سلام روزگارتون خوش
اول بگم قضاوت نکنید....من واقعا از دست پسرم کلافه ام...امروز رفتم دنبالش مهد کودک میبینم بینیش قرمزه میگم چی شده میگه خاله زده به مربیش گفتم زنگ زده میگه خودش جدبدا خودش رو میزنه موهاش میکشه گلوش فشار میده‌.. دمپایی شو گاز میگیره میگم تو خونه اینجوری نمیکنه شاید از کسی توی مهد یاد گرفته میگه نه بخدا کسی اینجوری نکرده...ی پسر شیطون هست اونم به شدت بچه شما نبوده....هیچ روشی روش جوابگو نیس اینو خودمم میدونم از کسی هم ترسی نداره ... نمیدونم چه کنم اومدم کلی باهاش حرف زدم شروع میکنه فحش دادن مثلا میگه زهرمار و اینا ...حالا خودم گفتم اینو تو عصبانیت ولی این از دم همون حرفی که نباید بزنه رو درجا تکرار میکنه اونم هر روز....این بماند شلوارش در اورد شروع کرد خندیدن و رقصیدن دیگه زدم سیم اخر لباسمو پوشیدم لباس اونم پوشیدم بغلش کردم گفتم دیگه نمیخامت هی مبخام باهات منطقی باشم اروم باشم کنترل کنم ‌.....جایزه تشویق.بی توجهی...محبت...حرف ..‌قصه اینا همه رو رفتم حتی مشاوره که اونم اصلا راضی نبوددم همون جلسه اول شروع کرد به تجریه تحلیل زندگی من ...همسر من زیاد خونه نیس و وفتش با بچه ها نزدیک به صفره....مشاور هم میگفت تو قربانی هستی تو این زندگی تو شاید پذیرفتی اما بچه نه تو باید جور پدر رو بکشی،😒 من هم در حد توانم متوسط براشون وقت میزارم همه چی هم براش فراهمه چه کنم دیگه

۱۲ پاسخ

زیادی شلوغش نکن من پسرم همه این راهو رفته خیلی هم شلوغ میکنه اذیت میکنه ولی دقت کردم دیدم وقتی یه تعدادی آدمو دور خودش میبینه این کارو میکنه خب پس شروع کردم با خوبی رفتار کردن دیدم آروم میشه حرفمو گوش میده ولی هنوزم تا چن نفرو ببینه فضولی خودشو داره ولی وقتی متقاعد ش میکنم یکم آروم تر میشه این بچه ها هیچ نیاز به روانشناس ندارن چون از اسمشون پیداس بچه و دوسدارن اینکارو پس سعی کن خودتو اذیت نکنی باهاش که خیلی آزارت میده

همه کاراش به خاطر جلب توجه
ببین اینجوری بهت بگم بچه حاضره فحش بخوره کتک بخوره ولی اون توجه رو از شما بگیره
ینی وقتی عصبانیت میکنه فک نکن داره لذت میبره از لجش اینکارو میکنه چون میبینه وقتی عصبانیت میکنه بهش توجه میکنی ( هممون فحش و زدن و عصبانیت)
دو تا نیم ساعت یا ۴۵ دقیقه وقت بزار واسش
اختصاصی فقط واسه همین پسرت
هیچ کاری هم وسطش انجام نده تلفن جواب دادن و اینا منظورمه
بگو این نیم ساعت هرکاری تو بخوای میکنیم
پدرش هم همین کارو باید بکنه
حتی اگه صبا فقط همو‌ میبینن
در حد ۱۵ دقیقه وقت بزاره واسش این خیلی خیلی مهمه ارتباط و بازی پدر با بچه تاثیرش خیلی بیشتر از مادره

گوشی زیاد دستش نده نهایت روزی یه رب ساعت.براش کتاب بخون

هرروز نیم ساعت باهاش بازی گن

بچه هرکاری کنه مربی حق نداره بچه رو طوری بزنه ک بینیش قرمز بشه ..
و اینکه روزی یکساعت بازی هیجانی باهاش کن ..زیاد بغلش کن .. زیاد بهش بگو دوستت دارم حتی اگه کار اشتبا کنی

ب پدرشم بگو در حد نیم ساعت باهاش بازی کنه ..حتی شده در حد یه کشتی گرفتن ساده
پدر خیلی روی پسر تاثیر میذاره ..
روزای تعطیل باهم برن پیاده روی
و از این جور کارهای ساده

شایدم مربیش یه مقدار دروغ قاطی کرده .دوربینارو چک کن بگو کو ک خودشو میزنه و اینا .بعضی مربی ها واقعا دروغگو هستن دیدم بخدا

اولین توصیه م بهت اینکه با همسرت صحبت کنی تو بچه داری کمکت باشه و روزی اقلا نیم ساعت وقت شو با پسرش بگذرونه
مثلآ با هم برن خرید باهم برن نونوایی پیش دوستاشون دور زدن پارک
خیلی تاثیرگذاره

