شاید مثل من‌مامان اولی باشی حساس خواستم تجربه این ۱سال ونیم رو بگم بهتون
البته سنی ندارم بخوام نصیحت کنم ولی میگم‌شاید کسی مثل من باشه و داره هر روز خود خوری میکنه مگیم ک‌دیگه اینکار رو نکنی بخاطر بچه ات

من دخترم دنیا اومد ۳.۷۰۰وزنش بود
ولی از بعداز تولد اونجوری ک باید رشد نمی‌کرد بااینکه نمودار رو ب بالا بود ولی ظریف بود
هرکی میدید میگف تو بااون همه شکم اینو اوردی❤️‍🩹🥲
من شیرم کم بود و اصلا سیر نمیشد بچه‌ بهش کمکی شیرخشک دادم
مادرشوهرم همیشه همیشه با یه حالت چندش میگ شیر خودتم‌میدی؟؟
منم خل برای اینکه یوقت نگه مادر بدی هستی میگفتم آره آره شب تا صب‌شیر خودم رو میخوره
یا ی روزایی بهش شیرخشک‌نمی‌دادم ک گشنه باشه شیر خودمو بخوره
چقدر گریه کردم و ب خدا گفتم چرا شیرم زیاد نیست ک باید خرف بشنوم چرا من مادر بدی ام ک نمیتونم شیر بدم
اگ‌شیر میدادم بچم‌حتما رشدش خوب بود
تا اینکه ی بار ت. بهداشت زدم زیر گریه دیگه نتونستم
خانومه گف دختر چرا گریه میکنی تره ب تخمش میره مگه‌نمیگی خانواده باباش همه ریزن و قد کوتاه هرکی بهت گف چرا ریزه و ...بهش بگو تره ب خونش میره منم ی باز ب مادرشوهرم‌گفتم دیگه از اون بعد چیزی‌نگف
ولی باز همش‌میگف تو خودت چرا هنوز چاقی؟چرا شکم داری حالا گلا ۲۰روز بود زاییده بودم منم دیوانه چیزی نمی‌خوردم ک‌زود لاغر بشم

۶ پاسخ

من زایمان بدی داشنم تا ۳ماه دکترا گفتن برپا باش اصلانشبن تا بخیه ها خوب بشن بخاطر تشخیص اشتباه بعد از ۳ماه فهمیدن اون تیکه گوشت اضافه اس وقتی بریدن(بدون بی حسی گوشت تنمو کندن)دیدن کنار پام سوراخه دیگه بعد ۳ماه‌مجبور شوم عمل کنم و دوباره مثل زایمان تا ۴۰روز درگیر باشم
اینا رو گفتم بدونی واسه ریز بودن بچه و یا چاقی بعد از زایمان جوش نزنین ولشون کنید
اینقد منو مسخره کرد مگه‌میشه نشینی خدا گذاشت تو کاسه خودش مجبور شد ۲هفته پربا باشه اومد‌گف واس چ سخته زانوهام درر گرف حالا فک کن من با ی بچه
واقعا داشنم افسرده میشدم بماند گ اینقد گف چاقی ک شوهرم ب مسخره تو جمع‌میگف چاقی تو ک هنوز❤️‍🩹❤️‍🩹
ب نظرم اگر عقل الان داشتم سخت‌نمیگرفتم و محل نمی‌دادم بلکه فقط لذت می‌بردم از رشد دخترم

آخيش سبک شدم

تو اینجور مواقع یا فیلم برداری یا ضبط صدا بهترین کار من همین کارو کردم همسرم پشتمو گرفت وگرنه ته دلش میگفت شاید من دروغ میگم
ازش فیلم بگیر بهش نشون بده بگو من دروغ میگم ولی تو فیلم جوابشو ندیا

بجای اینکه حمایتت کنن پشتت باشن اذیتت میکردن خدا ازشون نگذره😞

🤣🤣🤣مامان اولی هستی دیگه
ایشالا بعد از مامان دومی شدن، یعالمه تغییر میکنی
برای بچه اولم هرشب باخودم میگفتم چه مامان بدی بودم امروز. فردا بهتر میشم
اما الان هرشب میگم دمم گرم عجب مادرخوبی بودم امروز

درمورد حرف دیگران، دخترعمه م یه دختر 6ساله داره. همسایشون دیده بودش و گفته بود چرا بچه نمیاری، نکنه بچه ت نمیشه

یعنی میخوام بگم هرکی بخواد زر بزنه میزنه، کاری نداره به حقیقت

پس بذار بزنن

من رو از اتاق عمل اوردن بیرون بعد سزارین،دردم تازه شروع شده بود و اثر بی حسی رفته بود،داشتم از درد به خودم میپیچیدم مادر شوهرم خیلی جدی وااااای چرا شکمت اینقدر بزرگه انگار یکی دیگه داخلشه.
پرستار کردش بیرون گفت خانون برو بیرون میخوام پد بزارم براش،بعد بهم گفت خدا صبر بهت بده با این زن
حالا من کلا وقت زایمان ۶۳ کیلو بودم بعد زایمان که کزن کردم شدم ۵۹
شکمم هم هفته بعدش کلا رفت.انگار نه انگار زایمان داشتم

