دلم میخواد یه تفنگ داشتم فامیل شوهرم را به رگبار می‌بستم 😂😂😂😐😐 وقتی نبرم خونه مادر شوهرم دخترم خیلی از همشون می‌ترسه بهشون میگم بزارید بیایم یه نیم ساعت بشینیم کم کم دخترم عادت میکنه بهتون بعد بغلش کنید حالیشون نیست که اصلا همون لحظه حمله میکنن رو این بچه اینم گریه و زاری بعد شب که میایم خونه تو خواب همش جیغ میزنه و گریه
امشب رفتم اونجا اگه گوش ندادن به حرفم بچه را بغل میگیرم میام خونه تا یاد بگیرن 😤🗡️🗡️🗡️🪓🔪🔪🔪🔪

ببین من از اول روندادم میرم قشنگ بچم بعلمه همه از دور باهاش حرف میزنن گاهیی عمش میگرتش گاهیم عموش۵دقیق کمتر باهاش حرف میزنن باز میدن بهخودم
بوسو اینا ک تعطیل از صورتش

ما تا میریم مادر شوهرم خودش بهشون تذکر میده اصلا نیازی نیست من حرف بزنم

خب بچتو دوستدارن دیگ سخت نگیر😕
بچه ها کلا چلوندنین😁

منم اینکارومیکردن. بعدفرداش خونه مادرشوهرم گفتم ک بچم تاصب گریع وجیغ میزد.چون خواهرشوهره یهو ازبغل من گرف.ترسیده.دوسه بار هی گفتم.بعدتامیرم میگم ک بزار نگاتون کنه بعدبگیریدش.خلاصه انقدگفتم حالایادگرفتن.😓من رک حرفمو باجدیت زدم چندبار

منم هروقت میرم خونه فامیل شوهر این پدر شوهر و دختر خواهرشوهر کلافه میکنن بچه مو اصلا از خواب خوراک میفته تا دوروز همش گریه میکنه
هرچی میگی بلا نسبت گاون اصلا

وای نگودیشب خواهرشوهرم هرچی گفتم به بچه پرتقال نده به حرفم گوش نکرددادبخداتاالان نخوابیدم همش سرفه کردبچم

همه جاییه منم همین مشکلو دارم

😂😂ماهم راهمون دوره هر یکماه می‌رفتیم
تا میرسیدیم خواهر شوهرم و مادرشوهرم با صدای بلند و ذوق می‌گرفتن ازم کارنو بعدم که گریه میکرد می‌گفتن بچه دلش پرده سرما خورده ،هرکدوم دنبال یه راهی میرفتن که ارومش کنن😂ولی خب طفلیا ذوق داشتن دیگ نمیشد بگم نکنین