تموم کارایی که انجام میده به خاطره جلب توجه هستش.اینکه خودش و میزنه اینکه دمپایی گاز میگیره.بیشتر بهش محبت کن.هرچه قدرم عصبی میشی به این فک کن که اون جز تو کسی و نداره و کمبود محبت داره وبیشتر بهش محبت کن.در کناره محبتات قانون بزار و قانونی و اجرا کن که شدنیه.اگه گفتی و انجام ندادی اون متوجه میشه که شما جدی نیستین

شما تا حالا کتکش زدین؟ یا پدرش؟

عزیزم یه تایم مشخص رو بزار براش
مثلا روزی نیم ساعت
بگو پسرم این نیم ساعت هر بازی بگی انجام بدیم
یا مثلا نقاشی بکشین
کیک درست کنین
یا هر کار دوس داره

عزیز شما براش وقت نذاشتین
بچه رو هرجور باهاش تا کنی همونجور بار میاد

سلام من اهل نیستم قضاوتت کنم
ولی بنظرم برای هرکاری ی قانون بذار و براساس اون تشویق و تنبیه کن

خلاصه دیگه بریدم واقعا دلم میسوزه براش،، هفته ایی یکبار پارک یا خانه بازی البته الان که زمستونه....گاهی میبرم بیرون خوراکی میخرم...ولی کلا ادمو پشیمون میکنه ....اینو بگم کلا ب هیچ چیزی دلم خوش نیس....چه غذا خوردن چه حمام چه مو کوتاه کردن چه رفتارش با داداشش کلا تو همه چی عیب داره....ناخون میجوه....ظهری ناهار نخورد چرا چون من اصرار نکردم و گولش نزدم خودکار نمباد بشینه که .....خیلی ناراحتم میترسم از اینده ... میگم دیگه مهد نمیفرستمت ....باباش هم نبرش....اما خودش میخاد بره دوست داره ولی از اول سال آبرو برام نزاشته همه شاکی ان از والدین بگیر تا مربی و مدیر ....مربیش هم میگه خودتون معلمین ی بچه کلاس بهم بریزه چ حسی دارین....😔😔😔😔

سوال های مرتبط

مامان پسرم مامان پسرم ۵ سالگی
کیا بچه هاشون پیش یک میرن
من پسرمو امسال نوشتم پیش یک سال بعد پیش دو هست
پسر منم یدونه پنج ساله هست تو کلاسشون قاطی پیش دو ها کردنش
این اعداد رو رفت رو ۲۲,۲۳ نوشتی و یاد گرفتی
کمتر بیشتر مساوی دارن اونم با شکل نه نوشتن نه وسطش خالی هفت علامت کمتر بیشتر بزار این بچه ها چه بدونن اینارو آخه
الفبا رو تموم کردن
جمله میگن بهشون دیگه
سارا اسب دارد
آن مرد با داس آمد
زهرا کتاب می آورد
آیت الکرسی رو پنج قسمت کردن حفظ کنن
نماز رو یاد میدن معلم میگه قنوت سخته صلوات بفرستن
هر هفته شعر میگن حفظ کنن میگم بابا بچه تازه اینو یاد نگرفته هفته بعد چه شعری اخی
دعای سفره صلوات بزرگ حمد توحید ناس زلزال خیلی سوره های دیگه کردن تو مغز بچه ها
والا من از همون اوایل مهر دیدم انگاری اینا خیلی سخت میگیرن و درس زیاد میدن به منم گفته بودن تو ثبت نام پسر شما نوشتنی نداره
اما از اول مهر پسر منم قاطی اونا کردن به معلمش میگم اینا برا سن این زیاد نیس میگه کار کن باهاش یاد بگیره مگه چقدر با اینا تفاوت داره چند ماه نهایت یه سال
گفتم عیب نداره سن پسر من برا پیش دبستانی ساله بعده
من امسال خواستم از من جدا بشه یا. بگیره اصول و قواعد مدرسه رو نه اینکه این حجم از درس رو یاد بگیره
بهش گفتم زده میشه سال بعد لطفاً برا پسر من سخت نگیر مدیریت به من گفته اصلا پنج ساله هامون نوشتنی ندارن دفتر مشق صد برگ بچه من پره میگه چون بین این بچه هاست نمی‌تونیم به اون تکلیف ندیم با اینا باید یکی باشه
برا سال بعدم دو دلم اینجا ثبت نام کنم یا نه نمی‌دونم حس میکنم زیادی میگن نظراتتونو بگین
چه اونایی که پیش یک هستن چه دو
مامان پسر 🩵 دختر 🩷 مامان پسر 🩵 دختر 🩷 ۵ سالگی
مامانا لطفا بیاید همه نظرتونو بنویسید به کمکتون نیاز دارم🙏🏻🌹