خدا خیر نده اینجوری خانواده ها را ک جز دردسر عصاب خوردی چیزی ندارن

سوال های مرتبط

مامان آتنا مامان آتنا ۱۷ ماهگی
زنگ زدم به مادر شوهرم باهاش حرف زدم اول ی ربع فقط گریه پشت گریه نفرین کرد پسرشو پسرم بی مادر بشه پسرم ال بشه ننش بمیره ایشالا
بعد کلی باهم حرف زدیم گف اره من ازت ناراحتم چرا ب پسرم گفتی من از دست اتنا پولو کشیدم گفتم اره ناراحتم غیر از اینم نیست گرفتی از دستش کشیدی حتی اونجا هی میگف اره بشمرید ببینید چقدره ۵۰۰باید باشه ۵۰۰میخواستم بدم
کلی بهم برخورده بود
بعد گفت اره اگر ب اونه توام روزی ک داشتی میرفتی دندون پزشکی دخترتو نزاشتی پیش من بمونه گفتم من یکسالو نیمه دارم درد میکشم نمیتونم برم چون نمیتونم دهترم بدون من نمیمونه گفتم بیدار میشه گریه میکنه بردمش گفت اره اگ ب حرفه منم بلدم حرف بزنم ب پسرم ولی نمیزنم
خلاصه گف اره اشتباه از من بود کاش اون زمان میگفتم بجای عروسی خونه بگیره برات من اشتباه کردم همه چیو مرور کردم اشتباه از خودم بود پسرم غلط کرده پسرم گ و ه خورده با دهن جد و ابادش ک ماییم
گفتم پسرت تو‌زندگبمون فضولی میکنه همرو گفتم گف بیجا کرده کلی حرف زدیم گریه کرد حرفای تو دلمو همرو گفتم 😏 همرم زد زیرش ن اینحوری نبوده ن فلان
مامان مهتا مامان مهتا ۱ سالگی
سلام. من حدود دو هفته ای هست که دیگه شیر ندارم . یعنی خیلی خیلی خیلی کم شده. نمی‌دونم چرا یهو اینطور شد . از اونجایی که دخترم سیرشیر نمیشه ، همش به من میچسبه و هر نیم ساعت تقاضای شیر می‌کنه. و چون شیر ندارم و چیزی نمیاد حتی شده نیم ساعت سینه رو تو دهنش نگه می‌داره. بدنم کوفته و خشک میشه . از دهنش میکشم بیرون جیغ میزنه و شیر میخواد .
خب هم بدن درد گرفتم ، هم عصبی ام که شیر ندارم . و فوق العاده از اینکه همش باید به یه ور باشم و سینه تو دهن بچه باشه خسته ام.
دیشب نمیخوابید بخاطر شیر . شیشه هم که نمیگیره .‌ گفت جی جی منم عصبی شدم داد زدم . باباش توپید به من که چرا دعوا می‌کنی ؟ باز دیوونه شدی ؟ و ... . منم بهش گفتم پس ببرش بخوابونش پدر نمونه‌ . بچه رو ازم گرفت برد و یک ساعت باهاش بازی کرد و بعد خوابوند و آورد . آیا من در اوج فشار و اذیتی که بودم نباید عصبی میشدم و داد میزدم ؟ منم آدمم و همه ی مامانها بخاطر فشاری که روشون هست و بخاطر اذیت های بچه و کلی چیز دیگه ممکنه یه دادی یزنن. شوهرم درک نمیکنه
مامان دلانا❤️آوینا مامان دلانا❤️آوینا ۱ سالگی
من دوران بارداری بدی داشتم همش ب استرس و نگرانی گذشت همش اشک ریختم مخصوصا روزای آخر ک دخترم میخواست دنیا بیاد دقیقا روز زایمانم دختر ۱ سال و نیمم بخاطر عفونت ریه بستری شد بیمارستان ک من وقتی رو تخت بودم فهمیدم میدونستم حالش بده اما ن در حد بستری وقتی من نبودم خیلی آورد بالا بردن دکتر و باباش بستریش کرد وقتی مرخص شدم اومدم خونه دخترم نبود فقط گریه کردم حالم خیلی بد بود نی نی هم درست شیر نمیخورد مدفوعش ی جوری بود و من همش استرس داشتم و نگران بودم نگران هر دو دخترم مرخص شد و نی نی الان خداروشکر بهتر شیر میخوره اما من حسم بهش ی جوریه🥺خدایا منو ببخش مگه میشه آدم بچه خودشو دوس نداشته باشه شوهرم همش دعوا میکنه تو بچمو نمیخوای اگر نمیخوای ازت میگیرمش من دست خودم نیست بخدا انگار فقط دختر بزرگمو دوس دارم همش تو حس حال نوزادی اون زندگی میکنم عکساشو نگاه میکنم حتی نی نی رو با عکسای نوزادی دخترم مقایسه میکنم و میگم چرا نی نی خوشکل نیست چرا اینجوریه چرا دوسش ندارم چرا گریه میکنه ناراحت نمیشم دلم میسوزه براش بچم خیلی مظلومه مامانش هم انگاری دوسش نداره خدا منو لعنت کنه چ مرگمه😭