عروسک مورد علاقه کوهیار یک روز گم شد و من نمیدونستم بچه من چقدر بهش وابسته است میگفتم بچه ۴ماهه مگه میدونه کدوم عروسک بوده چ بوده اصلا رفتم خونه خواهر شوهرم عروسکه از تو ماشین نمیدونم چیشد بماند ک بچه های خواهر شوهر خواهرشوهرم تو ماشین بودو خواهر شوهر خواهر شوهرم بودن.شبش کوهیار نخوابید هر عروسکی دادمش پرت کرد شیز نمیخورد درست فهمیدم عروسک صورت‌یش میخواد شبش یه بازار رفتمم نداشت باز کوهیارم درست نخوابید صب گفتم هر طور شده میرم پیدا میکنم خودش بردم مستقیم تو عروسک فروشی هر رنگی میورد جلوش نمیخواست زوم رو پلنگ صورتی بود بهش دادم گوش نداشت پرت کرد دیدم داره بال بال میزنه پشت سرم همون عروسک صورتی بود الیته بزرگتر براش خریدم بچه از بی خوابی رفتیم خونه زد بخواب ۶ساعت ک تو خواب شیر میدادم بهش عصر با عروسکش یه عالمه بازی کرد باز زد بخواب البته من شب قبلش ب خواهرشوهرم گفتم توروخدا پیدا کن کوهیار خواب نداره گفت بخدا نیست بعد ۴ روز امشب رفته بود خونه خواهر شوهرش عروسک دیده بود گفت این عروسک کوهیار گفت اره ما خوشمون اومد ورداشتیم ولی چون پسرش محکم گرفته بود عروسک از صندلی پشت بزور از دستش کشیدیم بخاطر همین نگفتیم خواهرشوهرم آنقدر دعوا ک بچه داداش من دو روز خواب و خوراک نداشته تو میگفتی راحله آدم نبود ک بهت نخره میگفتی بجاش میخرید گفت بده ببرم گفت نمیدم بچه ام دوسش داره به من زنگ زد گفتم نمیخوام بچش مریض بود شدید گفتم نمیخوام خریدم خوش حلال بچت ولی تورو حلال نمیکنم بچم اروم و قرار نداشت چ آدم هایی پیدا میشن

تصویر
۱۷ پاسخ

چه پررو میگه ما خوشمون اومد به زور از دست بچه کشیدیمش. اینا ادمن آخه؟
بعدم میگه بچه به این وابسته است پس بده میگه نه.
انگار ارث باباشه پدرس....
عوضی. من بودم فحش عالمو نثارش میکردم.

آخه عزیزم 🥲 چه آدمای پرویی پیدا میشن عجبا
دخترای منم صورتی پر رنگ اینو دارن

دختر منم مثل همینو داره چقدم دوسش داره اسمشم گذاشته ایسو 😍😍

الهی
حتما به زور گرفتن دستش درد گرفته ترسیده
چقد پررو بودن 🖕🏿اینم نقدیمشون😁

کارش خیلی بد بوده واقعا ی جور دزدی بوده دیگه ولی جدای از اون دلم ضعف رفت برا کوهیار جون فکرنمیکردم بچه ۴ماهه اقد ب عروسک وابسته بشم عزیزم ♥️منم از این عروسکا خیلی دوس دارم

وای خدا !بی اجازه برداشته بودن چه کاریه که از الان به بچه یاد میدن

به نظرم اشتباه محضه عادت دادن بچه به یه وسیله برای همین اگه انقد عادت کرده ازش چندتا داشته باش
بهتره از سرش بیافته البته

این بچه ۴ماهشه واقعا؟؟؟چطور عروسک رومیفهمه😳😳😳

چقدر ادمای پررو هستن اینا😐
من حرفی ندارم برم 🧑‍🦯

یعنی بچه تو ۴ ماهگی عروسکشو میشناسه

این بچه الان چهار ماهشه یعنی

حالا این قضیه گم شدن ب کنار شما ی جیز مهم کشف کردی که بچه ی ۴ ماهه هوشش رو ب شما نشون داده از این دید نگا کن و این خیلی عالیه

دختر چهارماهه میشینه؟ مشکلی نداره؟

خداروشکر واسش خریدی. چ آدمایی پیدا میشن

واقعا چه آدمهایی....مال دیگران را راحت برداشته برده خونش!!!

