تجربه من از باز کردن سرکلاژ و زایمان ۳۷ هفتگی
همه تجربمو توی یک پارت مینویسم اگه جا نشد ادامشو تو کامنتا میذارم براتون.
روز ۵ فروردین رفتم تهران که دکتر سرکلاژمو باز کنه یه سونو وزن و بیوفیزیکال غیر واجب گرفت و ۱ تومن ازم گرفت بعد فشارمو چک کرد گفت فشارت ۱۶ هست برو ختم بارداری من سرکلاژتو باز نمیکنم
منم با کلی استرس برگشتم خونه گفتم قبلش کلی خوراکی شور خوردم اجیل و دوغ و خیارشور شاید ازون بوده چند روز رعایت میکنم اگه ازونا نبود میرم بیمارستان
تا روز ۹ ام فشارمو چک کردم ۱۲ و ۱۳ بود تا ۱۴ هم رفت خودمو رسوندم بیمارستان گفتن ازمایش بگیر اگه مسمومیت باشه میری برای زایمان. دوتا بیمارستان دیگه رفتم اولی که نامه بستری رو زدو گفت بستری بشو من گفتم نمیخوام اینجا زایمان کنم اگه قرار بر زایمان شد میتونم جابجا بشم گفتن جریمه میشی گفتم بستری نمیشم کلی رضایت نامه گرفتن و ولم کردن اومدم ماهم که حسابی ترسیده بودیم همونجا رفتیم اون بیمارستانی که دوس داشتم زایمان کنم تخت جمشید کرج.ازم ازمایش گرفتن و ان اس تیگفتن اوکیه ولی حواست به فشارت باشه.فرداش من مجدد روز ۹ ام رفتم تهران پیش دکتره گفتم دیگه سرکلاژو باز میکنه. رفتم داخل دوباره یه سونو ۱ تومنی و چک فشار و گفت ۱۶ و من باز نمیکنم سریع برو زایمان.

۸ پاسخ

به سلامتی عزیزم
برا ماهم دعا کن
میگم ۳۷هفته که میگی یعنی ۳۶هفته چند روز بودی که میگن یعنی داری ۳۷هفته رو پر میکنی
یا نه همون ۳۷هفته و ۱روز و اینا بودی

خداروشکر سالم تموم شدین🌷
عزیزم سرویکست چند بود که سرکلاژ شدین؟

عززززیززم خدا برات حفظش کنه❤❤ایپدورالو به کمرت میزدن؟
هزینه زایمانت چقد شد؟

طبیعی گریم گرفت🥲من از زایمان طبیعی استرس گرفتم ایشالله خدا صبرو تحمل بده دخترم صحیح و سالم بیاد

به سلامتی عزیزم،ممنون از بیان تجربه‌ت♥️😍
من تازگیا استرس اینوگرفتم که نکنه از پس زایمان طبیعی برنیام،نکنه نتونم دردش تحمل کنم،نکنه بچه به مشکل بخوره و هزارتا چیز دیگه🥲

عزیزم خداحفظش کنه برات ❤️😍 خدارشکر ک خوبی

هرچی گفتم بازم اپیدورال بزنن نزدن درد واقعا شدیدی بود تا دکترم اومد و همش میگفتن زور بزن اما انگار کافی نبود یکی اومد رو تخت و با دوتا دست شکممو فشار میداد تا بچه بیاد بیرون وسطش میگفتم نمیتونم توروخدا ولم کنید نمیخوام اصلا زایمان کنم
دکتر خیلی اروم و خوب مدیریت میکرد اما زورای من انگار خیلی کم بود هرکار میکردم میگفتن اصلا فشار نمیدی
درد غیر قابل توصیفی بود اما همین که خارج شد تموم شد و فقط ورود و خروج سوزن بخیه رو حس میکردمو گریه میکردم که یه موجود کوچولو هست که مال منه. اینم از تجربه من کسی سوالی داره جواب میدم ایشالا همتون سالم و سلامت زایمان کنید ❤️

