مامانا یه پیشنهادی بهتون میکنم واقعا عالیه هم برای خودتون هم برای بچه هاتون
هر چند وقت یکبار که حس مسکنین خیلییی خسته این یک شب بچه رو بزارین پیش کسی که بهش اعتماد کامل دارین مثل مادر خودتون و کلا ۲۴ ساعت سعی کنین استراحت کنین و اول فقط بخوابین و بعد بیدار شدین به خودتون برسین نه به خونه و غذا و این چیزا فقط و فقط کاری که حالتونو خوب میکنه بکنین والا بچه هم اونجا راحته وقتی بشناسه اونارو غریبی نمیکنه و وقتی شما حالوت خوب باشه رفرش بشین و سرخال بشین وقتی بچه برمیگرده انقدر حالوت باهاش خوبه که خود بچه هم خوشحال تر میشه از مامان مهربون و خوش اخلاق. من اولا که اینکارو میکردم میگفتم چقدر مادر بدیم ولی وقتی دیدم چقدر رو بچم اثر مثبت گذاشته چقدر حال روحی خودم بهتر شده چون من تا چند وقت پیش افسردگی شدید داشتم ولی الان واقعا حالم بهتره چون حس میکنم خودمو پیدا کردم وقت دارم برای خودم و خوش اخلاق تر میشم با بچم پ اونم حس خوبی داره دیگه فک نمیکنم مادر بدیم البته بهتون بگم باید حواستون باشه زیاد اینکارو نکنین که بچه هم خیلی از شما دور نشه. برای هر چند وقت یکباذ خوبه . و اینم بگم که وقتی رفته بودم پیش روانشناس اینکارو به من پیشنهاد کرد و واقعا برای همسرم هم حس خوبی داره ا

۱۰ پاسخ

من تنها باشم ۱ دقیقه نباشه دستم به هییییچ کاری نمیره
همش تو فکرش که چیکار میکنه
چی خورده
نخورده باشه زمین
دعواش نکنن
سرش داد نزنن

والا درسته تااینجان خسته میشم وعصبی میشم ازکاراشون ولی تا میبرم خونه مادرم همش تو فکرم الان چکارمیکنه اخه اونجور که من هواسم هست شایداونا نباشه وازش غافل بشن خلاصه اینکه واقعا نمیتونم ولی روشی گفتی خیلی عالیه

اره خیلی خوبه،ولی من از خانواده خودم خیلی دورم نزدیک ۱۷ ساعت فاصله داریم البته خانواده شوهرم خیلی نزدیک هستن مادر شوهرم طبقه پایین خواهر شوهرم روبه رو هستیم چهارشنبه رفته بودم دکتر مادر شوهرم ۲ ساعت اومد پیش بچه ها یعنی خدا میدونه چقدرغرزد اینقدرکه گفتم کاشکی،با خودم میبردمشون همه که مثل شما خوش شانس نیستن قدر همچین ادمهایی،که اینقدر بهشون اعتماد دارین وبچه تون ۲۴ ساعت میزارید پیششون بدونید

بله درسته کاملا
دکتر بمنم گفته همچین کاری رو انجام بدم گفت در هفته ۲ساعت بچه ها روبزار پیش پدرشون و برو هرکاری ک حالتو خوب میکنه انجام بده اون دوساعت رو فقط و فقط مال خودت باش
حالا میخای ورزش کنی خرید کنی بخوابی هرچیزی ک خودت میخای

بچه زیر دوسال چجوری ۲۴ساعت بزاریم جایی ،شیرمیخوره مادر میخواد ،درکی از جدایی نداره

وای دقیقاااا البته من ۲ تا دارم شیر ب شیر نمیتونم هردو بدم بهشون ولی دخترم می‌فرستادم گاهی ی بار پسرم رفلاکس داشت نه شب میخواد نه روز دخترم ۲ هفته برد خواهرم خیلی خوب ازش مراقبت میکردن مامانممم بود منم تو اون ۲ هفته واقعا خیلی بهتر شد حال روحیم ماه رمضان هم ک بود هردو می‌چسبیدن اون ۲ هفته من راحت بود هرچند ک خیلی دلم براش تنگ می شد اما هم اون خوشحال بود هم من ولی الان خیلی کلافم نمیتونم بفرستمم چون مامانم می‌ره سرکار خواهرمم مدرس پیش پدرمم وانمیسته منتظرم زودتر ۱۵ رو تعطیلی عید بیاد بفرستم چند روزی

