۱۶ پاسخ

به نظر من خودت و همسرت مدام ازش تعریف کنید تا بدونه همینجوری هم زیبا و جذاااابه ... من به شخصه اصلا دوست ندارم دختربچه ها تو این سن درگیر این جور چیزا باشن

کارتونهایی که می بینه رو کنترل کن...هر چیزی رو نزار ببینه....اونها اینجور مفاهیم به بچه ها یاد میدن...که مثلا با آرایش من دوست داشتنی ام ...و زیبا ....و بدون اینها من زیبا نیستم....

ن عزیزم اصلا نخر،خواهر زاده منه،خوشگلیش حد نداره،ولی از بچگی خودشو آرایش می‌کرد حالا ی ذره اعتماد بنفس نداره،۷سالشه الان لوازم ارایشیش بیشتر از منه،و با اینکه هرجا میرم از قیافش تعریف میکنن،بازم اعتماد بنفسش پایینه،و بلوغ زودرس میاره خواهر زاده من همش تو فکر شوهره😑

سعی کن اعتماد بنفسش رو اونقد ببری بالا با حرفات وتعریف کردناتون از خودش و چهره ش که دیگه نیازی به اینجور چیزا برا زیبایی بیشتر نبینه
من بشخصه مخالخف استفاده از وسایل آرایشی تو این سن کم هستم
چون عادت می‌کنه

از همون اول من براش کارتونای پرنسسی نذاشتم ببینه ، مثلا سیندرلا ، موانا یا آنا و السا اصلا نمیشناسه
کلا درگیر آرایش و اینجور مسائل نشده ، اخیرا سراغ رژ لب میگیره که قانع شده برا ماماناست و بزرگ شه میخرم براش

بنظرم نخر ، الان خیلیییی زوده برای اینجور چیزا ، اصلا کوتاه نیا و بگو که برا ماماناست

عزیزم سلام خوبی نخر گلم خواهر منم از کوچیکی میخواست دادیم بهش الان اصلا اعتماد بنفس نداره اگ

یه کوچیک بخر براش بعدا عقده میشه ک نخریدی واسش چه اشکال داره قرتی خانوم😍🥰

منم نرگس یه مدت گیر داده بود لوازم آرایشگاه لاک می‌خوام همسرمم براش خرید یه مدت بازی کرد خیلی هم خوشحال بود الان دیگه براش عادی شده خیلی سمتشون نمیره منم جمع شون کردم تا بازدلش تنگ بشه یکم بعدش بیارم

من اجازه استفاده همه چیو به هانا دادم،تاجایی که شد برا خودش تهیه کردم وگرنه گاهی مثل سایه میاد از مال من برمیداره، تب و تاب مصرفش تموم شد، طوری شده مثلا میخ ایم بریم مهمونی رژ میزنه ولی توماشین پاک میکنه،
کلا که خیلی حساس نباش ، یه اجازه استفاده متوسطی بهش بده دوره ش که بگذره خودش از سرافتش میفته

من زیاد آرایش نمیکنم دخترم خیلی دوس داره میگه لوازم آرایش بچگونه برام بخر
بخاطر فیلم‌هایی که میبینن
من میریزم دور
لاک هاش یا رژ ها منو برمی‌داره میگه مال منه منم قائم میکنم
رژ گونه م داغون کرد منم انداختم رفت
حالا تو مهد یه بچه ها به دخترم میگفت لاک زدی لاک برای بچه ها خوب نیس بعد مامانش ۷۰ قلم آرایش داره کاشت ناخن انگار برعکسه
دخترم بالم لب داره ضد آفتاب مرطوب کننده لوسین بدن ادکلن یه دونه لاک تازه خریده
توام همینا را براش بخر
یه میز گذاشتم گیر و کش هاش و تل هاش گذاشته از اون موقع که خودشم ی میز آرایشی داره از سرش افتاده.
اگر خواستی بخری یه لوازم آرایشی هایی هست برای بچه هاست ی سایه کوچولو داره از اونا بگیر

