مامان بابام پریشب پیاده داشتن از خیابون رد میشدن یه ماشین میزنه بهشون و جفتشون بیهوش میشن و زخم و زیلی و خلاصه اینکه خداروشکر بلا رفع شد
من تک فرزندم و تنهام، شوهرمم ماموریت بود و کسی نبود پیش بچه ها بمونه و اونا اصلا بمن خبر ندادن
من اون شب خونشون بودم و وقتی رسیدن حال و اوضاعشونو دیدم و تک و تنها تا امروز داشتم از دوتا بچه ها و این دوتا نگهداری میکردم
تعریف کردم بگم تک فرزندی واقعا بده، واقعا از حال و اوضاع جسمی و روحیم تک و تنها نگم واستون که چه حال مزخرفی بوده...‌
اگه توان جسمی و روحیشو داشتم بازم بچه میاوردم که حداقل بچه هام این حس و حالو هیچوقت تجربه نکنن، حیف که دیگه بدن و روحم نمیکشه واقعا....

ده نفرم که بچه داشتن این به اون میگفت تو بکن این به اون میگفت چرا من وظیفه توعه
اتفاقا وقتی چندتا بچه هست بدتره
هرکی میخواد به اون یکی نگاه کنه که تو چرا نکردی
چرا من از زندگیم بزنم
همشونم فقط دنبال این میشن که سهم و ارث بیشتری ببره
برو دعا کن یه دونه ای

خدا انشاالله پدرو مادرتو حفظ کنه برات عزیزم. ولی واقعا بعضی وقتا با داشتن چند خواهرو برادرم بازم تنهایی. الان خدا می‌دونه ما ی همسایه داریم خواهرو برادراش همه ازدواج کردن و رفتن ی شهر دیگه فقط این مونده و ی پدر پیر و ی خواهری که ی کم مشکل عقلی داره دختره ازدواج هم نکرده پاسوز پدر و خواهرش شده و مادرشم فوت کرده.هیچ کدوم از خواهرو برادراشم نمیگن اصلا شماهم هستید. اتفاقا وقتی داریشونو اصلا بهت اهمیت نمیدن بیشتر اذیت میشی تا اینکه اصلا نداشته باشی. بعدشم الان دوره ای شده که هیچ کس جز خودش بفکر کس دیگه ای نیست

عزیزم الان ک جوجه هات کوچیکن بعد4_5سالگی بفکر باش

عزیزم منم تک فرزندم میدونم چی میگی ولی خیلیا رو دیدم چند تان ولی بازم. مسولیت ها میوفته گردن یک نفر

آخه راست میگی خیلی سخته واقعا منم دوست دارم یکی دیگه بیارم اما بدنم و اعصابم یاریم نمیکنن

خدا پدرمادرتو بهت ببخشه عزیزم،خدا بچه هاتم نگه داره،درسته تک فرزندی سخته ولی گاهی با داشتن چنوتا خواهر برادرم باز همه مسولیت ها میوفته رو دوش یه نفر