۲۰ پاسخ

سختش تا دوماهه بعد همه چی دستت میاد نگران نباش

چقد منی😓😓منم همین شرایطو دارم صبرم تموم شده خیلی خستم واقعا از لحاظ روحی و جسمی آدم داغون میشه
صبح زود دوتاشون بیدار میشن ظهر ک دوتاشون میخوابن من میرم ب کارام برسم هنوز کارام تموم نشدن ک باز دوتاشون بیدار میشن تا اخر شب دیگه نایی واسم نمونده بعضی وقتا انقد بم فشار میاد و خسته میشم انقد جیغ و گریه میکنن میترسم بزنمشون چیزیشون بشه ولی سعی میکنم بخودم مسلط بشم و غلط اضافی نکنم..
از خدا میخوام دیگه هیچ وقت نزاره من باردار بشم ناشکری نمیکنم ولی بخدا از این وضع حالم بهم میخوره رسیدگی به دوتا دختر کوچیکه واقعا صبر ایوب میخواد ک من ندارم .
ب امید روزی ک بزرگ بشن این روزا تموم بشه

اره خب گاها اینجور چیزا پیش میاد تا ادم میاد بیافته رو غلتک یه اتفاق دیگه میافته

سلام جانم همیشه بیا درد و دل کن خالی شی
هممون درک می‌کنیم شرایطتت رو
الهی بزرگ بشن خیالت راحت بشه ان شالله

حالا دختر من همیشهههه پوشکش پره
هرروز ک بیدار میشه پوشکششش ایقد پره ک تا بالای نافش خیسه😫

همیشه ایقد زیاد جیش میکنه ک از پوشکش میزنه بیرون

عزیزم میگذره این روزا.به ما بگو بلکه یه کم سبک شی

من که نمیدونم چرا سخت تر داره میشه...در روز خیلی اذیت میشم..مثلا نلا دسشویی کرده باید بشورم همزمان لیا وقت خوابش یا گرسنش داره گریه میکنه...
انقدر انرژی ازم میگیره این مسئله.

عزیزم الان چون تلزه زایمان کردی و تازه وارد این شرایط شدی سخته برات همینکه یکم کوچیکه جون بگیره و قلق دو فرزندی دستت بیاد زندگیتم رو روال میوفته نگران نباش ولی آره اولاش خیلی سخته بعدش همبازی میشن کلی کیف میکنی من تازه اختلاف سنی بچه هام سیزده ماهه

یکم سخته یه مادر همچی رو تحمل میکنه گلم . ولی بعدش راحت میشی یکم بزرگتر بشن باهم بازی میکنن دیگه نورا هم تنها نیست. حالا که خدا خواسته و بهت داده صبرش رو هم بهت میده گلم❤️♥️

خدا کمکت کنه .ان شاالله خدا توانایی بده

سختی دو تا بچه رو یه جا میکشی ولی بعدش که از اب و گل در اومدن به خودت میرسی و آزادتری .
من لفت دادم دخترم ۸ سال شد دومی رو اوردم کلا دست و پام بسته شد

ناله چیه بابا گاهی هممون خسته میشیم میایم درد دل میکنیم حالا بچه های تو شیر به شیر هستن من دختر کوچیکم کلاس هشتم هست عین یه بچه دو سه ساله حسودی میکنه واقعا گاهی کم میارم خودش داداشش رو دوست داره ها ولی با من انگار دشمنی داره
مال تو الان سخته ولی یکم بزرگ بشن قشنگ هم بازی خوب میشن

فاصله شون چقد عزیزم؟

عزیزم بچه شیر میدی، میشه برام دعاذکنی آزمایش بارداریم منفی باشه؟

خدا قوت عزیزم👍
اما وقتی انقدر با فاصله ی کم بچه بعدی رو میارید متأسفانه این سختی ها رو هم داره.
اما خب به هرحال این روزها هم میگذره صبور باش عزیزم❤️

عزیزم خدا صبرت بده
واقعا سخته
ان شالله خدا بهت امید و قدرت زیادی بده❤️♥️

هوف خیلی سخته
تو یه مامان قوی هستی
فقط دعا میکنم همسرت پشتت باشه
دو قلو راحتتر از دوتا بچه با اختلاف سنی کم هست

