سلام مامانها و خانمهای گل🌺🌸 خدا قوت ب همگی..
.
اوا شیر خیلی کم می‌خورد بیشتر بازی می‌کرد یکبار سعی کردم از شیر بگیرم نتونستم خودمم دلم تنگش میشد اومدم شیر دادم چنان لبخند رضایتی از خوردنش زد ک دلم ریخت🤩 چند روز بعد دیدم اذیت میکنه ی روز کلا بدون شیر خوابید یعنی موقع خواب بغلش نمیکردم ک بهونه سینم نگیره.. دو شب گذشت شب سوم ب قدری حال روحیم بد بود..حم از موعدم گذشته بود هم به خاطر شیر ندادن حالم خوب نبود هم موقع سالگرد پدرمه.. بعد خوابیدن اوا آنقدر گریه کردم تا آروم شد...شوهرم دلداریم داد 🌸همش خوردن اوا رو تجسم میکردم ک بهم میخندید با موقع شیر خوردن با صورتم بازی میکرد من دستش پس میزدم. یادم افتاد چقدر انتظار میکشیدم ک بدنیا بیاد بهش شیر بدم همش میگفتم اتفاقی نیوفته نتونم اون حس رو تجربه کنم یهو همشون اومدن جلو چشمم و حالم بد کردن 😭😥اول آخر باید از این مرحله گذر میکردیم ولی عجیب حال روحی بدی داره... انشالله ک سلامت باشن و از بزرگ شدنشون لذت ببریم...

۰ پاسخ

سوال های مرتبط

مامان رهام جون وتودلی مامان رهام جون وتودلی ۲ سالگی
#تجربه از شیر گرفتن
سلام مامانا خواستم از تجربه خودم براتون بگم
من ۱۹م تصمیم گرفتم که رهام جون رو از شیر بگیرم خیلی وابسته بود حتما باید زیر سینه می خوابید یعنی مثل پستونک همیشه باید می خورد دائم دنبالم بود و گریه میکرد
بلاخره روز اول صبحانه ونهار وشام بهش دادم خیلی بیقرار بود و همش بهانه می‌گرفت ولی من براش خوراکی می آوردم و باهاش بازی می‌کرد یعنی یه جوری
حرف حرف خودش بود کلافه بودم ولی جانزدم و ادامه دادم
دوروز همین روال بود
روز سوم وچهارم شیر صبحانه قطع کردم
روز پنجم شیر نهار ولی همچنان شیر شب رو می خورد فقط نهار وصبحانه نبود
خلاصه
روز هفتم شیر شب که می خواست بخوابه ولی وقتی خواب بود می‌خورد
و اصلا بهانه نمی‌گرفت یعنی اون پسری که روز اول بود به کلی فرق کرد بود دیگه شیر روز فراموش کرد بود
و امروز که روز دهم هست شیر شب قطع شد
تو خواب چند باری بیدارشد ولی من بغلش کردم و بهش آب دادم و براس لالایی خوندم و خدارو شکر خوابید
خواستم بگم شاید اولش خیلی مترسیدم ولی اینجوری بچم بیشتر همکاری کرد تا اینکه یک دفعه قطع میکرد شیر
اینم تجربه من
فقط مامانا مهربون تواین ۱۰ روز به من انگاری ۱۰۰سال گذشت خواهش وقتی خواستین از شیر بگیرن بیشتر بهشون توجه کنید اینجوری کم تر اذیت میشن بچه ها
موفق باشید
مامان لیانا مامان لیانا ۲ سالگی
مامانیا امروز دیگه عزمم و جزم کردم دارم لیانا رو از شیر میگیرم
امروز ک ساعت ۱۱ بیدار شد تا ۱ بش شیر دادم از یک ب بعد ب بچم شیر ندادم دو دفعه ک شیر خواست سرشو گرم کردم بازی کردم باهاش اصلانم زمین نشستم ک بیاد سمتم هوس میمی کنه.چون بیکار باشم اویزون میشه. خلاصه روزم نخوابوندمش گفتم خسته بشه شب بخوابه.
دو ساعتی ام بعد شام رفتیم خونه خالم ی ساعت پیش برگشتنی توراه اشک میریخت میمی میمی. منم بغلش کردم پیش پیش کردم خوابید تا الان ک تکون خورد ک بیدار شه برا میمی.منم شیر تو شیشه ریخته بودم اماده بود دادم بش ۷۰ سیسی خورد گذاشتم رو پا خوابید.بنظرتون شبا بهش با شیشه شیر بدم؟؟؟اخه نمیخام بهش شیر شب بدم ی موقع عادت کنه دو س شبه میخابه هرازگاهی تکون میخوره برا شیر.میگم نکنه دوباره شیر بدم باشیشه عادت کنه ب شیر شب هر شب بیدار شه.
بنظرتون تا اینجا کار چطور بوده؟
میدونم سختش فردا صبحمه .چون صبحا همیشه باید شیر بخوره قشنگ دوساعتی تو دهنشه.کاش راحت بگذره زیاد بهونه نگیره.
فعلانم سینمو چیزی نزدم چون زیاد امروز اذیت نکرد.
مامان مو طلایی مامان مو طلایی ۱ سالگی