شماهم به زایمان نزدیک میشید بی قرارترمیشید؟؟حالم بدمیشه حس کلافگی وسردرگمی خودم نمیدونم چی میخام

منم دقیقا زود دوستدارم در بیارمش ببینم چه شکلی

جای من بودین چی میگفتین 🤔
فقط اومدم برازایمان شهرستان خودمون
خودمم مادر ندارم😔بعدزایمان هم ک میرم چابهار دوهزاروهفتصد کیلومتر ازخونواده ی خودم وشوهرم دوریم
دست تنها ،هیشکی هم نمیاد اونجا کمکم ،بچه ی اولمه
ولی همه ی توکلم بخداست
فقط باخودم میگم خدارو دارم همین کافیست🤗الانم همسرم فعلا مرخصی نمیدن بهش مونده چابهار تا دوسه روز مونده ب زایمان بیاد پیشم تاباهم انشالله بادخترگلمون برگردیم خونه ی خودمون 🤗25 بهمن هم دکترم گفته بچه رو برمیداریم انشالله ب لطف خدا

منکه هیچکاری نکردک تازه اومدم قم پیش بابام اینا سیسمونی گرفتم و تا الان هم بارداری سختی داشتم خونم ترکیدس استرس خونه رو دارم که قبل از مرتب کردن خونه و خالی کردن اتاق و چیدن سیسمونی زایمان کنم و یا بخوام برگردم پشت سر هم کار کنم خدایی نکرده مشکلی ایجاد بشه...

دقیقا منم

امیدوارم ماه اخر زودتر بگذره زایمان کنیم بسلامتی استرس هامون تموم بشن🥲

من از طرفی دوست دارم زودتر به دنیا بیاد، از طرفی هم هنوز به کارام نرسیدم، خونه زندگیم بهم ریختست، میگم خدا کنه غافلگیرم نکنه

اره منم اینجوریم اصن نمیدونم چی میخام همش دوس دارم بخابم بخورم

اره خیلی دوست دارم بگذره فقط،همش توهم میزنم نکنه زود بیاد

اره منم انگاری دیگه صبرم تموم شده🤧 طاقت ندارم البته سنگینی بیش از حد هم دارممم😬😬

منم همینم شب ها از خواب بیدار میشم فکر و خیال میکنم حس میکنم عاجزم

دقیقا

آره منم اینجوریم

استرس نداشته باش شاد باش به نینی خوشگلت فکر کن

دقیقاااا منم همینم حسم نامعلومه

الان استراحتتو بکن بعد که بیاد تا چند روز اول که اصلا خواب نداری

آره چند روزه نخوابیدم

هئیییی روزگار ناشایست