چقدر خوبه میتونم اینجا بیام و درد و دل کنم،🌱
و همینکه یکی از مامانا بهم میگه درکت میکنم، فکر می‌کنم پس تنها من نیستم اینقدر با بچه داری چالش دارم.
اون وقته که سبک میشم و سعی می‌کنم حالم با دخترم خوب تر باشه🥹

دقیقا از هفته گذشته که دخترم مریض شد خیلی بد اخلاق و لجباز شده، از خود صبح که بیدار میشه گریه میکنه و بهانه میگیره!
در صورتی که اصلا اینجور نبود و من همیشه بهش میگفتم "خوش اخلاق مامان"
ولی این روزا...💔 به شدت بهانه گیر شده و الان یه هفته بیشتره بجز شیر هیچی نمیخوره!
و مدام بهم آویزونه، چون سیر نمیشه!!!😭

امروز که با مامانم تلفنی حرف میزدم گفتم از خدا میخوام شیرم خشک بشه و این بچه دیگه ولم کنه! مامانم ناراحت شد و گفت ناشکری نکن، برو خداروشکر کن خدا همچین لذتی رو بهت چشونده.
اون لحظه عصبانی بودم و با ناراحتی گفتم کاش از اول شیر خودم رو نمیدادم‌‌.

ولی الان که خوابه و به صورت مظلومش نگاه میکنم ، دلم براش میسوزه و از خودم بدم میاد...

خدایا منو ببخش این روزا اینقدر بی حوصله و خسته م🥺🥲

تصویر
۱۱ پاسخ

عزیزم تو یه مادر فوق العاده ای خودتو سرزنش نکن واسه همه مادرا پیش میاد این چیزا و کاملا طبیعیه ما مادرا هم ادمیم نیاز به استراحت تفریح و از همه مهم تر یه نمه هم برا خودمون حق داریم باشیم خلوت کنیم بگردیم هرچی ولی فعلا محدودیم و مجبور که با بچه ها سر و‌کله بزنیم تا ۲ سالگی یه جور اوضاع سخته
ان شاالله یکم اوضاع برا هممون اسون بشه

کاملآ درکت میکنم چون منم بارها این جمله رو به خودم گفتم و بعدش پشیمون شدم،بالاخره خسته میشیم دیگه،دخترت هم الان داره دندون در میاره که هیچی به جز شیر نمیخوره،بد اخلاق شده،بهانه گیر شده،اونم حق داره چون واقعاً دردناک هستش و درد کلافشون میکنه،من از وقتی خودم دندون درد گرفتم همش میگم بچم حق داره سر دندوناش انقدر تا آروم میشه و هیچی نمیخوره..بهش استامینفون بده،ژل دندون براش بزن،برای غذاش سخت نگیر و اون چیزهایی که دوست داره براش بزار

وااای توروخدا منم دو روز پشت سر هم از صفوان خیلی عصبی شدم حتی زدمش😭
فقط بخاط اینکه یاد گرفته کشو گاز رو باز می‌کنه ادویه و ... در میاره فک میکنه خوراکیه
اون لحظه یادم نمیره خواستم بزنم از خودش دفاع کرد دستشو گذاشت رو سرش ترسید نگاهم کنه😭😭😭😭 دارم با گریه مینویسم هر کاری میکنم محبت .بوس . بغل ‌. بازی دلم اروم نمیگیره مدام اون لحظه جلو چشممه.
شبش که بیدار شد واسه شیر رفته بود یه گوشه نشسته بود گریه میمرد نمیومد پیشم...ولی منم خیلی فشار رومه دست تنهام شوهرم نیست

دخترمنم شیرخشکیه بغلش نکردم بغلی نیس توحسرت اینم بیادبغلم بخاب ازبغل میترسه

بازم به صبر حوصلت ✌️ این روزا همینه برا هممون دختر منم جدیدا جیغ میکشه و با کوچکترین چیز لج میکنه و همه چیو پرت میکنه میگذره و‌بزرگ میشن

شب تا صبح صبح تا شب فقط میگه بشین سینه بده دهنم

واقعا یدونه از پسرام مثل شماست انقد اذیتم می کنه ی هفته میش اینجوری میکنه

عزیزم ناشکری نکن و سخت نگیر،حق داری گاهی واقعا واقعا سخته اما باید مدیریت کنی، معمولا درد دندون هم هست گناه دارن خوبه آدما نوزادیشونو یادشون نمیمونه

منم بعضی وقتا دخترم اینطور میشه صبر داشته باش،به این فکر کن دیگه انقدر کوچیک نیست وبزرگ میشه و دلت برا این روزا تنگ میشه

