۱۸ پاسخ

اره..شبا خاموشی کامل میزنیم مجبور بتوابه

پسر من اگه خواب روزشو نکنه،حتی شده ده شب بخوابه دوازده شب بیداره.
باید هرجور شده بخوابونمش که حداقل شبو تا یک بخوابه گاهیم دو شب میخوابه.

روز۱تا۲ساعت شب۱۲میخابه تا۱۱یا۱۲صب

دختر من روزا ۱۱ بیدار میشه من ۴ میخابونمش باز تا ۶
بعد ساعت ۱۲شب خاموشی میزنم ۱۲/۳۰خوابه

اگ روزا نخابه شب زود میخابه و از اونطرفم ۴ صب بیدار میشه برا همیشع حتما بعد از ظهرا میخابونمش

پسر من ظهر نخوابه از ساعت ۷ تا ۱۲ شب یه بند نق میزنه یا میبینی ساعت ۱۰ خوابش میبره ساعت ۱۲ شارژ شارژ بیدار میشه منم مشکل خواب دارم ولی دوست ندارم شربت بهش بدم

پسر من 10 بیدار میشه 2ونیم میخوابونم تا 5 تقریبا میخوابه شبم 12، 12ونیم میخوابه. ولی میخوام خواب روزشو کم کنم شب زودتر بخوابونم

من اگ بخوابونم ساعت یک دو میخوابه تا سه یا چهار شبم دیر دیر دوازده خوابه

روز اگه بخوابه ۲_۳ ساعت
شب ۱۲
اگه نخوابه شب ۱۱ و نیم اینا

والا دختر من از ۱۲ ظهر بیداره تا الان
هر کار میکنم نمیخوابه

ظهر نخوابه شب ساعت ۹ میخوابه

والامنم ایطوربودم پیش دکتری ک ازنوزادیش تحت نظرش بودبهشگفتم شربت واسه تنظیم خوابش نوشته خوبه والانیم ساعت قبل خواب ینی ساعت۱۰ونیم میدم ۱۱و۱۱ربع میخوابه دیگه یه مدت بودتا۲شبم بااعصاب خرابی ودعوامیخوابیدالان خیلی خوبه شربتش تموم شه دیگه نمیدم چون خوابش تنظیم میشه ک وابستم نشه

منم همین مشگل و دارم شب ۲ میخوابه
چه صبح زود بیدارش کنم ، یا ظهر نذارم بخوابه بازم ۲ صب میخوابه 🫠

خب یک ،دوبخوابه مگه چیه بچه منم هنوزبیداره شاغل که نیستیم صبحم میخوابیم دیرپامیشیم

اوخی چه قومبولی کرده...

وای پسر منم دقیقا همینه ساعت ۲ میخوابه از اون ورم‌دیر از خواب بیدار میشه ساعت ۶ بعد ظهرم خوابید تا ۸😭😭

منم طول روز میخوابونم
ولی سعی میکنم تا نهار بخوابه

من پسم ساعت ۱۱ می‌خوابه نهایت ۱۲ تا ۸ صبح بعدم ۱۲ تا ۳:۳۰میخوابه هر چند وقت یه بارم عادت خوابش تغییر میکنه

چون میگن بچه هابایدقبل۱۱بخوابن واسه مغزشون وهرمون های رشدشون ترشح میشکنه ترجیح دادم شربت بدم

سوال های مرتبط

مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن من :
فکر نکنم بچه ای وابسته تر از بچه من به شیر مادر بوده باشه
دختر من دو سال تمام شیر خودمو خورد صبح تا شب و شب تا صبح شیر منو میخورد واسه خوابیدن روزش واسه خوابیدن شبش واسه اروم شدنش همیشه و همه جا وسط غذا توی شلوغی توی خلوت وسط سفره توی مهمونی وسط مهمونی همیشه درخواست می می میکرد
طوری که از شیر گرفتنش شده بود کابوس هممون
ولی دلو زدم به دریا و دقیقا فردای تولد دو سالگیش شروع کردم از شیر گرفتن.
و راحت تر از چیزی که فکرشو میکردم گذشت. الان بعد از دو سال دارم لذت بچه داری رو میفهمم. اگه بچتون وابستس نترسید. پا روی احساستون بذارید و ببینید چطور بعدش به غذا میفته چطور بعدش راحت میخوابه راحت بازی میکنه. واقعا مادر تازه نفس میکشه. دو سه روز اول سخت بود ولی بعدش واقعا هر ثانیه به خودم میگم چرا زودتر از شیر نگرفتمش و به خودم و به بچم لطف نکردم
من از روز اول صبح که از خواب بیدار شد تلخک زدم روی سینم اومد سینمو دید که سیاه شده گفتم می می درد و از اون ثانیه دیگه حتی نزدیکمم نیومده حتی حاضر نشده که یکم بخوره ببینه تلخه یا نه