۷ پاسخ

😂 میگفتی اردکان چی داره که برم بیرون فکر کنم کلا آدم‌های عادی اردکانم افسرده آن تو این شهر چه برسه به توی باردار

میدونم چی میگی منم همینم تازه الان که مریض هم شدم دیگه بدتر
اصلا جون ندارم تو بدنم

عزیزم دکتر برات دارو تجویز نکرد؟ دارو بهمراه کلاسهای مشاوره، اینکه بفکر خودکشی میفتی شرایط عادی نیست،حتما باید دارو بخوری،آسنترا رو بهش بگو تو بارداری میتونی بخوری؟ معجزشو میبینی.

عزیزم بخاطر بارداری هورمون هات ریخته بهم
ببین روزی چهارده تا بادام رو خیس کن پوستشو بکن بزار تو مخلوط کن یه لیوان آب هم بریز و یه قاشق عسل هر روز بخور هم جون میگیری هم واسه جنینت خوبه وزن میگیره هم اعصابت درست میشه
نگران نباش میگذره فقط خودتو تقویت کن ناراحت که باشی پس فردا نینی هم بی قرار میشه اول صبح پاشو صبحانه رو بخور و ساعت ده ویازده شیره کش بادام رو بخور جون میاد دست و پات آهنگ شاد گوش کن فیلم ببین میگذره قشنگم

عزیزم احتمالا کم خونی داری قرصتو بگو دکتر بیشتر کنه منم اینجور بودم قرصم ک بیشتر شد بهتر شدم

چرا مگه بارداریت به انتخاب خودت نبوده؟

خوابت هم خراب شده ؟ منم تو بارداری مثل شما بودم ویار هم داشتم اصلا نابوووود شدم

سوال های مرتبط

مامان دلسا مامان دلسا ۴ سالگی
سلام مامانا دختر من ۴سال و سه ماهشه
به شدت باهوشه جوری که اصلا هیچ‌وقت نتونستم گولش بزنم یا یه عادتو ازش ترک بدم مگر اینکه خودش تصمبم گزقته باشه یه عادتو ترک بده
حتی الان کارایی که یه سالش بوده انجام داده همه رو یادشه و میگه
یه بار همدان رفتیم و‌بستنی براش خریدیم سال بعدش دوباره رفتیم همون خیابون هنوز به سر خیابون نرسیده بودیم گفت اینجا بستنی داره در این حد ماشالله حافظش قویه
بعد عید امسال یه دفعه پرخاشگر شد شروع میکرد به جیغ زدن و گریه و‌خودزنی منو باباشم کار بدی کردیم بدتر سرش داد میزدیم و حتی گاهی میزدیمش گذشت کم کم تا دیگه انجامش نداد
تابستون اومدیم کرج برای زندگی و الان یه مدته دوباره پرخاشگر شده
سر یه چیز کوچیک لج میکنه و گریه شدید و تا یه ساعت به حدی جیغ میزنه و گریه میکنه و خودشو میزنه که واقعا میترسم بلایی سرش بیاد
میدونم تنها شده از مادربزرگش دور شده چون وابستش بود از فامسل خونه بازی هاش
ولی اینجام من خیلی باهاش بازی میکنم بیرون میبریمش
باشگاه بردمش دارم سعی میکنم دلبستگی های جدیدی براش ایجاد کنم
ولی اصلا فایده نداره اون لحظه ای که عصبی میشه کل صورتش از عصبانیت قرمز میشه خودشو میزنه با یه حرصی دستاشو مشت میکنه منو میزنه جوری که اصلا جرعت نمیکنم بیرون از خونه برم
چون بیرون کنترلش سحت تره
اینقد هم باهوشه حواسشو نمیشه پرت کنی
خودشم میدونه کار اشتباهیه ولی باز انجام میده
بعد اروم بشه میاد میگه ببخشی کار اشنباه بود😔واقعا نمیدونم چیکار کنم
ببخشید متنم زیاد شد