سلام اومدم خلاصه و مفید از تجربه زایمانم بگم چون خودم تو گهواره همش منتظر بودم مامانایی ک زایمان کردن بیان از تجربشون بگن
تجربه اول

من طبق دستور دکترم چهارشنبه ۳بهمن باید میرفتم مطب آخرین ویزیت رو میشدم دکتر میخواس نامه بستری برای طبیعی رو بده برای یکشنبه ۷بهمن و ۶بهمن هم قرار بود برم سونو اخر رو انجام بدم بیوفیزیکال ک از سلامت جنین با خبر شم
حالا همین چهارشنبه که رفتم مطب دکتر هم اخرین مریض بودم ک بعدش بمونم با ماما ورزش انجام بدم هم کاملا یهویی ساعت رفتنم هول هولکی جمع کردمو رفتم دیدم دکتر منتظرمه
گفت چرا دردت نمیگیره ۴۰هفتم شده بود سر بچه تو لگن بود دهانه رحمم هم دو سانت باز بود دو هفته ولی بیشتر نمیشد
دکتر گفت حسم میگه نباید بیشتر از این منتظر بمونیم دارم نگران میشم برای زایمانت یهو منم استرس گرفتم گفتم چیکار کنم گفت حالا بزار سونو کنم ببینم نبضش چجوریه
سونو تو مطب انجام داد دید یه کوچولو پارازیت داره کم و زیاد میشه
مایه دورشو دید خیلی کم شده و تقریبا خطرناک شد از اونطرف گفت بزار معاینه کنم ببینم چند سانتی منم چون استرس گرفته بودم حالا هی انقباض داشتم معاینه کرد دید بیشتر از دو و نیم نزدیک سه سانت شد
گفت همین الان برو بیمارستان nstبده
منم ترسیدم تا برسم بیمارستان کلا انقباض شدید گرفتم همین ک رسیدم دیدم دکترم زنگ زد بهشون گفت معاینه کنین اگه بالای ۳بود اول کیسه اب پاره کنین به من زنگ بزنین بگم چیکار کنین

۱ پاسخ

منتظرم😁

سوال های مرتبط

مامان رونیسا🩷 مامان رونیسا🩷 روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید
مامان سلما مامان سلما ۳ ماهگی
#تجربه _زایمان_طبیعی
پارت یک

