یه شب سخت دیگه گذشت
تا ۱ هر دو بیدار بودن
بعد اول محیا خوابید و بعد حوالی ۱ و نیم نورا
نمیدونم کی خوابم برد ، ساعت ۳ با نق های محیا بیدار شدم
شیر دادم ویه ساعت بعد خوابید
۴ و نیم دوباره بیدار شد
بردم تو اتاق پوشکشو عوض کنم ک با صداش نورا بیدار نشه ک متاسفانه نورا مامان مامان گویان در حالی ک جیغ و داد و گریه رو همزمان داشت ، بیدار شد

حالا هر دو بیدار بودن🙂 تا ساعت ۶ نورا رو دادم باباش محیا رو گرفتم
محیا رو دادم نورا رو گرفتم
محیا رو ۶ تونستم بخوابونم

نورا هی جیغ
هی بهونه
رو پا میخوابم ، پیش بابا میخوابم ، تو اتاق ، رو تحت ..‌‌
تهشم نیم ساعت سرپا گردوندم تا خواب رفت

تا انداختم سر جاااش محیا باز بیدار شد
دقیقا تا ۷ و نیم با محیا بودم
داشتم اروغشو میگرفتم ک بندازم تو گهواره بخوابه ک نورا بیدار شد🫠
بیدار هم ک میشه بغل میخواد
محیا رو گذاشتم
نورا رو برداشتم
نیم ساعت بعد خوابید
با کلی خدا خدا کردن ک دیگ بیدار نشن ، اومدم بخوابم
خوابیدم
حوابیدم
خوابیدم
ساعت ۹ محیا بیدار شد 😒

جاش خشک بود ، شکمش سیر بود ، اروغشم زد
اما نق زد تا ۱۱ بیدار بود
همین ک خوابید نورا بیدار شد
به شوهرم گفتم پاشو بچه هاتو ببر ی وری ، دیگ تحمل ندارم
هیچی دیگه
نورا رو پوشوندم تا خواستن برن ، محیا بیدار سد

الان اونا رفتن و من دارم شیر میدم

شب تا صبح فقط ۶ بار پوشک عوض کردم
نمیدونم چرا محیا شبا هر یه ساعت بیدار میشه
اوووووف نورا نورا
خواب راحت نداره همش با جیغ بیداره

۲۳ پاسخ

چرا اینقد پوشک عوض کنی
خب شربت دل دردی چیزی میدادی بهش

بهشت زیر پای خودته و بس
ماها انگشت کوچیکتم نیستیم از لحاظ سختی کشیدن🥲

چقدر منی چقدر سخته ولی خدا طاقت داده بهمون انشالله که بیشتر بده

خدابهمون توان بده
یجورایی منم تواین وضعیتم اهورا رو میخاج بخابونم میگ رو پا بعد میبینه نورا رو گذاشتم گهواره پا میشه میگ من تاب تاب
کلا شبا تا ۲باهاشون مشکل داریم بعد اونم ک انگار باهم تنظیم شدن صددفعه تا صب بیدارمیشن دیگ رد دادم منم ب معنای واقعی خستم
خدا بهمون توان بده من بعضی روزا از زندگی متنفرمیشم کلا
الانم ک همش فوبیای حاملگی دارم دارم روانی میشم

مگه نصف شب کثیف میکنه پوشکش رو

خدا قوت بهت

اخه چرا باید بچه21ماهه هی بیدار بشه جیغ بزنه چرا باید خواب نداشته باشه من واقعا در عجبم

الهییییی بگردممم چقدر سختههه واقعا

خیلی سخته حتی باخوندنشم بغضم گرفت من سر پناه یوقتا تا صبح نمیخابید اینقد گریه میکردم حس میکردم خیلی تنها و‌بیکس هستم بااینکه خانوادم کمک میکردن یشب تنها میشدم باز احساس بدی داشتم امیدوارم روزا برات رودتر بگذره زودتر بیوفتی رو غلتک

۶ تا پوشک خیلی زیاد

عزیزم هر دو رو ببر فوق تخصص گوارش
نورت شاید بخاطر رفلاکسع نمی‌خوابه

منم دخترم تا ۶ماهگی تا ۴صبح بیدار بود ما اصلا خواب شب نداشتیم از ۴ صبح میخابید تا ظهر ،شوهرم همش مرخصي ساعتی رد میکرد خیلی سخت بود خداروشکر گذشت

دوسال ویه ماه

عزیزم خدا بهت تحمل و صبر عظیم عنایت کنه😄دو قلویی سخته واقعا یه کمکی میخوای که کنارت باشه تا خوابشون با خواب خودت همزمان بشه ای کاش کسی بود همیشه همراهت غیر باباشون

یا خدا 🥴🥴🥴🥴

اله جانینان آره سخته هم خنده ام گرفت 😂😂😂اینجوری که میگن بهشت زیر پای مادران هست
خدا قوت
منم پسر چه شب چه روز بخوابه خودمم بابد پیشش باشم یعنی برم البیر ایی آننر دورور گلیر بدخوابم بشه که دیگه واویلاست هیچ وقت نمیتونم به کارام برسم تا بنشینم پیشش اینم نشسته بازی میکنه پاشم به کار خونه و غذا برسم از پاهام آویزون میشه که بغلم کن یعنی کمر نمونده برام از یه طرفم دستم بد جوری درد میکنه طرف ماهیچه اش نمیتونم بغلم نگه دارم 😔😔😔

دل درد یا گوش درد نداره؟

بگردمت 🥺
خدا بهت صبر وتوان بده عزیزم🤲
دوسه ماه دیگه نوبت منم میشه😬
واقعا شرایط سختیه

خیلی سخته.باز خوبه همسرت شعور کمک کردنو داره این خوبه خودش

خدا بهت سلامتی بده ولی به یه کمکی نیاز داری حداقل تا ۶ ماه
یکی که دائم کنارت باشه

عزیزززم
خدا قوت بهت 😍
واقعا سخته
درکت میکنم

خسته نباشی واقعا مادربودن سخته

وای خداااای من
خدااااااااااقوت بهت
خدابهت توان مضاعف بده 🥺🤲🏻

سوال های مرتبط