دوهفتست خونه مادرمم واکسن بچمو که بزنم باید برگردم خونه خودم اما اصلااااا از پس بجم برنمیام مخصوصا وقتی کولیکش میگیره و گریه میکنه. مامانایی که دست تنها هستید چیکار میکنید؟ من اعتماد به نفسمو کامل از دست دادم مادرم نباشه استرس میگیرم وحشت میکنم

اگر مامانت کمکته خداروشکر کن اعتماد بنفستم از دست نده یادت باشه تو ام ادمی و نیاز به حمایت و کمک داری ، حالا شاید بقیه شرایط تورو نداشته باشن و مجبور‌ باشن تنها از پسش بر بیان دلیل بر مادر خوبی نبودن شما نمیشه ، به مرور زمان که روحیت خوب بشه و قوای جسمیت برگرده از پس همه چی برمیای

تا ۱۵ روز مامانم پیشم بود دیگ رفتت.
تنهاام شوهرمم کمک نمیده

من از همون بعد ۴۰ روزگی تنهام چی هیچ کس کمک نکرده بود

والا من تنهام نه نهاری نه شامی نه استراحتی هیچی پیرشدم این دوماهه راهمم دوره هیچکسم به فکرم نیست
نه میشه رفت نه میشه موند

وای خیلی حس بدیه..من شب اول که مامانم رفت نشستم گریه کردم باسختی شب و صبح کردم

تا الان مدام مدت طولانی هربار رفتم خونه مامان بابام موندم

من مادر شوهرم هی میاد بچمو مگیره ولی نمیتونه مث خودم آرومش کنه من خودم بهتر ازون میتونم بچمو آروم کنم

منم همش خونه مادرمم چون بچه ام خیلی اذیت میکنه و شوهرمم یه شهر دیگه سرکاره ماهی ۷ روز تنها میاد واقعا نمیتونم تنها فقط وقتی شوهرم میاد میام خونه ام یه چند روزی بیشتر میمونم بعد باز میرم
اگه خونه مادرت نزدیکه بیشتر روزا غذاتو درست کن پاشو برو خونشون تا استرست کم بشه بزرگتر بشه توهم بهتر میشی ،دوران کولیک واقعا سخته بچه من از ۱۲ شب تا ۶ صبح یه سره میشدا😫 منم تمام اون روزارو خونه مامانم بودم

عزیزم واسه تب اش استا بده پیاز بزار کف پاش واسه جای واکسن هم دست مال داغ کن بزار حتما هم حواست باشه تب اش بالا نره خطر داره منم دست تنهام تازه 16 سالمم هس مجبوریم دیگه باید از پس بچه مون بربیایم 😥

من یهفته کمکی داشتم و بقیش تنهام بچ اولمم هس

من ک فک میکنم تمام استخونای بدنم شکسته اینقدر اذیتم بدن درد دارم .دوشب در هفته مامانم میاد پیشم. هرشب تا۸صبح بیدارم و همش باید سینه ام تو دهنش باشه کولیک داره نوک سینه امو میجوعه .خواب کوتاه دل‌درد بیقراری .فقط منتظرم این روزا تموم شه

چرا از پسش بر نیای اون بچه بیشتر از همه پیش مادرش ارامش میگیره اصلا به خودت اینارپ تلقین نکن