۵ پاسخ

من زایمانم خیلی خوب بود کلن ۴ ساعته زایمان کردم طبیعی جای بدش فقط اونجا ک شیرم ایقدر زیاد بود ک تو سینه هام جمع شده بود داشتم میمیردم از درد

من خیلی زایمان راحتی داشتم
ولی پسرم یه بار۵روزگی ویه بارم ۱۰روزگی بستری شد
منم خیلی داغون شدم فقط کارم گریه بود کلا ناامید بودم
بااون وضعیتم توبیمارستان خیلی روزای سختی بود

وااای بد بود ۱۶ ساعت درد کشیدم. بعدم سزارین شدم .😊

برام اخطار اومد🤣🤣🤣
گ...ییده شدم😁😁

خدا رو شکر کوچولوت را صحیح و سالم بردی خونه،انشالله همیشه تنش سلامت باشه
من از درد کلی گریه کردم،طوری که ،آب چشمام خشک شده بود

سوال های مرتبط

مامان پسرامو رستا مامان پسرامو رستا ۱۳ ماهگی
بعد از چند ساعت بهوش که اومدم گفتن بچت زردی داره بردنش ی بیمارستان دیگه منم هیچ شناختی از زردی نداشتم گفتم مگه اینجا بیمارستان شخصی نیست مگه نباید دستگاهشو همین جا داشته باشه گفتن چون بخش نوزادان دارن تعمییر میکنن میبرنشون ی بیمارستان دیگه من خوش خیالم باور کردم بشورم به کل پرستارا پول داده بود تا به من حرفی نزنن که حالم بد بشه ، به زور بعد ۳ روز منو مرخص کردن حالم خیلی بد بود اصلا نمیتونستم راه برم چون دوروز تو lcu بودم نمیذاشتن راه برم ولی به شوهرم زور کردم که حتما من باید برم بچمو ببینم یا اصلا خونه نمیام ،آنقدر گریه کردم تا راضی شدن برم بچمو ببینم وقتی رسیدیم بیمارستان شوهرم گقت قبلش باید ی چیزی بگم منم فقط نگاش میکردم گفت بچمون فکش و دهنش مشکل داره نمیتونه نفس بکشه باید ببریمش تهران عمل بشه وای دنیا رو سرم خراب شد دیگه نمیدونستن کجام فقط میزدم تو سرم و داد میزدم کاش میمردم نمی‌رفتم بچمو با کلی دم دستگاه تو دهنش نمیدیم الان که دارم با گریه میتویسم
مامان دلبندم👶🏻 مامان دلبندم👶🏻 ۱۳ ماهگی
سلام خانما من چون شوهرم تک فرزنده بشدت اصرار داشتم که طبیعی زایمان کنم ناگفته نماند هم اینکه از سز میترسیدم هم اینکه دلم میخواس بچم طبیعی بدنیا بیاد ولی خب دکتر از قبل گفته بود نمیشه و یه درصدم بخواد بشه زایمانت خیلی سخت میشه ولی خب من مرغم فلج بود برا اینکه بتونم طبیعی زایمان کنم کلی هزینه کردمو رفتم بیمارستان خوب (بیمارستان بازرگانان زایمان کردم) نگم از زایمانم واقعا وحشتناک بود غیرقابل توصیفه ۱۸ ساعت درد کشیدم بیشتر از پنج سانت دهانه رحمم باز نمیشد چندین ساعت تو همون پنج سانت موندم میخواستن ببرن سزارین خودمو شوهرم نزاشتیم گفتم تا اینجا خیلی زحمت کشیدم و نمیخوام سز شم اسمشم میومد تن و بدنم میارزید استرس میگرفتم... دکترای شیفت قبل و شیفت بعد هم ک اومده بودن همه بالا سرم بودن اتاق پر آدم بود چن نفر مخصوصا یکی از کارکنای بخش زایمان همسن مامانم بود کلی برام گریه کرد دستشو گذاشته بود روسرم آیت الکرسی میخوند خلاصه کنم دهانه رحم من باز نمیشد بچه هی میومد برمیگشت ۴۱ هفته ی کامل بودم آخر خودشون دهانه رحممو پاره کردن بچم با دست بدنیا اومد جفت کنده شده بود مونده بود داخل بعد بدنیا اومدنش بی جون بود تا صداش دربیاد مردمو زنده شدم وحشتناک بود الانم بخاطر درد رفتم دکتر معاینه کرد گفت بخاطر زایمان سختی که داشتی و اینکه دهانه رحمتو پاره کردن و بعد بخیه زدن و هنوز خوب نشده و خیلی زمان میبره تا خوب شه گفت از الان ب بعدم حداقلش ۶ ماه زمان میبره تا خوب شه قرص داده با اپلیکاتور داخلم بزارم پماد داده و دارو دیگه🤕
مامان آدریَن🧸 مامان آدریَن🧸 ۱۴ ماهگی
آدرین انقدر این روزا اذیت میکنه گریه میکنه نمیخوابه شیر نمیخوره عصبی شدم
دیشب سرش دادم بعدش بغلش کردم کلی گریه کردم به خودم فوش دادم 😔
وقتی دعواش کردم یاد روزی افتادم که وقتی بدنیا اومده بود چون بالا میاورد،تو بخش نوزادان بود توی تخت با ۳بچه یجا بود من رفتم ببینمش دیدم بچم خوابیده، بچه ای کنارش بود گریه میکرد با دستش میزد تو صورت آدرین منم گریه ام گرفت با پرستار میگفتم این بچه با دستش میزنه تو صورت پسرم😭 اونا میخندیدن میگفتن نترس دردش نمیاد گفتم ن دردش میاد بچم گناه داره 😔یکیشون گفت خب بغلش کن من گریه کردم گفتم میترسم از دستم بیفته اخه خیلی ضعیف بود همش ۲کیلو بود خودمم چون سزارین بودم خم بودم جون نداشتم ،همش حسرت میخورم کاش اون لحظه نمیترسیدم میتونستم بغلش کنم فقط تونستم یکم از اون بچه فاصله بدمش 😭 اونموقع بخاطر اینکه اون بچه میزد تو صورتش کلی غصه خوردم و گریه کردم حالا الان دعواش میکنم😭
نمیدونم چشه فقط از خدا میخوام زودتر خوب بشه و منم صبور تر بشم😔بمیرم برات قشنگم😭