مامانا لطفا بیاید همه نظرتونو بنویسید به کمکتون نیاز دارم🙏🏻🌹

یک ماهه پسرم از پیش دبستانی که میاد میگه من دیگه نمیرم مربی سرم داد میزنه هربار هم دقیق میپرسم که چرا و چیشد میبینم سر چیزای بیخود
مثلا امروز مربیشون گفته جاهایی ک علامت میزنم قرمز کن پسرم گفت حواسم نبود یجا دیگه رو رنگ کردم بلند داد زد که چرا حواست نیست همش اشتباه رنگ می‌کنی
گفت داشتم با دوستم حرف میزدم گفت بسه توهم فقط بلدی حرف بزنی برو کتابتو بردار درستو بخون
این از لحنش
چندتا نکته بگم
ن چون پسرمه اینطور میگم ،میگم ک خودتون قضاوت کنید
پسرمن بشدت مودب،بااااهوش عااااالی،ساکت و آرومه البته ضعفه ها
منم از روز اول اشتباه از خودم بود هی گفتم پسرم آروم و ساکته اینم انگار داره از همینش سواستفاده می‌کنه
ی خصوصیت دیگه پسرم بشدت زودرنج و احساستیه و هیچوقت دروغ نمیگه همه حرفارو مو ب مو به من میگه

حالا من دیگه تحملم سر رسیده میخوام فردا برم ببینم مشکل مربی با پسرمن چیه پدرکشتگی چیزی داره یا از سلامت روان برخوردار نیست😐
شوهرم میگه نرو باید بدونه همه جا همینطوره مدرسه هم همینه همه جا گل و بلبل نیست سوسول میشه و این حرفا
شما میگید چیکار کنم برم قشنگ بشورم پهنشون کنم یا نه

۹ پاسخ

بنظرم یه تایمی برو که پسرت نبیندت اینجوری دیگه متوجه میشه همیشه قرار نیست مامانش بیاد و پیگیر هرچیزی باشه و باید خودش از عهده کاراش بر بیاد.
یه تایمی برو و دور از چشم پسرت با مربیش حرف بزن و بگو بهش که نمیخوام پسرم بدونه اومدم اما میخوام ببینم جریان چیه یکم جدی باهاش حرف بزن بزار دست و پاشو جمع کنه

من بودم میرفتم مربی رو جرش میدادم ، اون مهد رو هم سر همشون خراب میکردم
گوه خورده اعصاب نداره میاد مربی بچه ها میشه

آره حتما پیگیری کنید

بله بشورش
با لحن خوب باید به بچه بگه
شوهرت فکر کرده زمان قدیمه ک میزدن تو سرشون و هیچ کس هیچی نمیگفت .

نه حتما برو پسر منم مدیرشون درس میپرسید استرسی شده بود گفتم نپرسه ازش الان بعد یمدت تو بعضی بازی ها راهش نمیده میکه مخصوص جواب دادن درسه منم گفتم خب قانونه

خب بچه ها حتی خود ما وقتی بدونیم پدر مادرمون پناهمون هستن و همیشه هرجا مشکل باشه میان کمکمون پس خیالمون راحت تره ‌.
بنظرم چ اشکال داره ببینه شما رفتید مدرسه اش ؟اون باید بدونه شما حواستون هست بهش ..و هیچکس حق نداره داد بزنه سرش هر کی ام میخواد باشه .برو و با خونسردی بهش بگو این اولین بار نیست ک این نکته رو گفته و من سعی کردم صبور باشم شاید ب خودتون بیاید .شما هر جایگاهی داشته باشید حق داد زدن ندارید اگر مشکلی هست آروم و مهربون بیان کنید لطفا چون دوس ندارم پسرم از محیط مدرسه زده بشه .

