حال و هوای شب برام همیشه جذابه پارسال ده روز مونده به عید زایمان کردم بعدشم مستقیم رفتم خونه مادرم زردی پسرم تو سه روز رسید به ۱۷ یه پام دکتر بود یه پام آزمایشگاه آنقدر گریه کردم نزاشتم بستری کنن چه روزایی بود🥲🥲خودمم سز شدم دکترم گفت تا ۲۶ اسفند زنجانه نمیتونه بخیه هامو بکشه ۱۰ روز بعد برم کلینک یا بیمارستان برام بکشن اونم که ۲۹ اسفند رفتم گفتن یکی از بخیه هات چرک‌کرده😑😑😑😑با اینکه اولین عید پسرم محسوب می‌شد ولی اصلا نفهمیدم عید از کجا اومد کجا رفت شب عیدم کولیک پسرم گرفته بود آنقدر گریه کرد نیم ساعت به سال تحویل خوابید منم خوابیدم اصلا سال تحویل بیدار نبودیم😑😑
عوضش امسال هم ذوقش دارم هم کلی خرید دارم هم پول ندارم😐

دقیقا ۲۰ اسفند بدنیا اومد تا ۲۹ اسفند صب مرخص شد🥲🥲منم هیچی نفهمیدم امیدوارم سال پیش رو بهترین سال زندگیمون بشه

لعنت به پول

شرایط پول واقعا زندگی ها را سخت کرده

مامانی عزیزم وقتی پول نیس نیاز به تولد شلوغ نیس عزیزم

تنش سلامت باشه عزیزم پول فدای سرش

پسر من امسال اولین عیدشه یه دست لباس از مشهد خریدم اما باز دلم میخاد یکی دیگه بخرم براش.... لعنت ب گرونی
از وقتی پسرم اومده هیچی برا خودم نمیخرم همش اونو گزاشتم تو اولویت

منم 26 اسفند زایمان کردم طبیعی ❤

دقیقاااااا منم ی روز قبل از سال تحویل بیمارستان رفتیم بخاطر کولیکش و شبی ام ک سال تحویل بود تا نزدیکای پنج صبح بیدار بودم و واسه سال تحویل بیدار نشدم حالا پسررمن ی ماه و نیمش بود منم امسال خیلی ذوق دارم واسه همچی

منم عید که دخترم یک ماهش میشد تقریبا هیچی نفهمیدم از بس کولیک و رفلاکسش اذیتم کرد امسالم هیچ برنامه خاصی ندارم برا عید ولی میخوام تولد خوب بگیر براش که هنوز هیچ موجودی حسابم یاری نمیکنه🥲

شب عید*