۴ پاسخ

خب تو دوست داری اون بسوزونی اونم همین کار میکنه اخلاقاتون مثل همه دگ

عزیرم اصلا اهمیت نده فقط سکوت کن و سرخودتو با کارهای دیگ گرم کن چون اول ب خودت آسیب میزنی

ولش کن بیخیال باش خودتو بیشتر عذاب میدی...من اولای ازدواجم خیلی حساس بودم تا حدی بود برای اولین بار خونشون دعوت بودم بعد صبح بیدار شدم دیدم شوهرم نیست رفتم بیرون دیدم تو بغل مادرش خوابیده😂😂ولی الان اینجوری نیستن از خدامه الان اینجوری باشن اون موقع خیلی خام و بچه بودم نقطه ضعف میدادم دستش

چرا باید جلوش بگی خوب

سوال های مرتبط

مامان طلا( مسدود شدم) مامان طلا( مسدود شدم) ۳ سالگی
راهکار آموزش ضمیر " من"

مامانای نازنین سلام

یکی از مهمترین مواردی که کودکان اتستیک، بی بی دیجیتال و گاها بیش فعال باهاش به مشکل برمیخورن استفاده از ضمیر من هست، یعنی چی ؟ یعنی اصلا نمیگن بده من یا مال من، به جاش از اسم خودشون استفاده میکنن
مثلا میگن توپ زهرا؛ کفش علی، الناز گشنشه، یا آرمین آب میخواد
تمرین‌های زیر بهتون آموزش میده که چطور ضمیر من رو به اونا یاد بدین:
۱_ مثلا بگین چی میخوای؟
پشت بندش بگین من...... مکث کنین
یعنی شما سرنخ رو بهش بدین
اگه هم نگفت ادامه بدین من آب میخوام.
۲_ عکس خودش رو نشونش بدین بگین این کیه؟ و خودتون بگین "منم"
۳_ پشت سرش پشینین اونو بزارین تو بغلتون با یکی از اعضای خانواده تعدادی اسباب بازی و وسیله بریزین وسط هر دفعه نفر مقابل برداره شما با دست کودک ازش بگیرین بگین مال منه ، اونقدر تکرار کنین که میگه ذهنش شه؛ یا شما وسیله مربوط به شخص مقابل را بردارین اون ازتون پس بگیره بگه مال منه.
۴_ چند شکلات بزارین وسط خودتون و کودک هر بار یکی بردارین بگین کی شکلات میخواد و باهم بگین من من.
اگه هم اون گفت مال منه شما نگین آفرین مال توئه اینجوری گیج میشه.
مامان راد مامان راد ۳ سالگی
یه دورهمی دعوت بودم

از وقتی رسیدم چندتا از مامان‌ها مدام میگفتن بچه‌اشون این میوه رو نمیخوره اون میوه رو نمیخوره
وااای غذا فلان چیزه الان بچه‌ام غذا هم نمیخوره
همه‌اش نخور نخور بود
و بچه‌ها هم کنار مادراشون با بچه‌های دیگه بازی میکردن و همه صحبتها رو میشنیدن

من برای پسرم میوه پوست گرفتم مثله بقیه‌اشون
و باز میگفتن ااااا راد این میوه رو دوست داره اون میوه رو چی؟!
این جملات هی بصورت طوطی وار تکرار میشد

تا سیب رو دادم دست راد،اون یکی دستشو آورد و یه سیب دیگه برداشت و داد به دوستش که داشتن بازی میکردن

مامانه با تعجب گفت به حضرت عباس تو خونه لب به سیب نمیزنه

گفتم باید بگیم سیب خیلی خوشمزه است، بعضی سیب‌ها پوستشون زردن بعضی سیب‌ها قرمز و بعضی سیب‌ها سبز
امروز میخوای برات سیب حلقه‌ای برش بزنم
امروز به نظرت مثل ماه برش بزنم چه طعمی میشه…

و اینکه فکر نکن اینی که من گفتم کلمه جادوییه با یکبار گفتن بچه جادو میشه نه عزیزم روزی هزار بار باید تکرار کنی

گفتم محیط رو باید مثل بازی کنی براش

❌اینکه رو منبر بری بگی اینو نمیخوره اونو نمیخوره که درست نیست خب بچه داره میشنوه و هر چی تو بگی انجام میده حتی برای جلب توجه بیشتر❌


گفتم هممون حق داریم

اما وقتی نقطه ضعفتو بفهمن دیگه کارت تمومه

من دلم نمیخواد هیچکس نقطه ضعفمو بفهمه،پس برای همین بچه‌ام هم جزوه همون هیچکسه پس آتو دستش نمیدم
میگم با اینکه این چند وقت رد دادم و اساسی بهم ریخته‌ام

🤦🏻‍♀️اما اگر نتونم در مقابل اون مشکل کاری کنم
نمیام اخلاقیات منفیشو جلوی کسی بگم
یا بهش دائم تذکر بدم
سعی میکنم اون محیط رو ترک کنم هر چند سخته برام بعضی وقتا طوری میشه از درد دندونام میفهمم کلی وقت داشتم دندونامو روی هم فشار میدادم🤦🏻‍♀️