۲۰ پاسخ

عزیزم تنشون سلامت
غریبی خیلی سخته
ولی ناراحت نشیا تو یه دیگه یه مامانی و نینیت ۱ ماهشه

خدارو شکر کن که هستن باز میان جان من که مامانم مرده نیست🥲

ومنی که دو روزبود زایمان کرده بودن که مامانم مجبور بود بره خونشون از همون اول تنها بودم الانم تنهام بچم زردی گرفت شب و روز نداشتم الانم ختنش كردم 3شبانه روز تمام من نخوابیدم

عزیزم منم همین حس رو داشتم ولی به محض اینکه مادرم رفت انگاری هر لحظه خدا کمکم کرد که از پسش بر اومدم تازه مادر من کلا ۱۰ روز موند بنده خدا بیشتر از ۱۰ رو نتونست بمونه

عزیزم💙 خدا حفظشون کنه برات تازه دختر نازت بزرگتر بشه هر دفعه برای پدر مادرت سختر میشه این راه دور و تحمل دوریتون سوپرایزشون کن ی مدت دیگه تو برو نینی و ببر دس بوسشون

چه عکس خوبیه🥹
عزیزم این لحظه هارو هممون به نوعی تجربه کردیم! بالاخره که باید برن! اولش سخته ممکنه گریه تون بگیره. ممکنه خسته شین ناامید شین از خودتون اما همش گذراست.
با کمک همسرتون و بعد کم کم تنهایی از پسش برمیاین. جوری که ماه دیگه اینموقع یادش میفتین میگین واقعا چطوری تونستم از اونی که بودم به این مامان بینظیری که الان هستم تبدیل بشم❤️

منم دورم الان دو سه هفتس اومدم خونه ی مامانم به این فکر می‌کنم که بعد زایمان قراره تنها برگردم و مامانم پیشم نیس دیوونه میشم
خیلی سخته دور بودن 🫠

مامان من ۲۷روز پیشم بود اینم بگم فاصله بین خونه خودم با مامانم ی کوچه اس با اینکه زیاد ازش فاصله نداشتم وقتی رفت افسرده شدم همش با شوهرم دعوا میکردم ولی بعد سه روز برام عادی شد

میفهمت .من غریبی کشیدم.مامانم یکماه پیشم بود .همه کارای خونه زندگی بامادرم بود بچه اولم همه کاراش حتی درس ومشقش بامادرم بود وقتی رفت اصلا تاچن روز گیج بودم نمیدونستم چی بپزم چیمارکنم به چی برسم ...بااینکه بچه دومه ولی خب منم وابسته شده بودم رفت سختم شدتابه روال عادی برگشتم.

عزیزم حستو میفهممم....ولی سختی اش به روز اوله....منم بعد ۱۰روز ک مامانم رفت ،تازههههه با مامانم تو ی شهر هستیم ولی شب اول خیلی سختم بود و گریه ام می‌گرفت از فرداش بهتر بود اوضاع برام
فقط گهگاهی با شوهرت برید بیرون، بچه رو بپوشون و برید ی دور بزنید داخل ماشین، تو خونه نمون زیاد ک افسرده بشی

خوشبحالت اونوقت من مادرشوهرم اومده بود پیشم با شکم پاره همش دولا راست میشدم پیشش حتی لیوان خودشم نمیشست اخه بگو توکه نمی تونستی چرا اومدی پیش زن زائو بخدا ک هیچوقت حلالش نمیکنم

منم گلم خانوادم تهرانن خودم بوشهر من ۱۵ روز پیشم بودن خیلی سخته میفهممت

بازم خداروشکر کن که تا یکماهگی کنارت بودن من کلا خانوادم ایرانن و خودم کشورغریب تنهام با شوهری که همش فکر جاری و بچهای جاریمه …عزیزم باید قوی ‌‌صبور باشیم ما دیگه مادر شدیم

وای دقیقا منم همینجوری بودم مامانم ۴۰ روز پیشم بود یک هفته هم قبل زایمان اومد پیشم تا ۴۰ روز هم بعد زایمان جمع کرد منو خدا برام حفظش کنه
وقتی رفت آنقدر سختم بود کاری بکنم
همش ناهار و شام و کارای بچه رو مامانم انجام می‌داد
وفتی رفت خیلی دست تنها شدم

عزیزم منم همین حسو داشتم
ولی عادت کردم

کاش منم پدرداشتم

فکرمیکنی سختت میشه من مامانم حتی کارای دخترمم میکرد میگفت شباشبربدوش بیدارتم نکنم ولی من خودم میدونستم توعربتم نباید عادت کنم ب نی نی به لالا گذاشتنای مامانم الانم خداروشکر دارم کم کم عادت میکنم خیلی میترسیدم

عزیزکم خداحفظشون کنه براتون پدرومادرتون رو
منم بچه اولم تایکماه خونه مامانم ایناموندم بعداونم چون نزدیک بودیم تا۸ماهگی دخترم مادرم حمومش میکرد ولی این یکی بچم نرفتم بمونم چون دخترم کلاس میره مجبورشدم خونمون بمونم چندروزاول مادرم وخواهرم اومدن کمک حالم ولی همه کاربچه باخودم بودالان روزهانمیگذره ومیفهمم چقدرسخت بوده اوایل بچه

دقیقا همین حس و ۱۰ ۱۵ روز پیش ک مامانم میرفت داشتم خیلی میترسیدم میگفتم بره سختم میشه منم سریع میرم شهرمون دووم نمیارم ولی الان ۱۵ روز گذشته همه چیزعادیه اتفاقاانقدربهت خوش میگذره بابچت کاراتومیکنی

عزیزم خدا بزرگه مگه تو کجایے??

سوال های مرتبط

مامان مامان فندوق🌰👼🏻 مامان مامان فندوق🌰👼🏻 ۲ ماهگی
پارت ۷
نشستم تو ماشین با هر باز چاله چوله و پیچ های ماشین من اه ناله میکردم 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️ اومدیم خونه ب زور کلی پله اومدم بالا 🥲🥲🥲 و رفتم حموم پانسمان کندم حموم ک رفتم بعتر شدم
😁ساعت ۵ نیم اینا بود رسیدم خونه و من از ۵ صبح ک صبونه خورده بودم ناشتا بودم😭😭😭 ب زور تونستم ساعت ۷ اینا کاچی بخورم ی قاشق میخوردم دلارام کریه می‌کرد دیک نمیخوردم شیر میدادم دیگ سرد شده بود نخوردم
😃 قرض های دردمو خوردم بهتر شدم
😁الان وارد روز سوم شدم خودم ب تنهای پله میرم بالا راه میرم😍😍😍 و تنها کاری ک نمیتونم کنم سختمه‌پهلو ب پهلو شدن هست اونم میشم اما درد لگن ک از قبل داشتم نمیرازاره سخته 🥲 ب کمک مامانم از حالت دراز کش بلند میشم و میشینم بعد اون خودم بلن میشم و راه میرم
😁 در کل جز روز دوم درد زیادی نکشیدم عالیه 😁راضیم از انتخابم
😍❤️و راضیم از دکترم
و پانسمان همون روز ک اومدم خونه کندم
🥹❤️در کل دوسش داشتم دردم داشته باشم درد خودم یادم میره وقتی دخترم گریه میکنه🥲🥲🥲🥲
#بارداری #زایمان