به منم خیلی گفتند و میگن
اما من کار خودم رو میکنم
من مسئولیت پسرم رو دارم نه هیچ کس دیگه،من خواستم تو این دنیا بیاد نه کس دیگه (یا حتی خودش)،من باید غمش رو بخورم غصه ی غذا خوردنش غصه ی لثه ی ورم کرده و دردش غصه ی واکسنش و ..... بخورم،ما مادریم
مگه میشه به یه مادر بگن مادری نکن؟؟
اونم چرا؟چون فلانی و بیساری بچه هاشون ول کردن اما راحت بزرگ شدن؟یا فلانی بیخیال بچه بود ببین چ خوب مونده؟؟
من اتفاقا خیلی خوشحال میشم یه نفر بهم میگه وای تو دیگه خیلی حساسی
بزار باشم،مگه رو بد چیزی حساسم ؟؟بده آدم رو بند بند وجودش حساس باشه؟؟؟
منم همینم چند روزه غذا نمیخوره خودم کلی لاغر شدم آنقدر حرص و جوش میخورم مگه میشه آدم ازتمام وجودش بی احساس باشه
من پسر اولم اینطوری بودم نمیخوابید اینقدر حرص میخوردم خودم حالم بد میشد چندبار زیر سرم رفتم از جوش زیاد شیرم تلخ شد 4ماهکس پس زد بچم و هیچ لذتی از بچم نبردم رو دومی عوض شد خورد نوش جونت نخورد بعد میخوره خوابید خوابید نخوابید باهاش بازی میکنم لذت میبرم تا خسته بشه بنظرم رو خودت کار کم نزار فردا مثل الان من افسوس بخوری چرا از ثانیه به ثانیه بزرگ شدنش لذت نبردم هم خودمو داغون کردم هم بچم راحت نبود چند روز امتحان کن بد بود راه خودتو برو
بنظرم تنها مادر منم که حساس نیستم
بعضی وقتا عذاب وجدان میگیرم
میگم نکنه بچم بعدش ازم راضی نباشه منو نخواد
ولی نقطه قوتش اینجاس بچم هم غذا خوردنش خوبه هم خوابش چون اصلا بهش گیر نمیدم
من وقتی کوچیک بود حساس بودم ولی الان کمتر شده خب واقعا گشنه بشه میمیفهمونه یا خوابش بیاد و ....
من از تو بدترم
و جالبیش اینه من همه اینارو میدونم
که دارم راهو اشتباه میرم
اما دست خودم نیست
نمیخوره دق میکنم
نمیخابه دق میخورم
تو خیلی حساسی از تاپیک هات متوجه میشم ببین منم حساسما ولی نسبت به تو بیخیالم مثلا امشب شام مرغ داشتیم پسرم گریه میکردخودش غذا بخوره منم یه قاشق دادمش با یه بشقاب غذا همشو ریخت ولی نخورد و نذاشت منم بهش بدم الانم داره میخوابه ولی زیاد حساس نیستم میگم اگه گشنش بود میخورد
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.