چرا نگی باید پیگیری کنی که پسرت اطمینان پیدا کنه که پشتشید، من برا پسرم تغذیه میذارم(برنامه غذایی هفتگی دارن ) ولی باز یکی از بچه ها تغذیه پسرم میخورد پسرم بدش میاد حتی تو خونه کسی به غذاش و خوراکی دست بزنه ناراحت میشد من رفتم محترمانه به مربیش گفتم دوست نداره کسی به ظرف غذاش دست ببره اگه میخواید من جدا برا اون بچه بذارم و... مربی هم با پسره صحبت کرده بود حالا بعضی موقها از پسرم اجازه میگیره و میگه بمنم خودت بده😂😂

برو مدرسه دلیلشو بپرس و بگین که خیلی ناراحت شده وهمه اتفاقای مدرسه رو هم گفت و اینکه میگه دوس ندارم برم مدرسه و بگین ما فرستادیم پیش دبستانی که زمینه خوبی فراهم بشه برا مدرسه وانگیزه داشته باشه البته که باید بچه خودساخته بشه ولی نه اینکه ازالان سرخورده وتحقیربشه به نظرم خیلی مودبانه ازشون بخواه...واینکه پیش دبستانی اکثرا میگن که بازی کنن زیادسخت نگیرد بچه زده میشه اموزش درقالب بازی مربی واقعا مهمه

آره گوشزد کنین اعصاب نداره انگار مربیش و کم تحمله.

