دو شب پیش تو حمام نیلوفر هل داد نیما خورد زمین دندونش از ریشه افتاد و کلی خون
۳ تا خونی ترسیده خیس و سرماخورده بودیم
زنگ زدم شوهرم یه ربعی رسید خونه ...نیما و نیلوفر بغل کردم ..لخت بودم نیما با همون دهن خونی شیر میخورد و آروم شد
اماااا من و نیلوفر هنوز بعد ۲ روز ترس تو وجودمونه
تا نیما الکی گریه میکنه و جیغ میکشه نیلوفر بدو میاد بغلم از ترس
این اتفاق واسه نیلوفر بدتر بود
منم فقط عذاب وجدانش مونده برام
واسه شوهرت بگو منم خیلی دلم میخواس بزنمشون وقتی غر میزنن و جیغ میکشن...ولی به این استرس و ترسهایی که الان بهشون میدیم و تا بزرگی باهاشون میمونه نمی ارزه
با وجودیکه جفتشون رو بغل داشتم و حواسم بود به نیلوفر ...نمیتونم الان برگردونمش به قبل که راحت بازی کمه باهاش یا بی استرس از حقش دفاع کنه
شوهر منم اصلا اصلا با بچه هام دعوا نمیکنه و حوصله داره واسه بچه ولی یه بار به خاطر مادرشوهر بی شعورم که هی پرش کرده بود حسابی با پسرم دعوا کرد دقیقا پسرم همین جوری شد فقط هق هق میکرد منم زنگ زدم مادرشوهرم شستمش گذاشتمش کنار بعدم باهاش قهر کردم...
شوهر من اصلا پسرمو تاالان دعوانکرده فقط یه شب موقع خواب پسرم نمیخوابید بهونه میگرفت شوهرم دلش از جای دیگه بود سر من داد زد که بچرو بخوابون پسرم فکر کرد با اونه اینقد هق هق کرد تا خوابش برد تو خوابم هق هقش مونده بود خدارو شکر چیزی نشدیعنی هر وقت یادم میفته ها میخوام بمیرم،ان شاالله چیزی نمیشه نگران نباش
از جی ترسید؟؟؟
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.