من اولین بار که زایمان کردم پسرم و بهم نشون دادن اونم گریه میکرد سیاه و زشت بود گفتم واای من به خاطر این اینهمه سختی کشیدم😅بعد چند ساعت مهرش افتاد تو دلم و باور نمیکردم این کوچولو مال منه
من سر پسر اولم وقتی ک بدنیا اومد تا دیدمش گفتم وای وای وای چقد سیاهی آخه تازه زایمان کرده بودم تمیز نکرده بودن بچه رو
همونجوری نشونم دادنش وقتی ک تمیز کردنش دادن بغلم واای دلم رفت براش
خدا قسمت بی اولادها کنه این لحظه های قشنگ رو 🤲🏽🤲🏽
بهترین حس دنیا بود، وقتی پسرم دنیا اومد، بعد اینکه ساکشن و اینا کردن، گذاشتنش بغلم و اول بوسش کردم و گفتم وای که چقدر شبیه باباتی🤣🤣 و بعد سینمو گذاشتن دهنش، به منم خرما دادن و همون حین که شیر میخورد بند نافشو بریدن❤️
اره یادمه بخاطر سهل انگاری پرستارا نفهمیده بودن بدناف خفش کرده مث زغال کبود بود دنیااومد ندادن بغلم بردن دوویدن دستکاه گزاشتن بخیه هامو ک زدن تموم شد اوردن بغلش کردم مث فرشته ها بود نمیخاستم ی ثانیه بزارم زمین
عزیزم 🥲 چند سالت بود؟
😂😂😂😂😂
وای من با این تاپیک فقط گریه کردم 🥹😇🥹
من ک بچها اولم شوهرم دوس داشت یکی پسر باشه تو ذهنم همش میگفتم پسره.. وقتی دختر شدن همش فکرم پیش شوهرم رفت ک نکنه ناراحت شه.... ب بچه فکر نکردم😩
من از استرس داشتم میمیردم همش تو دلم میگفتم کی صدای گریه شو میشنوم یعنی سالمه وقتی امپول بیحسی از کمرم زدن و دراز کشیدم یه لحظه گفتم اگه چیزیش بشه چی ۹ ماه انتظار کشیدم. همون لحظه تنگی نفس گرفتم زود برام اکسیژن گذاشتن با صلوات خودمو اروم کردم عمل شروع کردن. دو دیقه نکشید یهو حس کردم شکمم خالی شد خانوم دکتر یه لحظه بچه رو نشونم داد بردن. دست پاشو تمیز کردن اوردن صورتشو چسبوندن به صورتم. قشنگ ترین لحظه زندگیم بود بعد پنج سال انتظار سختی باورم نمیشد فک میکردم خوابه
سر دخترم وقتی میخواستن بزارن بغلم میگفتم نه میفته نزارید یه جیغ و دادی راه انداختم که
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.