والا من ی حموم میرم دخترم میاد ده بار پشت در ، پیش کسی واینمیسته اگه نباشم حتی باباش اگه بفهمه من دکرش نیستم شروع ب گریه میکنه

خیلی روش خوبیه
ولی مشکل اینجاست که بیشتر از دو سه ساعت بچه رو نگه نمیدارن😂😂😂

من نمیتونم بزارم چون بدون پسرم خوابم نمیبره

وقتی هچیکس از خانواده نزدیک آدم نباشه نمیشه
آره بنظرم راهکار خوبیه

سوال های مرتبط

مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۷ ماهگی
ادامه حرفای قبلی کلا از لحاظ روحی هم خوب نبودم دل آشوبه استرس ترس همش دلم آروم نداشت انگار دلم میدونست قراره این بچه مریض بدنیا بیاد حال خوبی نداشتم هم جسمی هم روحی چند وقت پیش با دختر خالم حرف میزدم میگفت مادرا همیشه حس میکنن حال بچه هاشون رو تو حس میکردی که یه اتفاقی میخواد بیوفته دیدین وقتی یه چیزی برای بچتون پیش میاد یدفعه یه دل آشوبه ای میاد سراغتون استرس ونکران میشید انگار مادرا یه حس ششم دارن که وقتی مثلا بچه هاشون ناراحتی داشته باشن به اونا الهام میشه منم تو بارداریم این حالت هارو داشتم انگار بهم الهام شده بود نگرانی درپیش دارم بگذریم ولی من از اول خیلی آدم کم توقعی بودم تو زندگی موقع هایی که بچه دار نمی‌شدم همیشه با خدا رازونیاز میکردم سر نماز میگفتم خدایا اکه صلاح من یدونه بچه باشه سالم بده با زور نمیخوام ازت هیچی رو ولی حیف صد حیف که نشد همون آرزوهای کوچیکی که داشتم همونام نابود شد لعنت به بیماری های عجیب که برای بعضیاشون درمان پیدا نکردن واقعا سلامتی بزرگترین نعمت وهدیه برای آدماس که همین نشستن که همین گردن گرفتن دیدن دستاتو سمت صورتت بردن یه زندگی معمولی چه قدر مهمه که بخاطر بیماری بچه من از همه اینا محروم شد همه اینا مهمه تو زندگی ولی چون سالمیم نمی‌بینیم قدرش رو نمی‌دونیم وقتی یه اتفاقی میوفته تازه قدر میدونیم کاش درمان هر مریضی رو پیدا میکردن دارم دق میکنم ولی بخاطر پسرم هرروز نقاب قوی ترین دختر و میزنم و ادامه میدم زندگی رو راضی ام پسرم بتونه چشماش ببینه بخنده بشینه چیز زیادی نخواستم هیچوقت حتی جنسیت بچمم هیچوقت نگفتم پسر بده دختر بده ادامه داره...
مامان مهراد مامان مهراد ۱ سالگی
سلام‌مامانا یه تجربه واسه اونایی که مرددن واسه بچه دوم. فقط نذارین فاصله زیاد شه. نمیگم شیر به شیر. نه اصلا. فاصلشون ۳ ۴ سال باشه خوبه . بیشترش بازم نه بخاطر بچه ها بخاطر خودتون خیلی سخت میشه. مثلا ۷ ۸ سال یا بیشتر فاصله شاید به نظر آسون بیاد ولی از نظر روانی داغونین. بچه اول رسما تا اون موقع روانتونو ساییده بعد یه مادر له شده یه بچه نوپای شیطون که هیچی نمیفهمه رو باید مادری کنه. واقعا بعضی وقتا بهت زده میشی که من چجوری باید به این بچه خطرو بفهمونم در حالیکه خیلی راحت به بزرگه میگم و میفهمه. صبر و تحملتون کم شده. سنتون بالاتر رفته توان جسمیتون کم شده. کمکی اگه داشتین از شوهر مادر و مادر شوهر و اینا همه سنشون بالا رفته. مادرا عملا میانسال شدن و اصلا نمیتونن مثل بچه اولتون بهتون کمک کنن. شوهرتون هم همینطور. اگه هم کمکی نداشتین که واقعا از نظر روانی داغون میشین. خلاصه گفتم دیدم یه عده مرددن زودتر بیارن دیرتر بیارن. خواستم تجربمو بگم🥴