عزیزم اکثر دخترا اینجورین
من برای دخترم فقط بالم لب گرفتم ،گفتم بچه ها فقط اجازه استفاده اینو دارن
ولی توی خونه باشیم اجازه میدم از رژ های من بزنه فقط ،بقیه چیزا اصلا
بنظرم سایه زوده
بگو بچگانه نداره،اون مواد برای چشمات ضرر داره،با حرف منصرفش کن

به نظرم بهش بگو تو زیبایی تو خوبی اعتماد به نفسش بره بالا چند تا کتاب که درباره دوست داشتن خودمونه براش بخون و این که بهش بگو دختر بچه ها دوست‌داشتنی نمیشن وقتی آرایش میکنن و تو اینترنت براش عکس کسایی که از لوازم آرایش استفاده کردن و آسیب دیدن نشون بده من خودم دخترم زیاد اهل اینجور چیزا نیست چرا ناخنک میزنه به لوازم من یه بار رژ زد باباش گفت آه آه دهنت کثیف شده چقدر زشت شدی دیگه طرفش نرفت 😂😂😂حالا نمیدونم درستش چیه

اسرا هم اینجوریه

مثل دختر من عاشقشه گیرداده بود سایه منم ازاین بدون سربا براش گرفتم دیگ ازچشمش افتاد

بخر بزار تجربه کنه تو خونه بزنه براش عادی میشه
اگه نخری فک میکنه چی هستت

عیجانم دختر قرتی دیگه دوس دارن بهر براش

سوال های مرتبط

مامان هلیا مامان هلیا ۴ سالگی
دخترم خیلی مادرشوهرمو دوست داره
پری روز رفته اونجا
دیشب رفتم دنبالش گفت شام میخوره بعد شام
دیگه خبری نشد تا امروز غروب من ب همسایه مون گفتم بریم دنبال دخترم (مادرشوهرم گفته بود بیا دنبالش غروب میخوام برم بیرون)
زنگ زدم گفت گریه میکنه نیا منم لحنم یکم تند شد گفتم من نمیتونم اسنپ بگیزم پس خودتون شب بیاریذش خونه اگه نیاوردینش هم مهم نیست بمونع گفت نه کار دارم صبح بیرون گفتم من کاری ندارم اصلا کلا بمونه اونجا بچه نمیتونم اسنپ بگیرم بیام دنبالش



(یکی دوبار در ماه میره اونجا چون من هرچقدر سعی کنم نمونه تا ی ذره گریع کنه مادرشوهرم میگه بدار بمونه و این انقدر گریه میکنه تا بذارم بمونه و متاسفانه شوهرمم پشتم نیست میگه بذار بمونه


شوهرم زنگ زد میرم دنبال بچه گفتم نرو بذار بیینم مامانت وقتی بعد س روز میگه گریه میکنه بذار بمونه با چی میخواد بچه رو بیاره
گفت ماشین نداره گفتم ماهم ماشین نداریم چرا ب حرف من ارزش قائل نیستن وقتی بعد س روز میگم میام دنبالش با همسایه ک اسنپ ندم باز میگع بذار بمونه تو تربیت بچه دخالت میکنه من ی کاری میکنم با گریه چیزی ب دست نیاره اون بدتا یادش میده با گریع ب دست بیاره

خلاصه منو شوهرمم بحثمون شد ک میگفت تو مقصری منم گفتم باعث دعوای ما مامانته منکه نمیبخشمش هیچ وقت ایشالله جوابشو میبینه این دنیا

آسمون خدا ب زمین بیاد نمیذارم بچم دیگع شب اونجا بمونه گفت تو یار کشی میکنی و لجبازی این حرفا
منم گفتم اصلا مهم نیست چی میگی یا تو پشت منی یا مقابل من


ولی خیلی حرص خوردم چون حرفم فقط اینکه با گریه نمیخوام بمونه اگه قراره ی روز اونجا باشه خب باشه دیگه وقتی گریع کرد بهش بگید نمیتونه با گریع بمونع باید برگرده خونه و همیشه مقصرم