سلام خانومها من اومدم از تجربه زایمانم بگم
سزارین (1)
من از ۳۲ هفته بچم بریچ بود گفتن احتمال ۸۰ درصد میچرخه من ورزش میکردم ماما گرفتم ۳۸ هفته رفتم سونو گفتن هنوزم بریچه رفتم پیش دکتر گفت خیلی احتمال کمه بچرخه .باید بری برا سزارین .خیلی ترسیدم همش میگفتم سزارین کنم نمیتونم دیگه آدم قبل بشم خیلی سخته و باید برم اتاق عمل و اینا .با همین استرس و ترس رفتم بهداشت فشارمو گرفت گفت ۱۴ گفت زیاده .و بچت هم که بریچه یه نامه بهت میدم پیاز داغشو زیاد میکنم برو بردار بچه رو راحت بشی دیگه وقتی نمیچرخه .
من برگه رو گرفتم عصر رفتم بیمارستان نشون دادم و فشارمو گرفتن و هرچی گفتم بچم بریچه گوش نداد گفت باید معاینت کنم گفتم وقتی سزارینم چرا معاینه گفت نه باید معاینه بشی .بعد که معاینه ‌کرد گفت بشین فشارتو بگیرم فشارمو گرفت ۱۵ رو ۱۰ بود .گفت باید بستری بشی .منم استرس ‌کل وجودمو گرفت و گریه میکردم .دیگه لباس دادن تنم کردم و رو ویلچر نشستم بعد ازم شرح حال پرسیدن و پروندمو دادن و من و فرستادن بلوک زایمان .رفتم بلوک و دکتر من و دید و پروندمو نگاه کرد گفت برو اون اتاق دراز بکش تا فشار و اینارو چک کنن .دیگه فشارمو چک کردن بازم بالا بود دیگه دراز کشیدم رو تخت و هی فشار و چک میکردن

۳ پاسخ

چه علائمی داره بچه بریچ؟ خیلی دوس دارم بدونم برا من بریچه یا نه😅
هنو دوهفته مونده تا سونوم😴

خب بقیشششش

منم به خاطر وزن زیاد بجه مجبورم برم سزارین .وزن خودمم زیاده.خیلی ناراحتم.می ترسم نتونم تکون بخورم

