۷ پاسخ

عزیزم با شستن ظرف ها یا تمیز شدن خونه شما مادر نمونه نمیشی منم هیچ کمکی ندارم بیشتر وقت ها شوهرم نیست بیخیال خونت شو چند ماه دیگه راحت میتونی به کارات برسی تمام خونه های بچه دار بهم ریختس مگه اینکه طرف کمکی داشته باشه

منم این حس و دارم عزیزم خیلی سخته از خودم بدم میاد دیگ همش کار کار چقد آخه خسته شدم بخدا همش خودمو سرزنش میکنم اصلا وقت نمیکنم یکم با پسرم بازی کنم بچه هاام ک عاشق بازی

منم کاملا همین حس هاو دارم مدام کار ظرف کثیف میشورم و ظرف شویی پر بچم گاهی نمونه خونه پدر شوهرمم و پدر شوهرم بردار شوهرم
با ما زندگی میکنن خیلی سخته برام اینام بد غذا هی باید فکر کنم چندین مدل بپزم گاهی بچم نمی مونه کم میارم 🫠هیچ تفریحی ندارم همش خونه

سلام عزیزم ..منم سه تا بچه دارم و از خوبی های بچه زیاد اینه که با هم ،هم بازی میشن و تو دیگه نمی خواد انقدر خودتو سرزنش کنی چرا برای بچه ات وقت نمیزاری و باهاش بازی نمی کنی ‌...اصلا کجا قدیم مادرهای ما با ما وقت میگذروندن اما بچه های قدیم خیلی از لحاظ تربیتی بهتر از بچه های حالا هستن چون تعداد بچه ها زیاد بود رفت وآمدها با فامیل ها زیاد بود و بچه های فامیل بیشتر با هم سرگرم میشدن و خیلی بهتر بود ...

من سه تا بچه دارم منم تو خونه کمکی ندارم ، منم همسرم همش سرکاره،منم گاهی کم میارم،منم گریه میکنم،منم خودمو سرزنش میکنم،اره منم مادرم ☺️
ولی قبلش یه ادمم حق دارم کم بیارم!؟
حق دارم گریه کنم!؟
حق دارم شکایت کنم؟!
اما میدونی چیه تهش قوی تر میشیم☺️ما میتونیم 🤝🫶🏻
ما قراره الگو‌بشیم براشون پس تلاش میکنم .... اگه توهم مث منی بزن قدش🖐🏻

منم همینجوریم خیلی بی انگیزه ام اصن حس و حال هیچکاریو ندارم انگاری هیچی واسم مهم نیست ☹️

منم امروز با همسرم بحثم شد صدا یک خورده رفت بالا
از اون موقع علی برا اولین بار بغض می‌کنه می‌ره یک گوشه 😭به شدت عذاب وجدان دارم و ناراحتم 😞

سوال های مرتبط

مامان دلی خانوم مامان دلی خانوم ۱ سالگی
سلام شب بخیر..
توروخدا بخونید میخوام ببینم کسی هست مثل منه بیچاره باشه🥺
دختر من یکسال و ۳ماهشه من خیلی بهش محبت میکنم دیوانه وار عاشقشم باهاش بازی میکنم براش اسباب بازی میگیرم هرکاری ک بگید انجام میدم ولی دخترم اصلا به منی که مادرشم هیچ وابستگی و محبتی نداره ..من شاغلم صبح تا ظهر دخترم رو میزارم خونه مامانم هیچوقت دخترم بهونه من رو نمیگیره وقتیم میریم دنبالش میره سمت پدرش نه من..در صورتی که از همکارام که اونا هم یه تایمی مثل من از بچشون دورن میپرسم میگن که ما از در میریم بچه مون بغلمون میکنه یا اینکه صبح ها گریه میکنه که باهامون بیاد...دارم دیوونه میشم باور میکنین دخترمن برا بغل فروشنده ی مغازه که بار اولشه میبینتش گریه میکنه ولی برا بغل من مادرش اصلاااا..
یجوریه وقتی گریه میکنه یا زمین میخوره یا مریضه یا حتی خوابش میاد هرکاری میکنم با من آروم نمیشه میره سمت پدرش یا مامانم یا هرکسی..
عمه اش رو هفته ای یکبار یا دوبار میبینه ولی چنان خودش رو پرت میکنه بغلش که انگار اون مادرشه..
خیلیییییی حس بدیه بچه آدم تو سنی که همه بچه ها وابسته مادرهاشونن اصلا سمتت نیاد و براش مهم نباشی
مامان زهرا کوچولو مامان زهرا کوچولو ۱۵ ماهگی
چقدر خوبه میتونم اینجا بیام و درد و دل کنم،🌱
و همینکه یکی از مامانا بهم میگه درکت میکنم، فکر می‌کنم پس تنها من نیستم اینقدر با بچه داری چالش دارم.
اون وقته که سبک میشم و سعی می‌کنم حالم با دخترم خوب تر باشه🥹

دقیقا از هفته گذشته که دخترم مریض شد خیلی بد اخلاق و لجباز شده، از خود صبح که بیدار میشه گریه میکنه و بهانه میگیره!
در صورتی که اصلا اینجور نبود و من همیشه بهش میگفتم "خوش اخلاق مامان"
ولی این روزا...💔 به شدت بهانه گیر شده و الان یه هفته بیشتره بجز شیر هیچی نمیخوره!
و مدام بهم آویزونه، چون سیر نمیشه!!!😭

امروز که با مامانم تلفنی حرف میزدم گفتم از خدا میخوام شیرم خشک بشه و این بچه دیگه ولم کنه! مامانم ناراحت شد و گفت ناشکری نکن، برو خداروشکر کن خدا همچین لذتی رو بهت چشونده.
اون لحظه عصبانی بودم و با ناراحتی گفتم کاش از اول شیر خودم رو نمیدادم‌‌.

ولی الان که خوابه و به صورت مظلومش نگاه میکنم ، دلم براش میسوزه و از خودم بدم میاد...

خدایا منو ببخش این روزا اینقدر بی حوصله و خسته م🥺🥲
مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۱۷ ماهگی
سلام‌ مامانایی که بچه هایی همسن دوقلوهای من دارین شبا خیلی بیدار میشن برای شیر خوردن دیوونم کرد شبا هردوتاشون باهم ۱۰ بار شایدم بیشتر بیدارمیشن شامم خوب میخورن سیرن اینقدر بی خوابی کشیدم که دیگه رد دادم وقتی یکی از قل ها خوابه اون یکی میره اونو بیدار میکنه تواتاق هم بزارم اینقدر در میزنه بیدارش میکنه اینقدر همدیگرو میزنن یوی از قل ها گاز میگیره اون یکی رو دعوا هاشون مثل آدم بزرگا یکی این میزنه یکی اون یکی روزا هم خیلی نق نق شدن خیلی میچسپن به هم از بس سینمومک زدن خیلی درد میکنه خیلی خستم نمیدونم زنده م یا مرده روزا هم نمیزارن بخوابم روزم همون نیم ساعت اول خوابشون عمیقه بعدش هی شیر میدم خوابشون میکنم تا خوب بخوابن نق نزنن باهم بازی کنن دعوا حتی دوتا اسباب بازی مثل هم میدم هراسیده ای که میدم شبیه به هم اما بازم از دست هم درمیارن دعوا میکنن از ساعت ۴ خیلی خوابشون بد میشه دیگه بیدارم تا صبح قبلش هم که بالای ۱۰ بار بیدار میشم کی خوب میشن راحت بخوابن حداقل یه خواب خوب داشته باشم