وای مامانا دیونه شدم به خدا چیکار کنم 😭😭
خواهر شوهرم که زایمان کرده یه هفته میشه اومده خونه ام
35رورش شده به خدا دستشو به هیچ کاری نمیزنه یه جا نشسته
همه‌ی خونه رو به گند میکشه دستمال کاغذیو میندازه رو فرشام
پوشکشو باز می‌کنه میندازه روفرشام چیکار کنم 😩😩😩
از جاشم که تکون نمیخوره رخت خوابشو خودم میندازم خودم جمع میکنم
خودم با دوتا بچه‌ی شیطون نمیتونم خودمو تکون بدم از بس کمر و پاهام درد می‌کنه اینقد کار ریخته سرم براش غذای جدا میپزم چون که از غذای ما نمیخوره خواهرشوهرم زنگ زده به مادر شوهرم که من فردا میام
بعد مادرشوهرش میگه وایسا تا چهل روزت تموم بشه
می‌خوام خودمو بکشم 😭😭😭😭

واویلا چرا خونه تو باید بره خونه مامانش

اگه دیدی به این زودی ها قصد رفتن نداره خودتو بزن به مریضی بگو گلو دردم بدن دردم فکر کنم کرونا گرفتم شاید از ترس مریضی خودش و بچش بره

عجب آدم بیشعوری خودت دوتا بچه داری این آدم درک نداره چخبره چهل روز والا من که زایمان کردم ده روز رفتم خونه مامانم بعدش اومدم خونه خودم کارامو هم انجام میدادم

شوهرشم هس

تقصیر خودتو چرا انقد بهش رو دادی وقتی خودش مادر داره خانه ویرانه داره چرا اومده اونجا.ببخشیدا جلوش کلفتی کردی یاد گرفته ازت سواستفاده میکنه دیگه.منم یدونه بیشعور ایجوری دارم ولی ی روز میمونه اون ی روزم گند میکشن ب زندگیم

عزیزم چرا رودرواسی داری بگو بی زحمت برو خونه مادرت 😐😐 اونم یماهه ک زاییده بخیه نداره ک بگی پا نمیشه کاری کنه
ی چندبار بش کار بگو خودش پامیشه میره . وقتی خودت همه کارمیکنی رو سرت میزاریش معلومه جا خوش میکنه

ب شوهرت بگو خواهرشوهرتو ببره خونه مامانش
شوهرت بگه دلم برا مامانم تنگ شده بهانه کنه اونو وردارین ببرین
خودتم زیاد جلو چشمش نباش ازت کار بشه
برو بیرون
خونه مامانت نزدیکه برو خونش
چقد پررو ان ملت😕😕

به نظرم تقصیر خودته چقد باید ب ی آدم رو بد ی که بیاد این کارو بکنه

من یه روز هم قبول نمیکنم دیگه برسه به چند روز ،یه روز هیچ کار نکن نه غذا درست کن نه ظرف بشور نه هیچ کار خودت بزن به مریضی برا بچه هات یه چی سردستی بده بگو دیسک کمر گرفتم پام درد می‌کنه دیگه نمیتونم به شوهرت بگو ردش کن بره کم محلش کن

۴۰ روز ک قرار نیس دست ب سیاه سفید نزنه
من ۱۵ اینا خودم کارامو میکردم مامانم سر میزد هر از گاهی بهم

چرا خونه خودش نمونده بخدا من تو شهر غریب خونه خودم تنها سزارینی هم بودم 😭خواهرم اومد خونمون موقع زایمان ۱۰ روز گذشت رفت پی زندگیش یعنی خودم گفتم دستت درد نکنه اگه خسته شدی برو من دیگه خودم کارام میکنم

یا ابولفضل. نگوووووووو. من ب جات سر درد گرفتم

وا خوب چکاری غذاجدابپزی یک بارک نپزی میفهمه ک شماهم کارداری یه پلاستیک یاسطل آشغال بزارکنارش بگو دستمال وپوشاک بریز داخل اینا ن روزمین

بگو پاشوبروخونه مادرت دیگه

شوهرت چیزی نمیگه؟

عزیزم درکت میکنم خیلی سخته منم واسه خواهرشوم خیلی زحمت کشیدم شماها هم ببخشید حتامیرفت سرویس بهداشتی میرفتم میشستمش مثل یه خواهر ازش مواظبت کردم اخرشم ازپشت خنجرزد بهم برداشت به شوهرم گفت طلاقشوبده ازاین واست بهترشوپیدامیکنم

خیلی قشنگ و مجلسی زنگ بزن به مادرشوعرت بگو بیاید دخترتونو ببرید دیگه خسته شدم نهایت میگن قطع رابطه دیگه خودتو عوضش اذیت نمیکنی 😧 این چه طرز فکریه گفته خونه داداششه خب بگو براش نوکر بگیرید تازه غذاهای شما دوست ندارم بخوره که نخوره دو روز براش غذا جدا موز بالشت‌ها میشینه میخوره یا نهایت دوتا چیزی میگه می‌ره خونه ننه ی محترمش والا مردم چه پررو شدن

بره خونه خودش مادرشوهرش بیاد پیش کاراشو کنه
بعدم میگی۳۵روزه دیگه
چقد ملت بی مسوولیت و بی فرهنگ شدن بخدا

عجب پررو وقتی خونه مامان یا مادرشوهرش هست خونه شما چرا

زنگ بزن به مادرشوهرت بگو اگه من جای دخترت بودم و تازه زایمان کرده بودم ۳۵ روز از من و بچه‌ام مراقبت میکردی؟؟؟؟
بگو بیا وردار ببر دخترتو

چرا اومده خونه تو چقد بیشعور😐😐😐

چه خبره چهل روز بابا
ده روز که شد باید میرفت

چرا خونه شما؟ بره خونه مامانش یا مادر شوهرش

چرا خونه شما؟؟؟

چرا باید خونه شما باشه

چرااونجاست بره خونه مادرش

ی سطل بذار کنارش ک‌حالیش بشه
یا بهش بگو