سوال های مرتبط

مامان همتا مامان همتا ۱ ماهگی
تجربه سزارین (2)
بعد من تو بچگی عمل قلب داشتم واسه همین دکتر گفت باید وایستیم تا متخصص قلب بیاد یه اکو قلب انجام بدیم .تو همین حین ۲تار به زور اومدن من و معاینه کردن و با همین معاینه درد کمرم گرفت .دیگه دکتر قلب اومد و اکو کرد گفت همه چی خوبه و با همون دستگاه یه سونو کردن که دیدن بچم هنوزم بریچه .بعد دیگه دکتر گفت کاراشو بکنید تا بریم اتاق عمل .دیگه اومدن سوند و برام وصل کنن اولش خیلی ترسیدم که خانومه گفت خودتو شل کن و نفس عمیق بکش همین کارو کردم و برام وصل کردن و اصلا درد و اینا نداشت فقط یه حس چندشی داشت همین
بعد که سوند و وصل کردن گفتن پاشو بریم اتاق عمل منم هی ترسم بیشتر و بیشتر می‌شد پاشدم بشینم رو ویلچر که سرگیجه داشتم و حالم خیلی بد بود و شب تولد امام علی من رفتم اتاق عمل همش میگفتم یا امام علی خودت برام پدری کن یا امام علی خودت مراقب دخترت باش 🥲
دیگه بردنم اتاق عمل و چندتا سوال پرسیدن و من و بردن اتاق عمل و رو تخت نشستم و مرتب هی فشارمو چک میکردن که رفت رو ۱۶ پرستارا و دکترا خیلی خوب بودن حرف میزدن باهام‌که استرسم کم بشه
مامان توت فر🍓نگی🤱 مامان توت فر🍓نگی🤱 ۷ ماهگی
پارت ۲
پرستاره که کارهای بستری رو کرد ازم‌یه ازمایش خون‌گرفت آنژیوکت زد فشار گرفت لباس هام‌رو عوض کرد کمکم گفت فقط اول باید بری زایشگاه اونجا میفرستن بری اتاق عمل حقیقتش خیلی ترسیدم بشوهرم‌گفتم گفت حالا صبرکن اگه دیدی بستری کردن برا طبیعی رضایت میدم‌میبرمت
رفتم نامه رو بردم
پرستاره که ارشد بود گفت خانم چه‌مشکلی داری که سزارین کنی برو طبیعی ببرید زایشگاه خیلی ترسیدم کلی ام‌غر زد ک چرا دکتر نامه سزارین داد دکترمم هرچی‌زنگ‌میزدن جواب نمیداد(بعد گفت بیمارستان امام بود عمل داشته)
دیگه منو فرستادن زایشگاه شانس بد من یه خانمی داشت زایمان میکرد ۸سانت ام‌بود دیگه خیلی بیشتر ترسیدم داشتم‌ میمردم‌از ترس واقعا بشوهرم‌هی میگفتم بیا ببر اونم‌میگفت باشه 🙂
اون‌خانم هر‌زوری ک‌میزد هر دادی من حالم‌بیشتر ید میشد و استرس میگرفتم
یه خانمی ماما بود اومد گفت‌ باید معاینه کنم معاینه کرد گفت نه سزارینی هستی
کارهاش رو کنین ببریدش❤
مامان دلانا💓 مامان دلانا💓 ۴ ماهگی
منم اومدم بالاخره تجربه زایمانم رو بگم
پارت اول
من بدون درد ۴۰ هفته رفتم بیمارستان اول رفتم گفتن باید معاینه بشی خیلی اذیت نشدم چون قشنگ معاینه کرد گفت دهانه رحمت و لگنت خیلی بده برو مطب پیش خانم دکتر دیگه ظهر شده بود با شوهرم و مادرم رفتیم پارک و یه غذا خوردیم و یک ساعت پیاده روی تند داشتم و رفتم پیش خانم دکتر ....
خیلییییی بد معاینه شدم ولی چیزی نگفت فقط گفت برو سونو بده و جوابش رو برام بیار رفتم سونو وقتی جواب رو دید گفت سریع برو بیمارستان بگو بستریت کنن بگو حتما باهام تماس بگیرن منم با استرس و گریه و زاری رفتم بیمارستان و پرستار با دکتر تماس گرفت خیلی مشکوک صحبت کردن و سریع فرستادنم اتاق زایشگاه رفتم داخل و لباس هامو عوض کردن و آمپول فشار بهم زدن و دردام کم کم داشتن شروع میشدن هی دیدم همه دارن میان بالا سرم و زود زود میرن بعد نیم ساعت اومدن با عجله که قلب بچه ات افت کرده سریع باید آماده بشی برا اتاق عمل اینقد با عجله آماده ام کردن که حتی اجازه ندادن خودم لباسم رو عوض کنم لباس رو توی تنم پاره کردن و لباس اتاق عمل رو پوشیدم....
مامان •هلن|Helen• مامان •هلن|Helen• ۸ ماهگی
تجربه زایمان... 🤰🏻👈🏼👩🏻‍🍼

