انقدر حالم بده که اگه خودمو کنترل نکنم میتونم خودمو بکشم راحت کنم😣
نوا از وقتی واکسن زده بشدت غر میزنه و ناارومه همش باید ب بغلم باشه تا خابش ببره دیگ قطرهاشم ب زور میدم دهنشو قفل میکنه...امروز داشتم ب زور بهش میدادم صدا گریش رفت بالا مادرشوهرم از پایین اومده بچه رو گرفته میگه چشه بچم بچمو زدی😐😐😐بعد میگه کنار لپشم قرمزه چرا؟ گفتم وای ول کن توروخدا اخه کی بچه کوچیکو میزنه..اعصابم خورد بود بدترم شدم

منم سر همین دخالتا چون ۶ سال تو ی طبقه همسایه دیوار ب دیوار مادرشوهرم بودم حامله نشدم.
ب محض اینکه رفتن منم اقدام کردم و همون ماه اول رفتنشون حامله شدم😂

خب عزیزم درو باز نکن روش اگه گفت چرا در رو باز نکردی بگو دستم به بچه بود نمیتونستم بیام سمت در چندبار که این کارو باش کنی میفهمه تا صدا میاد نپره بالا برا فضولی

ناراحت نباش میگذره حیوونکی بچه اذیت بجز تو به کی پناه ببره مادرشوهرت بخاطر محبتش به نوش میگه به دل نگیر

باید حتما یه چیزی بگن دخالت نکنن نمیشه😒

وااااااا ...حق داری عزیزم...ینی چی بچمو زدی...بدم‌میاد ازین لحنا ک میخان بگن بچه واسه ما عزیزتره حتی ازتویی ک مادرشی

اروم باش بهش فک نکن درست میشه عزیزم

يه دفعه كه بچه گريه ميكنه در ميزنه درو باز نكن بگو دستم بند بوده بچه رو اروم ميكردم نتونستم باز كنم ديگه ميفهمه نبايد دخالت كنه