خانما من چقد ت زندگیم دارم کم میارم خیلی ت ی شهر غریبم از شهر خودم ۱۲ ساعت راه دورم فقد منو شوهرمم ت بارداریم کلا خیلی اذیت شدم بترس نرو چون خدا بعد ۷ سال بم بچه داد کلا سر هرچیزی میلرزید تنم نه ماه خونه بودم بین ۴ تا دیوار زندونی بدترین ویار داشتم حتی نمیتونستم خودمم ب در برسونم اینقد حالم بد بود کلا افسرده شدم از نظر روحی افسرده شدم الان ک زاییدم دس تنها با بچه شوهرم میره سرکار شب میاد من با بچه تنها اینقد اذیتم میکنه ک نگو دیوانه شدم الان دو س روزه ویروس گرفتم جنازه افتادم اونور بزور ب بچم شیر میدم میشورم خونه کلی مونده فرشها لباسا ظرفا شوهرم میاد ی دقیقه نمیتونه با بچه باشه کلا نمیتونن مردا ده دقیقه رفتم دوش آب گرم گرفتم بچه جیغ جیغ گفتم چشه ساکتش کن تا در اوندم گف خوابم میاد کی تموم میکنی میخوره میزاره سرجاش من با این حالم نمیتونم از جام پاشم واقعا مردا فقط حرف حرف نمیتونن ی دقیقه بچع نگهدارن منم دس تنها کلا نابود شدم بچه میزاری گریه میکنه نمیخابه با حال بدم دارم بش میرسم ....یعنی خواستم بگم هیچکی جز خودت ک داری میکشی نمیفهمه هیچکی

۷ پاسخ

خدا خودش کمکت کنه خیلی سخته 💔😔
قوی باش چون بچه ات به تو نگاه میکنه

ععع چقدخودمنم😭😭منم شهرغریبم بدون هیچ دوست و‌کس وکاری بارداری تنها الانم تک‌وتنهاشوهذم صبح میره شب میادانقددرودیوارنگاه کردم افسردگی گرفتم سه ماهه ارایشگاه نگرفتم یه پیاده روی ساده حسرته برام اخ که چقددلم پره فقط کسی میفهمتم که توشرایط من باشه اخ خدا نصیب گرگ بیابون نکنه🥺🥺

همه همینجورین بچه من یه هفته بیمارستان بودمن دست تنهاواقعاروزای بدی بودولی میگذره نگران نباش همین که یه خنده میکنه تمام خستگی هات میره.

آخی الهی بگردم نگران نباش عزیزم غصه نخور همه مادرا همینجورن دیگه چکار میشه کرد باید تحمل کرد بچه تا میخوابه خودت هم باهاش بخواب خودتو تقویت کن روزی چندبار آب پرتقال بخور تا جون داشته باشی

والا تنها نیستی .منم بدترین بارداری و بدترین زایمان و داشتم تو اتاق عکمل دنده امو فشار دادن تا یه ماه دستمو میگرفتن از جام بلند میکردن الانم یه بچه بغلی صبح تا شب و شب تاصبح باید را ببریش نه میرسی چیزی بخوری کاری بکنی اصن یه اوضاعیه تمام بدنم درد میکنه بچه بغل همسرم نمیمونه فقط خودمم

منم تنهام مثل تو ولی با سه تا بچه میگذره این روزها صبور باش

اخی چی غم انگیز🥺

سوال های مرتبط

مامان 🌸NIHAN🌸 مامان 🌸NIHAN🌸 ۸ ماهگی
تو گهواره خیلی میدیدم ک مامانا مینویسن تو شیردهی خیلی چاق شدم...اصلا درک نمیکردم چون اکثرا خانوما تو این دوران لاغر میشن و منم اوایل ک شیرم خیلی خیلی زیاد بود ینی من اولین ماهو خیلی بد سپری کردم چون کل تخت خوابم لک بود لباسام ...خلاصه فکر مییکردم اینجوری میگذره تااینکه من یکم خوردو خوراکمو ول کردم چون از اون دسته ادماییم ک اصلا میل ب صبونه نشون نمیدم فوق فوقش عصرونه یا شام اشتهام باز میشه😐 بعد دیدم خیررررر شیرم داره کم میشه نیهانم زمینو زمانو بهم ریخته چون ب هرحال بچه گشنه میموند ...منم مجبور شدم پرخوری کنم درسته الان میاین لیست غذایی برام درس میکنید ولی بااینکه پر پرتئین مصرف میکنم...هرچیزی از حدش بگذره کالری زیاد وارد بدن بشه کلا چربی میشه الان من شدم یک عدد بشکه پلاس ...دارم دق میکنممممم ینی یه روز کم مصرف کنم غذارو شیرم کم میشه یه لحظه امون نمیده ک ببینم معده ی خالی چ حسی رو داره😂 تو تاپیک قبلی گفتم ک واش اولین بار میخوام شیر خشک بدم...اونم از شانس مامانم اومد خونمون نذاشت بدم گف گنا داره ب هرحال شیرتو میخوره شیرم داری ...انقد نصیحت کرد ک گفتم باشه بابا نخواستیم بزا اندازه ی در خونه بشم کی ب کیه ...نیهانم ک داره روز ب روز بزرگتر میشه باید شیر بیشتری بخوره من موندمو ی سر با دو تا دست ک هی بکوبم سرم 😪 فرنیم دکتر گفته روزی نصف استکان باید بدی اونم سیرش نمیکنه ک خلاصه کنم حالم خیلی بده افسرده شدم دوس دارم رژیم بگیرم لاغرشم شکمم بره من خود قبلیمو میخوامممم😭