عزیزم دختر منم دقیقا اینجوری شده نگران نباش ویروس لعنتی بیچاره بچه هارو اینجوری کرده بدنشون درد می‌کنه من الان خودمم گرفتم بدنم درد می‌کنه میفهمم دخترم چی کشید طفلکا زبونم ندارن با گریه میگن..حوصله کن بیشتر پیشش باش کار خونه همیشه هست ولی این بچه تا چشم هم بزنی بزرگ میشه کاراشو خودش می‌کنه دلت واسه این روزاش پر میزنم از لحظه لحظه لذت ببر بیشتر بغلش کن آرامش بگیره

بهت حق میدم عزیزم، پسر منم بعد مریضیش خییلی بهونه گیر و بد شده بود سر هرچیز کوچیکی کلی گریه میکرد غذا هم نمیخورد، منم چندبار گفتم عجب غلطی کردم شیرخشک ندادم بهش از اول ولی خب از ته دل نبود، ما مادرا گاهی وقتا واقعا کم میاریم😔

سوال های مرتبط

مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۶ ماهگی
بچم اینقدر گریه کرد امروز بخاطر دندون درآوردنش ژل بی حسی زدم یخ گذاشتم دارو دادم شعر میخونم دیگه بعضی ساعت ها خودمم گریه میکنم عصبانی شدم همش به خدا گلایه کردم که چرا این بچه رو دادی که عذاب بکشه آخه اگه سالم بود یا حداقل چشماش میدید اینقدر دلم نمیسوخت آتیش نمیگرفتم کاش چشماش میدید که حداقل عذاب نکشه نمی‌دونم آخر این اتفاق و بیماریش چی میشه خسته میشم ولی هربار که آروم ومظلوم ساکت میشه و فقط نگاه می‌کنه اینقدر بوسش میکنم بغلش میکنم گریه میکنم گلایه من از خدا فقط بخاطر اینه که چرا دادی وگرنه مریض شدنش دست خدا نبود دکتر ژنتیک مقصر شد فقط کاش خدا مثل چندسال قبل که نمی‌داد دیگه حالا ام نمی‌داد من نه با زور چیزی خواستم ازش نه کاشت وعملی کردم میرفتم دنبالش نمی‌داد دیگه ماهم منصرف می‌شدیم قشنگ یادمه دوسال پشت سر هم شب آرزوها تو کاغذ نوشتم خدایا اکه به صلاح ومصلحتم باشه بچه سالم و صالح بده حتی اگه یدونه بچه تو سرنوشتم باشه قانع و راضی ام چرا الان دادی که این بچه تو عذاب باشه و دکترا حرفای خوبی نزنن خودت رحم کن به پسرم بخاطر خودش رحم کن بخاطر من نه من بنده گناهکار توام دیگه خسته شدم از اینکه هرروز چشمای معصوم پسرمو ببینم باهاش حرف بزنم اون می‌تونه نگاهم کنه نتونه مثل بچه های دیگه غذا بخوره خیلی زندگیمون با وجود بیماری این بچه تباه ونابود شد اگه سرپام فقط بخاطر این بچس حوصله هیچکس و هیچ چیزی و ندارم و اینجا میام درد ودل و ناراحتیامو می‌نویسم تا خودمو خالی کنم 😓😭😭😭
مامان 👼🏻. مامان 👼🏻. ۱۶ ماهگی
شبایی که میبینم پسرم تو یکی دوساعت بعد از خوابش سه چهار بار بیدار میشه خیلی دیگه بی قراری میکنه و گریه میکنه یه نصف قاشق چای خوری بهش استا میدم تا اگه دندونش اذیتش میکنه حداقل آروم بگیره چند ساعت چون اصلا اصلا نمیزاره براش ژل بزنم بوی ژل که میفهمه دهنشو محکم میبنده مجبورم بهش استا بده چون میگم گناه داره درد بکشه و اذیت بشه از اونورم از عوارض استا میترسم نمیدونم چیکار کنم با این وضعیت دندون در آوردنش و بیخوابیاش بخدا از یه طرف دلم میسوزه و سعی میکنم مادره صبوری باشم براش از یه طرفم واقعا خسته شدم از این همه بیخوابی و سر درد و عصبی بودن خودم
تو این یکساله اصلا پیر شدم به معنای واقعی پیر و شکسته شدم منی که اصلا چهرم به سنم نمیخورد همه فکر میکردن من 75,76 باشم الان دیگه حتی بیشتر از سنمم میزنم
همه رو به جون میخرم ولی انتظار نداشتم بچه داری انقدر سخت و خسته کننده باشه بازم خدارو هزااااااار مرتبه شکر بخاطر وجودش همین که صدای خنده هاش تو خونمون میپیچه شکر میکنم🙏🏼💖