۱۱ پاسخ

درکت میکنم.مام این روزارو داریم.
من ک تا ۶ ماهگی پسرم رسما مرده متحرک بودم
روز ها و حتی ماه های اول بچه داری خیلی سخته
ی زمانی ارزوم بود ک پسرم یک بار خودش بخابه
الان میخابه
ارزوم بود بتونه شیشه شو نگه داره.
الان میتونه
ارزوم بود رو زمین بخابه.ن فقط رو پام
الان میخابه

بخدا ک میگذره
کار خوبی میکنی میای اینجا و حرفاتو میزنی
چون ماههمون ت همین حالیم

هممون همچین حسی داریم واقعا

مامانا تایپینگ منوچراجواب نمیدین پسرم ۴ماهشه بردم بهداشت وزنش ۶۷۰۰بودمیگه کمه بچه های شما توچهارماهگی وزنشو چندبود؟

درکت میکنم عزیزم منم همچین حسی دارم توشهرغربت تک وتنها ی بچه مدرسه ای دارم خیلی سخته

منم واقعا خستم حالا فکر کن من شاغل بودم بعد از ۱۰سال الان کارم فقط خونه بودن و بچه داریه و اون استقلال مالی نیس این خودش خیلی عذابم میده دوس دارم دستم تو جیب خودم باشه ، مشکل با شوهر از یه طرف ، بیخوابی ها از یه طرف ، کمردرد و هزارتا چیز دیگه ، خدا به هممون صبر بده

آخ آخ دقیقا منم همینطورم
من چندسال ناباروری داشتم و خدا بهم معجزه اش نشون داد که باردارشدم
یه بارداری خیلی شیرین هم داشتم اما امان از وقتیکه دخترم بدنیا اومد یهو یه مسئولیت بزرگ و ابدی افتاد گردنم دخترمم کولیکی و بدخواب بود اصلا نابود شدم الانم خیلی بهم وابسته است هیچ جا نمیتونم برم هیچ کاریم نمیتونم بکنم خیلی حال روحیم بد، هربار میگم چم بود داشتم زندگیم میکردم راحت بودم بدون هیچ مسئولیتی ولی بعدش یادم به اون روزای تلخم میفته و میگم خدایا شکرت که دعاهام بدون جواب نذاشتی

همه مامانا دقیقا عین تو هستن وقتی خوابه به کارات برس اصن مهم نیست خونه شلخته باشه به خودت برس استراحت کن یکم که بتونه بشینه راحت میشی

ان شالله زود حالت خوب باشه. کاش از اول پیش کسی بودی تا حالت خوب باشه. من ۳ماه پیش مادرم بودم و واقعا حالم خوبه و این سختی که شما میگی خداروشکر نداشتم الانم که اومدم خونه خودم شوهرم هست خیلی خوبه.

پسر من هم همینطوره من میذارمش تو کالسکه یا اغوشی

وقتی همسرت خونه هست سعی کن حمام کنی یا سری کارارو انجام بدی
یکی دو روز در هفته از بیرون غذا بگیر

وای دقیقا ،منم خسته ترینم همش بیداره و چسبیده به من نمیتونم هیچ کاری کنم
ی ساعت خواب راحت حسرت شده برام همش کسلم بی حوصله ام

فکر نکنم کسی بیشتر از من سختی کشیده باشه

سوال های مرتبط

مامان جوجه کوچولو مامان جوجه کوچولو ۶ ماهگی
خانما من چقد ت زندگیم دارم کم میارم خیلی ت ی شهر غریبم از شهر خودم ۱۲ ساعت راه دورم فقد منو شوهرمم ت بارداریم کلا خیلی اذیت شدم بترس نرو چون خدا بعد ۷ سال بم بچه داد کلا سر هرچیزی میلرزید تنم نه ماه خونه بودم بین ۴ تا دیوار زندونی بدترین ویار داشتم حتی نمیتونستم خودمم ب در برسونم اینقد حالم بد بود کلا افسرده شدم از نظر روحی افسرده شدم الان ک زاییدم دس تنها با بچه شوهرم میره سرکار شب میاد من با بچه تنها اینقد اذیتم میکنه ک نگو دیوانه شدم الان دو س روزه ویروس گرفتم جنازه افتادم اونور بزور ب بچم شیر میدم میشورم خونه کلی مونده فرشها لباسا ظرفا شوهرم میاد ی دقیقه نمیتونه با بچه باشه کلا نمیتونن مردا ده دقیقه رفتم دوش آب گرم گرفتم بچه جیغ جیغ گفتم چشه ساکتش کن تا در اوندم گف خوابم میاد کی تموم میکنی میخوره میزاره سرجاش من با این حالم نمیتونم از جام پاشم واقعا مردا فقط حرف حرف نمیتونن ی دقیقه بچع نگهدارن منم دس تنها کلا نابود شدم بچه میزاری گریه میکنه نمیخابه با حال بدم دارم بش میرسم ....یعنی خواستم بگم هیچکی جز خودت ک داری میکشی نمیفهمه هیچکی
مامان پسری مامان پسری ۴ ماهگی
واقعا خسته شدم اصلا وقت ندارم فقط میرسم ناهار و شام درست کنم یکن دیر میشه مثلا ناهار ساعت 2 آماده میشه اصلا نمیتونم به کاری برسم ببخشيدا ولی در روز شاید يبار اگه بتونم برم دستشویی هنر کردم دیگه شبا یا عصرا ظرفارو میشورم بچم بخوابه منم میخوابم باهاش چون بیدار بشه همش دستمه همش بغل میخواد رو زمین گریه میکنه شوهرمم کمکی نمیکنه ناهار شام لباس اينارو اماده میخواد به خودم برسم به بچه برسم حموم کرده باشیم تمیز اينارو هم میخواد 😂درحالی که کمکی نمیکنه غروب اومد دید ظرف کثیف دارم کلی داد و بیداد که بچه ميخوابه چرا میخوابی باهاش پاشو کاراتو بکن چرا اينجوريه فلان بهمان و این حرفا بخدا کمکی هم ندارم تو خونه خسته ترینم هرچقدر بخوابم بازم کم خوابیدم موندم چکار کنم یا برنامه ریزی بدین ک چکار کنم به همچی برسم يا بگین شماهم اينجورين به چیزی نمیرسین? حق با کیه
تازشم آقا دو روزه تحویل نمیگیره همش تو خودشه اون شب بهش گفتم من دوست دارم مثل قبل بشیم قبلا خیلی خوب بودیم انرژی داشتی تو همچی اوکی بودی من دوست دارم وقتی حرف میزنم با ذوق نگام کنی نه همش سرت تو گوشیه