تو حاملگی باعث شد سختی بکشید اگه کشیدین چی بود
خودم استراحت مطلق شده بودم هیچکس پیشم نبود ی روز رفتم پای ظرفشویی رو صندلی نشستم ظرف شستم گریه کردم اینقدر گریه کردم هنوز یادش میوفتم بغض گلوم میگیره ولی الان دارم ب صورت پسرم نگاه میکنم ارزشش داشت😔😇

پارگی کیسه آب
دوهفته بستری با آبریزش در آخر ضربان قلب فوقالعاده بالا و ختم بارداری توی ۲۸ هفته
زایمان طبیعی 🥲🤒
بازم بگم یا بسه؟😂

من باراداری راحتی داشتم نه تهوع نه حال بد هیچکدوم نداشتم اما چون سرکار میرفتم خیلی سخت بود یا سرکاربودم یا خونه درحال خواب اما باز راضی بودم زایمان راحتی داشتم اما پسرم ۷روز بستری شد همه خوشی ها از دماغم اومد بیرون بچه مم چون ریز بود خیلی تیکه و حرف شنیدم که باعث شد دیگه به بچه دوم قکر نکنم

من بارداری خوبی داشتم ولی بعدش شیردهی زجر کشیدم آخرشم شیرم خشک شد کلا

شوهرم فکر میکرد بعضی وقتا ظرف شستن یا غذا گرفتن یا کمک کردن کافیه نمیذاشت توی بدحالیام و مریضیام برم خونه مامانم اینا
توی بدترین وضعیت هم تنها بودم مامانمم میومد ولی رفتاره خوبی نداشت بیچاره زودمیرفت خیلی وقتا هم از پادردش نمیتونست بیاد پله هامون زیاد بود
حتی یکبارهم مریض شدم افتضاح تب و لرز داشتم خودش خوابیده بود توی خواب و بیداری از ترسم ک بچم توی شکمم از دستم نره پامیشدم خودمو پاشویه میکردم و حوله خیس میکردم رو پیشونیم میزاشتم 😮‍💨

من خیلی سختی کشیدم عزیزم هیچکی نبود پیشم تنهای تنها بودم شغل همسرم هم جوریه که ساعت هشت صب میره تا ده شب همش تنها بودم بچه زیاد پایین بود جوری که اصلا نمیتونستم یکم راه برم تمام بدنم کهیر زد هرجا دوکتر میرفتم نمیتونست تشخیص بده که چی است بدترین روزای عمرم بود

چقد عین منی🥲

منم هم بارداریم راحت بودو بعد زایمان ک خیییلی راحت بودم 4 تا خواهر دارم با مامانم میشن 5 تا هر پنج تاشون تا دوسه ماه پیشم بودن آبجی کوچیکم 16 سالشه ک دیگ استخدام بود اینجا خواهرشوهرمم بود ممنونم ازش ک غذاهای مقوی و خوشمزه می‌پخت برام ب منکه خعلی خوش گذشت هنوزم آبجیم میاد هرروز

منم استراحت مطلق بودم.یه روز کسی نیومد خونمون ودخترم رفت روصندلی وظرفاروشست ..که یه دفه صندلی چپ شد وافتاد.اونروز خیییییلی گریه کردم خیلی..الان ازون صندلی متنفرم

من از وقتی بدنیا اومد همش مریض بود 2هفته بستری بود بیضه اشو جراحی کردن ناااااابود شدم شیرم تو 3 روز خشک شد بعدش جراحی فتق جراحی تنگی مجرای ادرار
همش دکتر ،ببمارستان ،سونوگرافی ،ازمایش
بچه دوماهه ام انقدر زجرررررر کشید و هیچ کاری ازم برنمیومد خیلی بد بود خیلی ....من تصمیم داشتم 3،4تارو باردار بشم الان بی برو برگشت همین یکی رو میزارم رو چشمم و دیگه ب بچه فکر نمیکنم

عزززززززیززززززم 🥺🥺🥺🥺