خونم رو گرفتن
بعد رو تخت نشستم پاها صاف روی تخت
سر خم
تا امپول بی حسی ب کمرم تزریق کنن
که خوشبختانه درد نداشت.......
امااااااااا..........
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان فندوق🌰 مامان فندوق🌰 ۵ ماهگی
پارت یک سزارین
خب خانوما من به انتخاب خودم سزارین شدم تو بیمارستان پارسا و دکترمم مریم کریمی بود.
من ۵ صبح ۲۸م رفتم بیمارستان برای زایمان و تا پذیرش شدم و فرم و اینجور داستانا تموم شد ینی ساعت ۷ یا ۷ونبم اگر اشتباه نکنم رفتم برای اماده شدن اتاق عمل که از شانس من اون روز شلوووغ ترین روز بود فک کنین دکترم تو یک روز ۱۴تا سزارینی داشت خلاصه لباسه اتاق عمل و پوشیدم و گفتن که میخوان انژیوکت و سوند و وصل کنن 🤦🏻‍♂️منم گفتم که من از قبل با دکترم هماهنگ کردم که سوند و بعد بیحسی برام بزنن نه قبلش که اونم بهم گفت امروز سرمون خیلی شلوغه نمیتونیم اینکارو کنیم ☹️اول انژیوکت و وصل کرد ولی نذاشتم سوند و وصل کنن گفت میرم و میام اونموقع برات میزنم.وقتی اومد خودمو مظلوم کردم گفتم من تاحالا اصلا بیمارستان نیومدم چه برسه اتاق عمل استرس دارم توروخدا بعد بی حسی برام بزنین من حتی از امپولم میترسم 🤣دیگ دلش به رحم اومد و منو بردن تو یه اتاق که همه کسایی که اونروز زایمان داشتن اونجا بودن تا نوبتشون شه منم همین که رسیدم اونجا دیدم به همشوون سوند وصله و همشون از سوزش اشکشون در اومده بود منو که دیدن گفتن تو چرا سوند نداری گفتم واسه من بعد بیحسی انجام میدن.بعد همشون میگفتن ای کاش ماهم میخواستیم ازشون که اونموقع انجام بدن.
ادامه دارد 😂دیگ دارم با جزئیات مینویسم که همه مراحلشو بدونین.
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان آرن مامان آرن ۲ ماهگی
تجربه سزارین 😌♥️
پارت ( پنج )

ایندفعه دیگه کسی رو با خودمون نبردیم که نکنه یه وقت کسی نفهمه 😅 رفتیم با همسرم دوتایی سمت بیمارستان و رفتم تریاز و پزیرش و همه کار هام اوکی شد و قرار شد ساعت ۹ صبح برم اتاق عمل و نفر اخر باشم برای زایمان

همه کارهام رو کردن انژوکت سِرم و سوند و نوار قلب بچه و همه چی اوکی شد و منم هر لحظه استرس داشتم که نکنه بیان معاینه کنن و بفهمن که بچه بریچ نیست و سزارین و دعوا بشه


خلاصه کسی متوجه نشد و من و بردن سمت اتاق عمل و

همه چی بدون ترس و استرس و درد گذشت و عمل شدم

سر کردن و خود عمل هم خیلی سریع و عالی و به بهترین شکل گذشت اصلا اذیت نشدم بعد از نهایت ده دقیقه بچه رو بهم نشون دادن 😍