ای بابا چ آدم هایی آخه
لااقل زنگ میزدن میگفت عروسک پیش ماست

یعنی عجب ادمای سمی پیدا میشنا 😮‍💨😵‍💫😒

سوال های مرتبط

مامان پناه مامان پناه ۱۰ ماهگی
سلام از یک شب سخت
امشب اومدیم طرف خانواده مادریم سری بزنیم چون خونشون از ما دوره
خواهر و بردارا همه اومدیم با همسرا
پناه اصلااا نخوابید از ساعت هفت ک تو ماشین خواب بود بیدار شد دیگه نخوابید نمیدونم بد خواب شد یا چی....
ساعتا یک ب ابجی ها گفتم بریم بیرون قدم بزنیم
شوهرم گفت پشه هست گفتم قدم میزنیم زود میایم
رفتیم دوری زدیم پناهم همرامون بود
پناه نخوابید تا ساعت سه تا خواب رفت پنج دقیقه بعدش از خواب پرید گریه کرد بغلش کردم دوباره تو بغلم خوابید تا خوابوندمش باز بلند شد گریه کرد
ب همین منوال تا وقتی تو بغلم بود خواب بود میزاشتمش بیدار
تا ساعت چهار ک خوابوندمش خوابید بعد از چند دقیقه بلند شد اینقدر جیغ زد همه رو بیدار کرد
بعد شوهرم ک تا اونموقع خواب بود اومده بهم میگه
نگفتم بچه رو نبر بیرون بردیش معلوم از چی ترسیده (حالت دعوا)
جوابش ندادم چون مامانم نا بیدار بودن ولی خیلی دلم شکست
پناهم دیگه زد ب خواب لامپو خاموش نکردیم راحت خوابیده خداروشکر خودم دیگه خوابم نمیبره
ولی زیادی دلگیر شدم از شوهرم
من با این وضعیت پریودی و کمر درد همش درگیر بچه بعد اقا ک زده ب خواب سیر از خواب شده اومده برا من صداش میبره بالا


در کل پناه همیشه عادتشه منو باباش رو میندازه ب جون هم بعد خودش راحت میخوابه😂
مامان آریامهر🦋 مامان آریامهر🦋 ۴ ماهگی
قدیمیا یادشونه
خواهرشوهرم ۷ ساله ازدواج کرده بچه دار نمیشه
ی روز پسرم پیشش بود تایمی ک من رفتم بیرون و آمدم تو خونه دیدم داره به زور سینشو میچپونه تو دهن پسرم منم دعواش کردم و گذشت
امروز کل خانواده خونه مادرشوهرم جمع بودیم یهو دیدم خواهرشوهرم سینشو برده کنار دهن پسرم . پسرم داره زبون میزنه به نوک سینش
اینقدررررررررررررررررر کفری شدم رفتم بچه رو از تو بغلش برداشتم و گفتمش دفعه بعد بهت هشدار ام نمیدم ی بار دیگ ببینم همچین کاری ازت سر زده به خدای ک بالای سرمه نمیزارم حتی صدای آریا به گوشت برسه
اونم نشست گریه زاری و مادرشوهرم میگفت گناه داره بزار سینشو بخوره میدونی ک بچه نداره
گفتم ب من چ مگ بچه من مسئولشه انشالله خدا بهش بچه بده اما حق نداره سینشو بکنه تو دهن بچه من یعنی چییییییی
شوهرم اینقدر ناراحت بود فقط بهم گفت شرمندتم اینقدر خجالت میکشم ک نمیدونم چی بگم از خونه زد بیرون

تروخدا شما بگین ک کارش اشتباهه و من بزرگش نمیکنم دارم میمیرم از عصبانیت