خودت خواستی انقد با فاصله کم؟اخه خیلی سخته خدا بهت کمک کنه عزیزم کاش از مامانت یا کسی کمک بگیری

درکت میکنم میفهمم عزیزم
منم چند وقت دیگه مثل تو میشم ولی سختیش همین یکی دوساله

عزیزم حق داری ولی جاش دوتا دختر دسته گل داری که باهم بزر‌رگ و‌رفیق میشن و ادم کلی براشون ذوق میکنه

سوال های مرتبط

مامان نورا مامان نورا ۲ سالگی
یه شب سخت دیگه گذشت
تا ۱ هر دو بیدار بودن
بعد اول محیا خوابید و بعد حوالی ۱ و نیم نورا
نمیدونم کی خوابم برد ، ساعت ۳ با نق های محیا بیدار شدم
شیر دادم ویه ساعت بعد خوابید
۴ و نیم دوباره بیدار شد
بردم تو اتاق پوشکشو عوض کنم ک با صداش نورا بیدار نشه ک متاسفانه نورا مامان مامان گویان در حالی ک جیغ و داد و گریه رو همزمان داشت ، بیدار شد

حالا هر دو بیدار بودن🙂 تا ساعت ۶ نورا رو دادم باباش محیا رو گرفتم
محیا رو دادم نورا رو گرفتم
محیا رو ۶ تونستم بخوابونم

نورا هی جیغ
هی بهونه
رو پا میخوابم ، پیش بابا میخوابم ، تو اتاق ، رو تحت ..‌‌
تهشم نیم ساعت سرپا گردوندم تا خواب رفت

تا انداختم سر جاااش محیا باز بیدار شد
دقیقا تا ۷ و نیم با محیا بودم
داشتم اروغشو میگرفتم ک بندازم تو گهواره بخوابه ک نورا بیدار شد🫠
بیدار هم ک میشه بغل میخواد
محیا رو گذاشتم
نورا رو برداشتم
نیم ساعت بعد خوابید
با کلی خدا خدا کردن ک دیگ بیدار نشن ، اومدم بخوابم
خوابیدم
حوابیدم
خوابیدم
ساعت ۹ محیا بیدار شد 😒

جاش خشک بود ، شکمش سیر بود ، اروغشم زد
اما نق زد تا ۱۱ بیدار بود
همین ک خوابید نورا بیدار شد
به شوهرم گفتم پاشو بچه هاتو ببر ی وری ، دیگ تحمل ندارم
هیچی دیگه
نورا رو پوشوندم تا خواستن برن ، محیا بیدار سد

الان اونا رفتن و من دارم شیر میدم

شب تا صبح فقط ۶ بار پوشک عوض کردم
نمیدونم چرا محیا شبا هر یه ساعت بیدار میشه
اوووووف نورا نورا
خواب راحت نداره همش با جیغ بیداره
مامان نورا مامان نورا ۲ سالگی
با توجه ب تجربه شیردهی قبلیم
از قبل زایمان دغدغه ام شیر دادن ب محیا بود اینکه شیرم کافی باشه براش
۱۵ روز اول مامانم کنارم بود و من هرروز و هر لحظه درگیر شیردهی بودم غذا ها و شیرافزا ها و ...

بعد از ۱۵ روز تنها شدم، من و دو تا دختر کوچیک
وقتی میخوام به محیا ممه بدم ، نورا میاد پیشم، گاهی شیر میخواد ، گاهی بازی، گاهی با محیا ور میره و گاهی بی قرار و ناراحت...
مجبور میشم بیخیال ممه دادن بشم
چون ممه دادن زمان برهد، شیرم کمه و بی کیفبت ، گاهی به ساعت محیا زیر سینه هست و همچنان گرسنه هست و خواب نمیره
پس بیخیال ممه میشم و شیر خشک میدم ب بچه که نورا هم کمتر نق بزنه

هرروز شیرم داره کمتر میشه
۵ ساعت شیر ندم ، بعدش میاد ۵ دقیقه مک میرنه ، سینم خالی میشه کلا