و بردنش و منم بردن سمت اتاق ریکاوری
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان 🤍دلانا🤍 مامان 🤍دلانا🤍 ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت ۱
سلام وقتتون بخیر عشقا
تقریبا ساعت ۷ بود ک بیمارستان رسیدم و بهم انژیوکت وصل کردن...استرس خیلی شدیدی داشتم چون کلا ادم ترسویی هستم...ساعت ده و نیم امدن سوند وصل کنن گفتم میشه ک تو بی حسی وصل کنید گفتن نه 😐😐😐درد نداره...خلاصه شروع کردن وصل کردن یعنی دردش خیلی خیلی کم بود ...
بعدشم ک دکتر امد و من بردن اتاق عمل...تا رفتم اتاق عمل نیشم باز شد و ترسم ریخت ...فضای اتاق عملش هم تمیز بود هم ترسناک نبود ...پرسنل بیمارستان پارسم نگم ک چقد بخش زایمان مهربون بودن و خوش برخورد....اما بخش اطفالش راضی نبودم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان بردیا مامان بردیا ۷ ماهگی
سلام خانوما من هم سزارین کردم. الان پسرم سه روزه است. اومدم خاطره سزارین رو بگم براتون. ساعت شش و نیم صبح رسیدم بیمارستان و از خانواده جدا شدم و وارد بخش زایشگاه شدم اونجا برای من nst گرفتن و خون گرفتن و بعدش انژوکت زدن و سوند وصل کردن و لباس بیمارستان تنم کردن.‌انژوکت رو خیلی ازش میترسیدم ولی واقعا دردی نداشت در حد همون آزمایش خون بود.سوند هم درد نداشت فقط حس چندش داشت..ساعت هشت و بیست دقیقه من رو بردن ب سمت اتاق عمل و اونجا بود ک خانواده رو دیدم و ازشون خداحافظی کردم و بعدش وارد اتاق عمل شدیم . آمپول بی حسی رو هیچی نفهمیدم یعنی واقعا هیچی. انگار ک دکتر برام ناخنش رو فشار داده باشه.از بخیه زدن و اینام هیچی نفهمیدم و دردی نداشتم و پمپ درد گرفتم و خوب بود شیاف هم برام میذاشتن و باعث شده بود دردی حس نکنم.در کل اگ بر گردم عقب سزارین رو انتخاب می‌کنم خیلیییی راضی ام.
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان 💙هامین💙 مامان 💙هامین💙 ۲ ماهگی
#پارت اول تجربه سزارین
سلام خانما اومدم از تجربم از سزارین بگم براتون بعد۱۷روز امروز وقت کردم بیام وتجربمو بگم
من خودم ب شخصه از اون دسته آدمایی بودم که کل ۹ماه ب فکر سزارین بودم وب شدت میترسیدم ولی روزی ک روز سزارینم شد ی آرامش خاص داشتم خیلی آروم بودم و همه اینارو از چشم این میدیدم ک کار خداس این حجم از ریلکس بودن ونترس بودن من وتمام ترسام ب یکباره ریخته شده بود جوری ک من ترسو ک سزارین برام مثل کابوس بود اون روز دوس داشتم اولین نفر برم اتاق عمل و اون روز چیزی ک منو قوی کرده بود شوق دیدن بچم بود ک خیلی حس خوبی بود خیلییی اول از همه صبح ۸صبح رفتم بیمارستان شب قبل عمل رفته بودم زایشگاه و تشکیل پرونده داده بودم وقتی رسیدم بیمارستان بهم لباس دادن انژوکت وصل کردن و ساعت ۹برام سوند وصل کردن سوند برای من یکم دردناک بود چون هم عفونت ادراری داشتم هم ۳ساعت طول کشید که منو بردن اتاق عمل دکترم دیر اومد ولی بازم قابل تحمل بود ساعت ۱۲ صدا زدن رفتم توصف انتظار برای عمل اونجا بعدچن دیقه صدام زدن و وارد اتاق عمل شدم اصلن اتاق عمل ترسناک نبود اصلن روی تخت عمل نشستم گفتن خم شو خم شدم آمپول بی حسیو زدن ک اصلن نفهمیدم نترسین فق تکون نخورین وخودتونو شل بگیرین ادامه پارت بعدی ..
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان طنین🍓🍫 مامان طنین🍓🍫 ۲ ماهگی
سلام مامانا من اومدم با تحربه سزارینم 🤗
ساعت یه ربع به هفت دکترم گفته بود بیمارستان آرتا باشم از ۱۲ شب به بعد نباید چیزی میخوردم، صبح رفتم بیمارستان از سوند وحشت زیاد داشتم ولی خب زیادم درد نداشت فقط اولش یکم سوزش داشت ، نوار قلب بچه رو گرفتن سوند وصل کردن بردن اتاق عمل ، اونجا دیدن استرس دارم انقد باهام شوخی کردن تا حال و هوامو عوض کنم امپول بی حسی رو زدن حتی یذره هم درد نداشت دکتر مهاجری یه اهنگی رو باز کرد و شروع کردن به عمل 😂 همین که بی حسی رو زدن من به ثانیه نکشید بی حس شدم یه پرده جلوم کشیدن به دو دیقه نکشید که صدای گریه بچمو شنیدم بهم نشون دادن انقددد سیاه بود که گفتم خدایا این به کی رفته😂😂😂ولی خب چند ساعت بعدش رنگ پوستش سفید شد، بعد از عمل منو بردن ریکاوری اونجا میلرزیدم که گفتن عادیه فشارمو گرفتن فرستادنم بخش اونجا یکم حالت تهوع و سرگیجه داشتم که باز گفتن عادیه اینم بگم من چون ترسیده بودم این حالتام به نظر خودم از همون ترسیدنه بود
مشاهده ۶ پاسخ دیگر