منم ناامید از همه جا سریع خودمو رسوندم کرج رفتم پیش دکتری که توی بیمارستان تخت جمشید قصد داشتم برای زایمان برم پیشش. از شانسم اونروز مطب بود یک ساعته از تهران خودمو رسوندم کرج مطب دکتر عیدی رفتم داخل فشارمو گرفت ۱۵ رو ۱۲ بود سرکلاژمو باز کرد و گفت سه سانتی برو بستری شو تا فردا اگه زایمان طبیعی کردی که هیچ نکردی سزارینت میکنم.
منم که نه حمام درست حسابی رفته بودم نه وسیله ای همراهم بود دکتر گفت هیچی نمیخوای سریع بستری شو
رفتم بیمارستان و برام امپول ریه زدن دستگاه ان اس تی بهم وصل شد و فشار خونم دائم چک میشد معاینم میکردن همش روی سه فینگر بودم بدون هیچ دردی
گفتم شاید قسمت اینه سزارین کنم
خسته شده بودم روی یه تخت تک و تنها انقدم وسیله بهم وصل بود نمیتونستم حتی به پهلو بشم
ساعتم نمیگذشت تا صبح حتی ک ثانیه خوابم نبرد
صبح ساعت حدودای ۷ اومدن معاینه من همون سه فینگر بودم بدون درد یهو ماما گفت دکترش نهایتا تا فردا ختم بارداری میده من که واقعا خسته شده بودم گفتم یکم راه برم شاید طبیعی زایمان کردم دیگه تا فردا نمونم.
یه توپ برام اووردن ده دقیقه روش ورزش کردم سینه هامم هم زمان ماساژ دادم بعد از ده دقیقه دردام شروع شد معاینه کردن ۵ سانت شده بودم حین معاینه کیسه آبم باز شد
دردام ساعت حدود ۹ زیاد شد گفتن اپیدورال بزنن اما دکترش سر سزارین بود و حدود ۱ ساعت درد شدید کشیدم تا اومد از شانسم ۴ بار تزریق کرد و نمیدونم چی میشد انگار راضی نبود مجدد جای دیگه میزد
بعد ازون دردام برای نیم ساعت از بین رفت اما از ۸ سانت دیگه پیشرفت نداشتم و همش بهم میگفتن زور بزن اما بی فایده بود و دردام باز شروع شد

سوال های مرتبط

مامان سویل🫀👼 مامان سویل🫀👼 ۱ ماهگی
خب خب بلاخره بعد دو روز اومدم از تجربه زایمانم بگم براتون
من جمعه ۴۰ هفته تمام میشدم اومدم بیمارستان گفتم ۴۰ هفته تمامم گفتن هم میتونی بری هرموقع دردت گرفت بیای هم میتونی بستری بشی گفتم نه میخوام بستری بشم چون هیچ درد یا علائمی نداشتم ، بهم یه برگه داد گفت اثر انگشت بزن که با رضایت خودت داری بستری میشی . بعد معاینه ام کرد گفت دو سانتی ، فرم پر کرد برام سونو ها و ازمایشامو جدا کرد گفت اینارو ببر پذیرش پرونده باز کن پک کامل زایمان بگیر و بیا .
کارای پرونده رو کردم اومدم دوباره اورژانس بهم گفت لباساتو عوض کن و برو بلوک زایمان .
لباسامو عوض کردم رفتم بلوک زایمان ساعت ۱۰ و نیم صبح بود اومدن فشارمو گرفتن معاینه ام کردن ان اس تی گرفتن . ساعت ۱۲ و ۴۰ دقیقه اوردن سرم وصل کردن بهم توش امپول تزریق کردن پرسیدم این چه سرمیه گفتن که سرم و امپول فشاره ، اولش هیچ دردی نداشتم ساعت ۲ اومدن دوزشو بیشتر کردن یکم دردم بیشتر شد . نهار اورده بودن برام چون سرم وصل بود بهم نمیتونستم بخورم گفتم میشه مامانم بیاد کمکم گفتن اره صدا کردن مامانم اومد پیشم دیگه تا لحظه اومدن بچه موند پیشم گفتن بمونه ماساژم بده.