🌸پارت «1»🌸

خب مامانای گل من دخمل کوچولوم چون بریچ بودش بایستی سزارین میشدم راستش تلاش هم کردم که بچرخه و سفالیک شه که طبیعی زایمان کنم ولی خب نشد رفتم بهداشت بهم گفت که برو سنو بده که مطمئن بشیم بریچه که نامه بدم برا بیمارستان
خب رفتم سنو بازم بریچ بودش نامه رو دادن بهداشت بردم بیمارستان خلاصه این نوبت گرفتن برا بیمارستان هم ۴ روز طول کشید تا نوبت دادن دکترو ببینم که بهم نوبت سزارین بده
خب رفتم پیش دکتر سنو رو نشون دادم قبول نکردن گفتن که باید الان ی سنو دیگ بدی یه سنو دیگه تاید کنه بریچه بعد این سنو رو میبریم کمیسیون اگه تاید کنه بهت نوبت سز میدیم حالا اون روزم من ۳۸ هفته ۳ روزم بود
سنو رو دادم که بریچ بود دادمش به دکتر گفت که برو خودمون بهت زنگ میزنیم رفتم خونه روز بعدش زنگ زدن بیا کمیسیون تاید شده رفتم ولی نمیدونستم کجا باید برم رفتم پیش مشاور پریناتال بهم گف برو من خنگ هم رفتم تریاژ مامایی 🤦🏼‍♀️ اونجا که فهمیدن بچم بریچه و اینا باید سز شم بهم گفتن بیا باید معاینه شی منم بشون گفتم من سزارینیم چجوری معاینه میکنین گفتن باید معاینه شی ببینیم وضعیت دهانه رحمت چجوریه خب معاینه کردن که نگم از دردش 🥹🥲 بعد اینکه ان اس تی گذاشتن و صدای قلبشو شنیدن رفتم خونه اینم بگم ی سانت باز بودم 🤦🏼‍♀️
از اون ساعت که معاینه شدم درد منم شروع شد هی میگرف ول میکرد هی شکمم سنگ میشد شل میشد خیلی درد داشتما ولی قابل تحمل بود
اینم بگم نامه کمیسیون و دادن گفتم نوبت بگیر برا ی دکتری که اون روز بیمارستان باشه بعد بیا.......
پارت بعدی تایپیک بعد🙃🫂 قراره خیلی زیاد شه ببخشید ولی دوس داشتم کامل بخونین دیگه
مامان آرش کوچولو مامان آرش کوچولو ۹ ماهگی
سلام مامانا من هنوز بیمارستانم اومدم تجربه زایمانم رو بگم بهتون
من پریشب از ساعت 1 درد داشتم هر ی ساعت ی بار تا صبح تحمل کردم صبح ساعت 9 رسیدم بیمارستان نوار قلب گرفتن گفتن خوب نیست معاینه کرد 2 سانت باز بودم گفتن باید بری سنو بیو فیزیکال رفتم سونو نسل فردا از ساعت 12 تا ساعت 3 منتظر بودم دیگه نوبتم شد رفتم گفت سونو خوبه بعد سونو رو اوردم بیمارستان نشون دادم گفت بزار معاینه کنم گفت شدی 3 سانت خوب داری بیشرفت میکنی باید بستری بشی دیگه من گفتم نمیشه برم یکم راه برم هنوز درد زیادی ندارم گفت برو تا دوساعت دیگه بیا منم پیاده از جای بیمارستان تا حرم رفتم و برگشتم اومدم دیگه بستری کردن خیلی درد داشتم گفت بزار معاینه کنم دید شدم چهار سانت گفت بای کیسه اب رو پاره کنم تا اینکه هم پاره کرد اب همه مدفوع بود به خودم نشون دادم زنگ زد به دکترم گفت اونم گفت حاضرش کنید واسه عمل منم دارم میام دیگه ساعت 9 حاضر شدم تا 9 ربع رفتم اتاق عمل 9 نیم اومدم بیرون بردنم تو ریکاوری خیلی بد بود همش سرما میخوردم خلاصه ساعت 10 نیم اینا بود اوردنم بخش پمپ دردم هر چی گفتم وصل نکردن حالا دردش با شیاف قابل تحمله فقط ماساژ شکمیش خیلی درد داشت فکر کنم به اندازه درد که تا 4 سانت کشیدم واسه زایمان طبیعی
الانم هنوز بیمارستانم پسرمم 3 روز باید بستری بشه برا مون دعا کنید
بیمارستان موسی بن جعفر رفتم
هزینه زایمان ۱۱ تومن بود
اپیدورال 1 تومن
سزارین 17 میلیون