اصلا اعصاب ندارم بعد شش سال خونه ی مادرشوهرم شب موندیم و خوابیدیم اصلا دلم نمیخواست شوهرم اصرار کرد انکار خانوادش جادوش کردن هرکاری میکنن بی احترامی بدی این ب خوبی میگیره انکار دیشب مثلا این داداش بزرگه کوچیکا نشسته بودن این سفره بچین ببر بیار کمک کن شناور بود تو خونه خمش خساستا!یچیزم فهمیدم داغون شدم ی سیم مارت ۹۱۲داشت شوهرم از مجری داده بود خواهرش بعد فک کنید پارسال رفته زده ب نامش ب من نگفته چیز ب این مهمی اخه ما دوریم خونمون اصلا نفهمیدم الان از دهنشون پرید واقعا چرا صبح داشت میرفت سرکار ساعت هفت مامانش عی شنیدم گفت برو سنگگ بگیر بخوریم گفت دیرم میشه بعد دیدم رفته دوباره برگشته بود با سنگگ اومد اونم با کامیون فک کنید حالا من میگفتم میگفت دیرم میشه اومد داد میگه بخاطر شما خریدمت با خالت خیلی تابلویی منم ک خر نیستم دیشب بدترین شیم بود آدم انکار خر فرض میشه ازش پنهون بشه چیزی و دروغ بشنوه 🥹🥹🥹🥹😭

۶ پاسخ

چه حساسی کار نکرده بدبخت

سیمکارت چون تومجردی قبل ازشماداده پس احتیاج نبود شمابدونی گلم
برای نونم گلم شایدرفت دیده خلوت گرفته

شما چ حساسین مگ پول سیمکارت چقدره حالا . من داداشم همیشه بهم پول میده یا چیزی برام میخرع زن و بچه هم داره اصلأ هم زن داداشم بدش نمیاد

خب اینایی که میگی شوهرای ما ۱۰۰ برابرش رو انجام دادن .خواسته ی روز پیش خانواده شه نازشونو بکشه تو چرا ناراحت میشی .انقدر حساس نباش دنیا دو روزه

سیم کارت و دوران مجردی داده دیگه ناراحتی نداره که ،حتما میدونسته شما حساسی بهتون نگفته ،خب چی میشه نونه دیگه انقدر حساس نباش

خوب بهشون بگو خیلی اروم و رک بگو چطور من خبر ندارم در مورد نون هم هی تیکه بنداز

سوال های مرتبط

مامان دردونه مامان دردونه ۵ سالگی
من سوالام زیاده امروز....بخدا موندم چه کنم از دست این بچه جرئت نداری یکاری جلوش انجام بدی میره فیوز های برق خونه رو میزنه قطع میکنه یه روز من توی حموم بودم یخ زدم چون برق اشپزخونه قطع کرده بود پکیج خاموش شده بود.....جدیدا میره پارکینگ رو میزنه بار اول که ما نمیدونستیم کار اینه...باباش دوساعت تو خونه موند نشد بره سرکار در پارکینک باز نمیشد همسایه زنگ زد ما آب نداریم گفتم اره ما هم نمیدونم برق پارکینگ قطعه اخر نمیدونم کدوم همسایه ها رفته بود وصلش کرده بود.....بار دوم متوجه شدم کار این بچه است چون میره تو راه پله ها یا پارکینگ دوری میزنه همیشه یا باباش میره سرکار همراهیش میکنه تا بیرون ....اومد گفت مامان برق قطع شد آقاوهمسایه داشته درستش میکرده منم بدبخت باورم شد بعد نیم ساعت این قدر پرسیدم چون خودش خبر داده بود و هر وقت این میرفت بیرون قطع مبشد برق ....دیگع خنده اش گرفت لو رفت فهمیدم که چخبره😐 از اون روز هی چند بار تکرار این قدر جدی حرف زدم با تندی گفتم ...توضیح دادم همسایه ها آب ندارن مبخوان غذا بپزن برن حمام دسشویی میگه نداشته باشن خب به درک🤦‍♀️چه بگم بهش؟؟؟؟
حرص میخورم حررررص