خواستم شیر دوش دستی بگیرم ک وقتی نورا مجال نمیده که محیا زیر سینه باشه ، بدوشم شیرمو ،

اما انقد بد گفتین از شیر دوش دستی ها ک هنوز رغبت نکردم بخرم

ولی خب
دیگ مثل قبل حرص و جوش نمیخورم باید اینکه شیرم کمه
چون الان دیگه واقعا نمیتونم بشینم و محیا زیر سینه باشه 🙃
مامان 🌼 امانتی امام رضا🌼 مامان 🌼 امانتی امام رضا🌼 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۹

ساعت نه نیم شد بدنم داشت میلرزید ماما کفت اومد پایین جفتت عطسه کن بکشم بیرون ک بالاخره کشیدش بیرون و شروع کرد بخیه زدن خیلی خوب بود با هر بخیه قربون صدقه من میرفت ک اصلا هیچی نفهمیدم بعد بخیه ی تخت دگ آوردن گفت خوابیده بیا رو این تخت ‌منو بردن تو ریکاوری تا ب نورا شیر بدم منم بلد نبودم بهم آموزش داد بعد شیر گفتم میبردیش دستگاه گفت نه عزیزم باهم میرید بخش ک اونجا از خوشحالی انگار بمن دنیارو دادن تا ساعت یازده ک ی تخت از بخش اومد و دوباره بصورت خوابیده جابجا شدم روش و منو بردن تو بخش ک اتاق خصوصی هم داشت ولی ما چون نمیدونستیم نگرفتیم
دسشویی اول شنیده بودم خیلی سخت ولی اصلا درد نداشت درد ها ‌سوزش هام از فردا شروع شد چهارتام بخیه خوردم
خلاصه ک بیمارستان عالی بود تمیز پزشکای کار بلد غذای خوب
دخترم ۲۴۵۰ بود وزنش و دکترم هم خانم دکتر سبحانی ۲۴ ساعت نگه داشتن و بعدش مرخص شدم با بیمه تامین اجتماعی و غذای همراه و پول پارکینگ و همچی نزدیک دوملیون شد ک واقعا صد برابر این میارزید
منک برای بچه بعدیم هم میرم میلاد با اینکه فاصله زیاد ولی راضی بودم
البته فعلا غلط کنم بچه بیارم 😂

سوالی داشتید بپرسید تا نورا خوابه جواب بدم 😘😘❤️
مامان محبوب مامان محبوب ۲ ماهگی
خانوما یه توصیه خواهرانه از روی تجربه میکنم بهتون اونم اینه ک زایمان طبیعی رو اصلا سمتش نرید به هیچ عنوان
من زایمانم عاااالی بود ینی همه تعجب کرده بودن ک چجوری بچه اول رو اینقدر سریع و راحت زاییدم (چون قبلش ورزش و پیاده روی داشتم) اما اماااااان از عوارضش😭
۱. با بخیه زایمان طبیعی هنوز نمیتونم بشینم بچمو بغل میکنم ب بخیه هام فشار میاد نمیتونم نشسته شیرش بدم نمیتونم پوشکشو قشنگ عوض کنم نمیتونم راحت اروغشو بگیرم یا سر شونم بندازم راه ببرمش و واقعا بچه رو نمیتونم نگه دارم بخاطر بخیه های اشغااالی ک زدن😭
۲. یکی از بخیه های خارجی باز شده و دو هفته س دارم پماد میزنم هنوز خوب نشده خیلی اذیتم با اینکه کلی رعایت کردم همه چیو
۳. لگنم و استخوان دنبالچه م به شدت درد میکنه بعضی وقتا دقیقا مثل بارداری ک پهلو ب پهلو ادم نمیتونه بشه الان همونجوری شدم
۴. تمام توان و انرژی بدنم از دست رفته هرچی غذا و مکمل میخورم فایده نداره با اینکه طبیعی بودم اما شیر قابلی هم ندارم از بس بدنم ضعیف شده!
نمیخام استرس بدم بهتون واقعا زایمان طبیعی عالیه اما عوارضش پدرتونو در میاره مگه اینکه بدن تون واقعااا قوی باشه