خانوما ی مریضی گرفتم یعنی نمی‌دونم چیکار کنم من از موقعی که عروسی کردم طبقه ی پایین مامانم اینام هر روز صبح می‌رفتم بالا خونشون تا شب الان از جمعه با داداشم دعوا کردم نمیرم بالا اونام سراغ منو نمیگیرن میان هرزگاهی بچم میبرن ده دقیقه بعدمیارنش به من اصلا چیزی نمیگن منم انقد خونمون نموندم عادت ندارم به تنهایی الان دیگه دارم میمیرم شوهرمم نیومده انقد گریه کردم ک دارم میمیرم به نظرتون چیکار کنم عادت کنم به خونم زندگیم فکر م مونده ک کجا برم از تنهایی دربیام از موقعی که خونه ی مامانم نرفتم هر روز تو خیابون آواره شدم خونه میام انگار خفم میکنن خیلی درد بدیه چیکار کنم ترو خدا بگین اصلا انگار چی شده بهم دل و دماغ اینکه با پسرم سرگرم بشم هم ندارم بچه گریه میکنه ک باهاش بازی کنم منم فکرم مونده ک خونه ی کی برم
خونه ی مامانم می‌رفتم از خونه ی خودم غذام می‌بردم می‌رفتم

من عاشق خونه خودمم
فقط انقدر بچم اذیت میکنه نمیتونم بمونم تو خونه زیاد
خستم‌میکنه
دلم میخواد باهاش برم بیرون ولی اصلا تو کالسکه نمیمونه
غمباد گرفتم بخدا

اتفاقا اینجوری پیش اومده که بشینی سرزندگیت یکم به خودت مصلت باش سرتو گرم کن تا عادت کنی موسیقی گوش کن به شوهرو بچت برس بیشتر لذت ببر از زندگی اصلا این عادتت خوب نیست
بعدشم بخاطر تغییر فصله ادم کم حوصله میشه و حالتای افسردگی میکنه یکم رو خودت کار کنی اوکی میشی

فیلم نگاه کن زمان میگذره بهت

بنظرم که بهونه ی خوبیه که یکمم بشینی سرخونه زندگیه خودت من اوایل زیاد میرفتم خونه مامانم ولی الان تو هفته یبار چی بشه دوبار میرم اونام بهم عادت میکنن نمیرم ناراحت میشن

به نظرم سرگرمی های دیگه برای خودت درست کن آشپزی شیرینی پزی خیاطی آرایشگری بیرون رفتن با دوستات سینما یا هر چیز سالمی کتاب خوندن هم خیلی خوبه خصوصا شعر اگه اهلش باشی اگه یه مرز حریم خصوصی برای خودت و
همسر و بچه ات داشته باشی ارتباطات تعریف شده است‌ حتما پیش قدم شو هیچکس مادر و خانواده نمیشه حتی اگه حق با تو باشه ولی همیشه سعی کن اندازه باشی

بنظرم کم کم خودت رو عادت بده خونه زندگیت رو جدا کنی مستقل بشی.

برو آشتی کن اما سعی کن رفتنت به خونه مادرت کم کنی تا همیشه که اونجا نیستی

منم مثل تو اما ما طبقه بالای مامانم هستم اما فرقم باهات اینکه قبل از این دخترم بیاد اینقدر خودم رو سرگرم میکردم که هفته ای یکبار میدم اما دخترم مجبورم می‌کنه برم پایین

مث من❤️

توچقد منی🥲
من بودم میبخشیدم تموم شه هرچی باشه خانوادتن
اخرش که قراره اشتی کنید

ب خونه خودت عادت کن شاید اونام خسته شده بودن از زیاد رفتن تو ب اونجا برای همین الان ک نمیری اصرار نمیکنن بهت ک بری خونشون سعی کن نری تا عادت کنی نظر من اینه

عزیزم بشین خونه خودت قشنگ غذای مورد علاقه خودت یا همسرتون درست کن سرگرم میشی، چند روز اول سخته درست میشی تمرکزت و بزار برای خانواده خودت

اول اینکه سعی کن کم کم به خونت عادت کنی و با بچه ات سرگرم باش، دوم اینکه حتما پا پیش بذار برای آشتی و منتظر چیزی یا کسی نباش که پادرمیونی کنه، بخشش دل بزرگی میخواد پس ببخش تا دلت بزرگ بشه