۱۴ پاسخ

در ول نظرم دوری و دوستی چه مادر چه مادر شوهر

از مامانم دورم😭😭😭خودم کردم ک لعنت بر خودم باد

ما تو یه ساختمونیم با مادر شوهرم هر روز تقریبا یکی دو ساعت بچم و نگه میدارن منم استقبال میکنم چون واقعا به اون تایم احتیاج دارم
مریضم باشم خدایی کمک حالن البته منم خیلی میرسم بهشون

مامانم پیشم باشه خیلییی راحتم نمیزاره دس به سیاه سفید بزنم ولی گاهی حرفمون میشه که من تحمل ندارم اگرخونم پیشش بودقطعا باهم نمیساختیم حالا مادرم خیلی هواموداره همه جوره ولی کلا نظرهامون بیشتروقتامث هم نیستن اون میخواد گله کزاری از خانواده شوهرم کنه منم اعصاب ندارم واسه همین دوس ندارم خونم پیشش باشه

عزیزدلممم🥲
من نزدیک مامانمم
ده دیقه راهمونه
واقعااا بدون اونا نمیتونستم به این مرحله برسم
منم عین همین روزای تورو گذروندم
و قشنگ سه هفته تماااام خونه مامانم اینا بودیم با شوهرم
توهم سعی کن بیشتر باهاشون ارتباط بگیری
چون اینجوری سختته
همونطور که تو روزای خوش هستن تو روزای بدم باید باشن

من چند ثانیه فرقمه خداروشکر خوبه ولی گاهی حوصله نداری یهو ی حرف میشه البته ازطرف مامان نیستا بابام رورادوین حساسه کافیه بخوره زمین پدر منو‌درمیاره آنقدر غر میزنه ولی بازم راضیم خداروشکر از وجودشون

تو یه ساختمونیم
یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌هاس

من و مامانم تو یک ساختمونیم واقعا بهترین تصمیم زندگیمه بدون مامان خیلی سختم بود

چرا نمیزاری خونه مادر شوهرت اینا باشن؟ ازشون مطمئن نیستی؟

من با اینکه خودم قمم مادرم تهرانه ماهلین خیلی روز اول مریض بود خودمم شبش نخوابیدع بودم ساعت ۱۲ تازه از دکتر امده بودم دیدم یکی زنگ خونه رو میزنه انقدر ذوق کردم نگم خوابیدم ماهلین مامانم چند بار عوض کرده بود شام گذاشت بعدش رفت دورش بگردم واقعا مادر نعمته

۲۰دقیقس.اما یکسال اینجام. خوبه بعد دور میشم

من هم پیش مامانم زندگی کردم هم مادرشوهرم راضی نبودم همش بحث دوری و دوستی

عزیزم من دوقلو دارم وقبلا خونم دوراز مامانم بود الان اومدم تو خیابون مامانم چهار تا خونه فاصلست خیلی خوبه یه شب ساعت دوشب حالم بد شد زنگ زدم مامانم اومد پیش بچه هام با شوهرم رفتیم بیمارستان
یا وقتی گریه میکنن ابجیام سریع میان کمک
یا اینکه بعضی شبا یکیشون رو میبرن میگن استراحت کن یا اکثرا عصرا خونه اقامم
خیلی خوبه الحمدالله

آره واقعا نزدیک مادر بودن نعمته تنها کسی که تو سختیا کنارم بوده مادرم بوده انشاالله عمرش ۱۲۰ سال
حیف منم تا چند ماه دیگه مجبورم ازش دور شم هنوز بهش نگقتم اصلا نمیدونم چجوری بگم بچه هام خیلی بهش وابستن😭😭😭

سوال های مرتبط

مامان پسرم مامان پسرم ۱۶ ماهگی
یاد روزای اولی که مامان شده بودم میوفتم کاقعااا چقدر کم تجربه بودم سر چیزای الکی گریه میکردم
پسرم تا یک هفته جیشش قرمز بود خیلی میترسیدم خودشم کم جیش میگرد
از اونطرف زردیش میرفت بالا هی استرس میکشیدم
از یه طرف خییییلی بچه ی ناآرومی بود یه سره جیغ میزد و گریه میکرد
وای اصلا نمیدونستم چیکار باید بکنم
منی که نصف بچه های فامیل و تو نوزادی راحت نگه میداشتم
حالا خودم هاج و واج میموندم
خیلی روزای سختی بودن پسرم شبا یکسره جیغ میزد
تا اون پی پی ساهی که روزای اول میکنن تموم بشه بچم هلاک میشد از گریه منم پا به پاش گریه میکردم
زدریش خیلی میرفت بالا بعضی وقتا توی چشماش نارنجی میشد
از یه طرف دخالت های اطرافیان که آی شکمت بزرگ مونده بچت اصلا شبیه خودت نیست جفت شوهرته با اینکه نصف نصفه اینجوری میگفت منو ناراحت کنه
از یه طرف دردای جسمانیم
پسرم ۳ روزه بود خونمون پر مهمونای سمی که هر کدوم یه نظری دارن یکی میگه اصلا شبیش نیست یکی میگه چقد لاغره بچه با اینکه بچم ۳۳۰۰ بود ماشالله
یکی برای بی احترامی کادوی کم آورده بود
منی که تو حموم زار میزدم از درد پهلوهام از درد برش سزارینم دولا بودم
خواهشا اگه زائو دارید اطرافتون خیلی هواشو داشته باشید🥲
من اون روزا فقط همسرم بود و مامانم و بابام
دردشون به جونم🫀
مامان ماتیار👶🏻❤🧿❤ مامان ماتیار👶🏻❤🧿❤ ۱۷ ماهگی
چقدر سخته که خودت شدید مریض شده باشی گلو درد، گوش درد، سردرد شدید بیحالی، تب، سردرد شدید دارم
اول همسرم مریض شد بعد من گرفتم، فقط خدا به ماتیارم رحم کنه ان شاالله اون دیگه مریض نشه، تحمل مریضی شو ندارم، دیشب با اینکه استامینوفون خورده بودم نتونستم بخوابم پسرمم چند باری بیدار شد، منم خودم حالم خیلییی بد بود از شدت مریضی خوابم نمیبرد، از ساعت ۵و نیم خوابش نبرد بیدار بود تا ساعت ۷ تیکه بزور رو پام خوابش برد با اینکه خوابش میومد ولی مقاومت میکرد
الان فقط نگران پسرمم، خانواده م پیشم نیستم تنهام، همسرمم صبح ساعت ۸ صبح رفته سرکار تا شب، صبحونه براش حاضر کردم راهیش کردم رفته با حال بد کارامم کردم الان خوابم نمیبره نمیدونم چیکار کنم
میگم خدا خودت به بچه هامون رحم گن ان شاء الله مریض نشن، تورو خدا خیلی برامون دعا کنین، دعا کنین پسرم دیگه مریض نشه چون تنهایی سخته خودتم حالا بد باشه احتیاج به مراقبت دارم، دعا کنین خودمم زودی خوب بشم ان شاء الله بتونم مراقب پسرم باشم
خدا انشاء الله بچه هاتون براتون حفظ کنه و سلامت باشن
اینجا از صبح داره بارون میاد تاریک و دلگیر شده 😥😔