سوال های مرتبط

مامان دردونه مامان دردونه ۵ سالگی
سلام روزگارتون خوش
اول بگم قضاوت نکنید....من واقعا از دست پسرم کلافه ام...امروز رفتم دنبالش مهد کودک میبینم بینیش قرمزه میگم چی شده میگه خاله زده به مربیش گفتم زنگ زده میگه خودش جدبدا خودش رو میزنه موهاش میکشه گلوش فشار میده‌.. دمپایی شو گاز میگیره میگم تو خونه اینجوری نمیکنه شاید از کسی توی مهد یاد گرفته میگه نه بخدا کسی اینجوری نکرده...ی پسر شیطون هست اونم به شدت بچه شما نبوده....هیچ روشی روش جوابگو نیس اینو خودمم میدونم از کسی هم ترسی نداره ... نمیدونم چه کنم اومدم کلی باهاش حرف زدم شروع میکنه فحش دادن مثلا میگه زهرمار و اینا ...حالا خودم گفتم اینو تو عصبانیت ولی این از دم همون حرفی که نباید بزنه رو درجا تکرار میکنه اونم هر روز....این بماند شلوارش در اورد شروع کرد خندیدن و رقصیدن دیگه زدم سیم اخر لباسمو پوشیدم لباس اونم پوشیدم بغلش کردم گفتم دیگه نمیخامت هی مبخام باهات منطقی باشم اروم باشم کنترل کنم ‌.....جایزه تشویق.بی توجهی...محبت...حرف ..‌قصه اینا همه رو رفتم حتی مشاوره که اونم اصلا راضی نبوددم همون جلسه اول شروع کرد به تجریه تحلیل زندگی من ...همسر من زیاد خونه نیس و وفتش با بچه ها نزدیک به صفره....مشاور هم میگفت تو قربانی هستی تو این زندگی تو شاید پذیرفتی اما بچه نه تو باید جور پدر رو بکشی،😒 من هم در حد توانم متوسط براشون وقت میزارم همه چی هم براش فراهمه چه کنم دیگه
مامان عشق مامان عشق ۶ سالگی
سلام .مامانم اینا بعد چندسال دارن میان خونم،اما من حالم روحیم داغونه،چندماه پیش پسرم با دختر همسایه بازی می‌کردن ک پسرم گفت اندامشو نشونم داده،منم ب مامانش گفتم ....اینم بگم من بسیاااار آدم حساسی هستم خیلی زیاد بچم از کنارم تکون نمیخوره،این سری گفت توروخدا ،مامانشم آدم خوبیه گفت خیالت راحت برا همین گفتم باشه ،ک این اتفاق افتاد
دیروز بعد چندماه درخونشونو زدم کارش داشتم ک بچه ها گریه و زاری کردن ک باهم بازی کنن،منم گفتم پس خودم میام خونتون ،باورتون میشه چشم ازشون برنداشتم ،رفتن توی اتاق ک فیلم ببینن دیدم روی تخت نشستن ،منم جوری نشستم ک توی دیدم باشن،دختر همسایه مدام پتو رو میتداخت روی خودش ،یا می‌گفت دراتاق ببندیم .اومدیم خونه پسرم گفت اندامشو نشونم داده گفته آمپول بزن..اینم بگم من خیلی زیاد حریم خصوصی رو یادش دادم و خوب می‌دونه پسرم ...
منم ب همسایه گفتم .یهو دیدم دخترشو آورد گفت رودر رو بشن،دختر انکار کرد .مامانش گفت نه پسرت دروغ میگه درصورتی ک مطمعنم دروغ نمیگه بالاخره هرکی بچشو می‌شناسه ...اون دختر اون هی میگفت نه دروغ میگه و پست در قایم میشد ،یا می‌گفت ب بابا نگو ....
حالم افتضاحه ،این ک چرا حماقت کردم رفتم خونشون ،باید همون موقع قطع رابطه میکردم..........چون بعد سری اول ک اتفاق افتاد رفتیم شهرستان دیدم پسرم گفت اندام خصوصی پسرعمه رو دیدم تو حیاط خودم دست ب شلوارش زدم باباجونم تو حیاط بوده ....بعدشم عید رفتن زیرچادر زیپشو کشیدن،من گفتم بزار باز باشه همه میگفتن چقد حساسی ،ولشون کن .یهو دیدم صدای پسرعمش اومد ک گفت برم ب مامانم بگم منم سریع زیپو باز کردم و هیچی ندیدم ،بعدشم ازش پسرعمش پرسیدم چی شده گفت هیچی ...
مامان 👑هانا خانوم👑 مامان 👑هانا خانوم👑 ۵ سالگی
سلام مامانا یه کم راجب معلم و مربی های بچه هاتون بگید
با بچه هاتون همدلی دارن؟اگه رفتار اشتباهی کنن بهشون تذکر بدین چطور برخورد میکنن قبول دارن یا نه
دختر من کلاس آی مت میره متاسفانه خیلی از سرماخوردگی و مریضی اضطراب داره
دیروز تو کلاسشون یکی از دوستاش اومده بود که سرما داشته ولی ماسک زده بود هانا شروع کرده گریه کردن که وای میترسم مریض بشم معلمشون برگشته با تندی گفته هانا کارت خیلی زشته
حالا بچه میگه من دیکه کلاس نمیرم معلممون دوستم نداره بهش هم گفتم زبونش هم سه متره میگه دخترت رفتارش بد بوده باید متوجه کارش بشه گفتم منم میدونم رفتارش اشتباه بوده میتونستید بهش بگید برو پیش مامانت آروم که شدی بیا تو کلاس
باز میگه نه شما باید به بچه ات بفهمونی کارش غلط بوده میگم بچه نمیدونه که چیکار داره میکنه استرس داره چون هر وقت مریض میشه تا دو سه ماه طول می‌کشه که خوب بشه بعدش هم همش پپج سالشه چیکار کرده که اینطوری باهاش برخورد کردین
بازم حاضر نبود اشتباهش قبول کنه
کلا یه جوری باهاشون برخورد میکنه انگار بچه های ده ساله
یا یه مورد دیگه اش دو سه تا از بچه ها هی میخندیدن کتاب بسته گفته من اصلا درس نمیدم به بچه اضطراب وارد میکنه حس طر شدگی بهشون میده میگه اگه حرف زدی دوستت نداره اگه خندیدی درس نمیدم ول میکنم از کلاس میرم......