۷ پاسخ

وای امان از دست این مردا منم اون پنشنبه رفتم سر قبر مامان بابام بچه ام شیر خشکی اصلا ب بچه شیر نداده بود ههش پستونک گذاشته بود تو دهنش بچه ام‌تا دیدم انقد ذوق کرد ک‌نگو دیکه بهش شیر دادم اصلا اعتمادی نیست بچه رو بزاری پیش آقایون من ک‌اصلا هر جا رفتم باخودم میبرمش

خوب عزیزم بهش میگفتی سشوار یا جاروبرقی روشن کنه

پسر منم خیلی وابسته شده منم امشب حموم رفتم پیش شوهرک گذاشتم دیدم صدای گریش میاد شوهرم میگه دید رفتی در حموم داخل یکم زول زد به در دید نیومدی میگه هرچی جغجغه تکون دادم هرچی حرف زدم نازش دادم اصلا حواسش به در بود میگه یهو بغض کرد زد زیر گریه من اومدم تا دید منو ساکت شد....یکیم امروز همسایم اومد من بسته اومده بود رفتم تا حیاط اومدم دیدم خونه گذاشته سرش خیلی وقته همسایمو ندیده بود غریبی میکرد..حالا غمم گرفته فردا میخام پیش همسایه بذارم برم دکتر خدا کنه نصف راه برنگردونه منو‌

وای مگه چقدگربه کرده مگه چن وقت خدایا خب چرا ارومش نکرده

الهی بگردم

باید اونم سعی کنه یاد بگیره ، وقتایی که خ.نه هست سعی کن بیشتر بچه. و بدی دستش که بچه هم بهش عادت کنه

یعنی شوهرت نتونسته بود بچه اروم‌کنه

سوال های مرتبط