یک ماهه پسرم از پیش دبستانی که میاد میگه من دیگه نمیرم مربی سرم داد میزنه هربار هم دقیق میپرسم که چرا و چیشد میبینم سر چیزای بیخود
مثلا امروز مربیشون گفته جاهایی ک علامت میزنم قرمز کن پسرم گفت حواسم نبود یجا دیگه رو رنگ کردم بلند داد زد که چرا حواست نیست همش اشتباه رنگ می‌کنی
گفت داشتم با دوستم حرف میزدم گفت بسه توهم فقط بلدی حرف بزنی برو کتابتو بردار درستو بخون
این از لحنش
چندتا نکته بگم
ن چون پسرمه اینطور میگم ،میگم ک خودتون قضاوت کنید
پسرمن بشدت مودب،بااااهوش عااااالی،ساکت و آرومه البته ضعفه ها
منم از روز اول اشتباه از خودم بود هی گفتم پسرم آروم و ساکته اینم انگار داره از همینش سواستفاده می‌کنه
ی خصوصیت دیگه پسرم بشدت زودرنج و احساستیه و هیچوقت دروغ نمیگه همه حرفارو مو ب مو به من میگه

حالا من دیگه تحملم سر رسیده میخوام فردا برم ببینم مشکل مربی با پسرمن چیه پدرکشتگی چیزی داره یا از سلامت روان برخوردار نیست😐
شوهرم میگه نرو باید بدونه همه جا همینطوره مدرسه هم همینه همه جا گل و بلبل نیست سوسول میشه و این حرفا
شما میگید چیکار کنم برم قشنگ بشورم پهنشون کنم یا نه
مامان 👑هانا خانوم👑 مامان 👑هانا خانوم👑 ۵ سالگی
سلام مامانا یه کم راجب معلم و مربی های بچه هاتون بگید
با بچه هاتون همدلی دارن؟اگه رفتار اشتباهی کنن بهشون تذکر بدین چطور برخورد میکنن قبول دارن یا نه
دختر من کلاس آی مت میره متاسفانه خیلی از سرماخوردگی و مریضی اضطراب داره
دیروز تو کلاسشون یکی از دوستاش اومده بود که سرما داشته ولی ماسک زده بود هانا شروع کرده گریه کردن که وای میترسم مریض بشم معلمشون برگشته با تندی گفته هانا کارت خیلی زشته
حالا بچه میگه من دیکه کلاس نمیرم معلممون دوستم نداره بهش هم گفتم زبونش هم سه متره میگه دخترت رفتارش بد بوده باید متوجه کارش بشه گفتم منم میدونم رفتارش اشتباه بوده میتونستید بهش بگید برو پیش مامانت آروم که شدی بیا تو کلاس
باز میگه نه شما باید به بچه ات بفهمونی کارش غلط بوده میگم بچه نمیدونه که چیکار داره میکنه استرس داره چون هر وقت مریض میشه تا دو سه ماه طول می‌کشه که خوب بشه بعدش هم همش پپج سالشه چیکار کرده که اینطوری باهاش برخورد کردین
بازم حاضر نبود اشتباهش قبول کنه
کلا یه جوری باهاشون برخورد میکنه انگار بچه های ده ساله
یا یه مورد دیگه اش دو سه تا از بچه ها هی میخندیدن کتاب بسته گفته من اصلا درس نمیدم به بچه اضطراب وارد میکنه حس طر شدگی بهشون میده میگه اگه حرف زدی دوستت نداره اگه خندیدی درس نمیدم ول میکنم از کلاس میرم......
مامان پسرم مامان پسرم ۵ سالگی
خانوما ببینید من حساسم یا شماهم بودید ناراحت میشید
من زندایی همسرم زنه پیر و مسن نیست جوونه اما با پسر من همیشه لجه از رفتارش از طرز صحبت هایش میفهمم
اونروز خونه دختر خاله همسرم دعوت بودیم خاله همسرم کیک تولد گرفته بود از تولد پسر من چهار ماه گذشته از تولد دختره دختر خاله اشم دو ماه میگذره
این کیک رو بی مناسبت گرفته بود و اسم پسر من و دختر اونو نوشته بود که بچه ها خوشحال بشن کیک رو یخچال میزاشتن پسرم بدو بدو میکرد از اتاق دیدم بهش میگه بیبین شلوغی نکن آروم بشین برا توهم کیک بگیرن کیک رو برا اون دختره گرفتن برا تو نه
دیدم پسرم گریه می‌کنه که منم کیک می‌خوام گفتم پسرم برا توهم هست خاله برا هردوتون خریده یکم گذشت دیدم تو آشپزخونه باز برا پسرم میگه کیک برا اونه نه تو این بچه باز جیغ و داد که نه منم می‌خوام اینبار خالش از اونور پذیرایی گفت نه کیک برا هردوشونه من اسم هر دوشونو نوشتم همینطوری تولد دو تاشونم گذشته اینطوری گرفتم خوشحال شن
بعد غذا بردم پسرمو اتاق لباسش کثیف شد عوض کنم اومد اونجا برا اون دختره پول داد منم زود کارمو کردم از اتاق زدم بیرون شب استوری کیک و غذاهارو گذاشته بود رو کیک که اسم پسر من و دختره دختر خاله اش نوشته بودن رو اسم پسر من استیکر گذاشته بود نوشته بود تولدت مبارک دختر دوست داشتنی کاری به آستوریش ندارم ها
فقط اون رفتارش و اون گزاشتن استیکر رو اسم پسر من ناراحتم کرد
زنیکه نمی‌دونم چشه همیشه با این بچه لجه