۳ پاسخ

من ک یک ماهی هس از شیر گرفتم راحت شدم وای جرات نداشتم یکمی بشینم یا دراز بکشم الکی الکی با اینی ک کلی میان وعده و غذا میخورد بهم میچسبید و شیر میخورد دیگ عصبی شده بودم ک ی دفعه از شیر گرفتم ی هفته اذیت شدم شبانه روز ولی خب ارزشش رو داشت الان اصلا دیگ یادش نمیفته ک ی روز شیر میخورده سینم ک مثلا پیدا هم میشه اصلا نگاشم.نمیکنه و دستم حتی نمیزنه کاملا بی تفاوت .انگار ک ن انگار😄

از شیر بگیرش راحت میشین.اینجوری ک‌میگی ن تو خواب داری ن بچه

غزیزم درکت میکنم چی میگی شب سیرش کن من شیشه میدم دهنش توگهوا ه تاب میدم اهنگ لالا یی می زارم یک هفته هم ازشیر کلن گرفتم منم مشکل شمارو داشتم

سوال های مرتبط

مامان آوا کوچولو💐 مامان آوا کوچولو💐 ۱ سالگی
سلام مامانها و خانمهای گل🌺🌸 خدا قوت ب همگی..
.
اوا شیر خیلی کم می‌خورد بیشتر بازی می‌کرد یکبار سعی کردم از شیر بگیرم نتونستم خودمم دلم تنگش میشد اومدم شیر دادم چنان لبخند رضایتی از خوردنش زد ک دلم ریخت🤩 چند روز بعد دیدم اذیت میکنه ی روز کلا بدون شیر خوابید یعنی موقع خواب بغلش نمیکردم ک بهونه سینم نگیره.. دو شب گذشت شب سوم ب قدری حال روحیم بد بود..حم از موعدم گذشته بود هم به خاطر شیر ندادن حالم خوب نبود هم موقع سالگرد پدرمه.. بعد خوابیدن اوا آنقدر گریه کردم تا آروم شد...شوهرم دلداریم داد 🌸همش خوردن اوا رو تجسم میکردم ک بهم میخندید با موقع شیر خوردن با صورتم بازی میکرد من دستش پس میزدم. یادم افتاد چقدر انتظار میکشیدم ک بدنیا بیاد بهش شیر بدم همش میگفتم اتفاقی نیوفته نتونم اون حس رو تجربه کنم یهو همشون اومدن جلو چشمم و حالم بد کردن 😭😥اول آخر باید از این مرحله گذر میکردیم ولی عجیب حال روحی بدی داره... انشالله ک سلامت باشن و از بزرگ شدنشون لذت ببریم...