سلام دوستان
من اومدم تجربه زایمانم و بزارم فقط یکم طولانیه

اول بگم که تو هفته ۲۸ که بودم جنین تو موقعیت زایمان قرار گرفته بود و دکتر گفت اگه تا یک ماه هم تو شکمت بمونه خیلی خوبه کلی شیاف و آمپول پروژسترون مصرف کردم و شکر خدا خیلی بیشتر از یک ماه موند
دوباره تو ۳۲ هفته برای چک طول سرویکس رفتم بهتر شده بود ولی مایع دور جنین یهو کاهش پیدا کرده بود از ۱۱ شده بود ۷ و دوباره دکتر احتمال زایمان زودرس داد گفت هردو روز باید برم نوار قلب
تو ۳۴ هفته رفتم مایعش بهتر شده بود وزنشم ۲۳۰۰ خوب بود خلاصه همه چی اوکی بود ولی دکترم گفت تا اتمام ۳۷ هفته باید به استراحت ادامه بدی و کار سنگین نکنی منم تا ۳۷ تموم شد شروع کردم پیاده روی
تو ۳۷ هفته و ۴ روز رفتم سونو دکتر گفت وزن بچه پایینه و رشد چشمگیری نداشته باید بری سونو داپلر اگه مشکلی داشته بدنیا بیاریش که خداروشکر مشکل خونرسانی نداشت
خلاصه دکتر گفت بیا معاینه ات کنم برای وضعیت لگنت وقتی معاینه کرد با تعجب گفت درد نداری ؟؟ گفتم نه گفت دهانه رحمت دو سانت باز شده دوباره گفت استراحت کن بچه هرچی بیشتر بمونه بهتره
من اومدم خونه و دیدم یهو افتادم سر خونریزی دوباره رفتم مطب اولش دکتر گفت بعد معاینه لکه بینی طبیعیه
من گفتم درحد پریود خونریزی دارم گفت خب بیا دوباره معاینه ات کنم
دوباره معاینه کرد گفت آره خونریزی داری ربطی هم به معاینه نداره صدای قلب نینی هم گوش داد گفت ضربانش خوبه برو خونه فردا بیا بیمارستان من خودم شیفتم تا نوار قلب بگیریم
مامان اَبرَک مامان اَبرَک ۴ ماهگی
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
دوشنبه ۱۲/۶
۳۸هفته و ۳روز بودم رفتم دکتر، معاینه کرد دو سانت باز بودم. ان اس تی گرفت گفت حرکات بچه کمه بهتره بیای برای زایمان. گفت پس فردا بیا بیمارستان.
توی این دو روز حسابی ورزش کردم تا بلکه دردم بگیره ولی چهارشنبه صبح بدون درد راهی بیمارستان شدم. ساعت ۹.۳۰ بدون درد بستری شدم. اولین معاینه تحریکی رو که انجام دادن، دل دردای پریودی خیلی کم پیدا کردم. تا ساعت ۱۰ دکتر اومد معاینه کرد همون دو سانت بودم و برام سرم فشار با دوز کم تجویز کرد.
بعد از سرم فشار دل دردام کمی بیشتر شد ولی قابل تحمل بود. درخواست ماما همراه کردم. ماما همراه توی دردام بهم ورزش میداد که خیلی به کاهش دردم کمک میکرد. تا ساعت ۱به همین صورت گذشت. ساعت ۱ دوباره دکتر اومد برای معاینه که گفت ۳ سانت شده و کیسه آبمو زد. بعد از کیسه آب دردام خیلی بیشتر شد ولی یه کم که گذشت توی انقباض هام ضربان قلب بچه افت پیدا میکرد. که ماسک اکسیژن بهم وصل کردن تا شرایطم اوکی شد. یه ساعت بعد دوباره معاینه شدم که هنوز همون سه سانت بودم و هیچ پیشرفتی نداشتم. دردامم زیادتر شده بود.
مامان 𝐒𝐞𝐥𝐢𝐧🧚‍♀️ مامان 𝐒𝐞𝐥𝐢𝐧🧚‍♀️ ۱ ماهگی
سلام خانوما میخام از تجربه زایمانم بگم من ۳۵ هفته با وجود اینکه سرکلاژ بودم و استراحت رفتم بیمارستان فهمیدن دهانه رحمم دوسانت بازه ک سرکلتژ باز کردن و گفتن ک زایمان میکنی ک خوب خداروشکر ۳ سانت شدم و ۳ سانت موند آمپول بتا و قرص خوردم تا دوهفته ۳ سانت بود تا اینکه حس میکردم شکمم سفت میشه هی اول نمیخاستم چیزی بگم چون ۳۷ هفته بودم هنوز ولی شوهرم گفت به ماما بگو یوقت چیزی نشه ک گفتم و ماما گفت بیا معاینه کنم ببینم چند سانتی معاینه تحریکی نیس ک زایمان کنی خلاصه رفتم معاینه کرد گفت دهانه رحمت خیلی نرمه سر بچه اومده پایین خون هم اومد حین معاینه ک ماما گفت امروز زایمان میکنی ک من خیلی استرس گرفتم اومدم خونه هی کمرم می‌گرفت و شکمم سفت سفت میشد تا اینکه شب رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن همون سه سانتی هفتتم کمه دیگه با رضایت خودم اومدم خونه گفتم شاید تا یک هفته زایمان نکنم چرا بمونم شب خوابیدم صبح گفتم پاشم کارامو بکنم مگه دردم یادم بره شاید ماه درده ساک و همه وسایل بیمارستانم آماده کرده بودم از قبل دیدم دردام هی دارن بدتر میشن میگیره و ول میکنه درد کمر و زیر دل باهم همراهش شکمم سفت میشد از درد پاهام انگار بی حس میشد ک گفتم نه این درد دیگه خیلی زیاده طبیعی نیس😅گفتم نکنه تو خونه زایمان کنم به شوهرم زنگ زدم هنوز ناهار نخورده بودم ساعت دو بود به ماما هم خبر دادم گفتم دردام یک دقیقه ایه گفت سریع برو بیمارستان ک رفتم معاینه شدم گفتن ایول ۵ سانتی امروز زایمان میکنی
مامان نازگلی🧚‍♀️ مامان نازگلی🧚‍♀️ ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 1
خب خانوما تجربه زایمانمو میزارم بیشتر بخاطر مامانایی ک استرس زایمان دارن و از طبیعی میترسن اول اینکه من از 36 هفته یه سری انقباض گرفتم ک البته انقباض کاذب بود ولی ب خاطر همونا دکتر پیاده روی و ورزش و رابطه و... چیزای دیگ ک ب زایمان کمک میکنه رو برا من عقب انداخت و گفت تا 38 هفته هیچکاری نکنم ک من وقتی 37 هفتم کامل شد ب صلاح دید خودم شروع کردم ب پیاده روی روزانه😬 (از نیم ساعت شروع کردم تا اخرا ک شد روزی 2 ساعت شایدم بیشتر) رابطه هم هر چند شب یکبار داشتم ولی بعد رابطه درد و انقباضای شدید میگرفتم ک به زایمانم ختم نمیشد و رسما الکی درد میکشیدم بخاطر همین خیلی کم داشتم شیاف گل مغربی هم هر دو شب یکبار میزاشتم، هفته اخر دیگه رسما خسته شده بودم و همه کار میکردم ک دردم بگیره ولی هیچی ب هیچی تا 40 هفتم کامل شد و تو اون چند روز اخر حرکات بچمم خیلی خیلی کم شده بود رفتم دکتر و بهم گفت ک دو روز بعدش برم بیمارستان برای ختم بارداری اما فرداش قرار شد یه سونو بدم برا احتیاط ، صبح هیجدهم رفتم سونو و متوجه شدم اب دور بچم خیییلی کم شده و علت کاهش حرکات هم همون بود همونجا ب دکترم زنگ زدم ک بهم گفت فردا صبحش برم بیمارستان و بستری بشم