۸ پاسخ

ای جون دلم الهام قشنگم. خدا حفظش کنه انشالا به سلامتی دامادش کنی موفقیت هاشو ببینی.

مبارک باشه گلم

ای خدا الهام باورم نمیشه بغض کردم یادته چقدر استرس زایمان زودرس من داشتم یادته هفته هارو باهم میشمردیم چقدر به من تو روحیه دادی باورم نمیشه کوچولوهامون دارن ۱ ساله میشن
وای خدایا چقدر خوشبختیم برای وجود پاکشون

ای جوووونم ماشالااا😍❤دامادیشو ببینی الهیییی💙💙

سلامت باشه الهی❤️

ای جان قشنگم مبارکش باشه الهی

سلام گلم گروه داریم برا مامانای ک‌نی نی شون این رده سنی هست دوس داشتی بگو لینک‌بدم

چرا من گریه کردم🥺🥲
الهی خوشبخترین باشه نمکدون

سوال های مرتبط

مامان فاطمه مامان فاطمه ۱۲ ماهگی
سلام
دخترم عزیزم فردا یکسالش میشه پارسال این موقع مثل همین الان نخوابیده بودم تا چهار صبح و قرار بود شش صبح بریم بیمارستان تا قبل زایمان و مامان شدنم نمی‌دونستم این همه قوی هستم واقعا مادر شدن خیلی شجاعت و صبوری میخواد با اینکه همه ی تلاشمو برای دخترم میکنم ولی بازم بیشتر وقتا احساس میکنم مادر کافی براش نبودم امیدوارم در آینده از اینکه من مامانشم خوشحال و راضی باشه ❤️🤲
یک جمله یادگاری میخوام برای دخترم بنویسم
مامانی خیلی دوست داره و مامانی برای خوشبختیه تو و آرامش تو تمام تلاشش رو می‌کنه من برات نمیمیرم بلکه با تمام جون برات تلاش میکنم و میسازم هر چیزی که میخوای کاش می‌توانستم بخت و سرنوشتت را هم مثل تختت زیبا کنم از خدا میخواهم همیشه زندگی بر وقف مرادت باشد اگر قرار است درد و رنجی برای تو باشد همه را من به جان میخرم به امید تولد صد سالگی با سالهای آرامش و خوشی 😻🤲🧚
ببخشید طولانی شد اصلا چک نکردم چی نوشتم چون خیلی دلی نوشتم ❤️
تولدت مبارک دختر نازم 🤱🌏❤️
مامان مهراب مامان مهراب ۱۲ ماهگی
سلام خوبید؟ما امروز از تهران برگشتیم یزد بخاطر کار همسرم کم موندم خیلی مامان و بابام و داداشام اصرار کردن بمونم ولی بخاطر نزدیک عید و کاراش و کاز همسرم باید برمیگشتم.از تجربه سفر بعد یک سال با فسقل کوچولو بگم اول از همه من خیلی میترسم با مهراب مسافرت برم چون ۷ساعت راه یزد تا تهران بدون توقف هست اگر توقف هم بکنی بیشتر هم میشه و خداروشکر تو سن خوبی این مسافرت رو رفتم برای بچه های کوچیکتر از سن مهراب مسافت های ۲یا ۳ساعت خوبه ولی بیشتر نه چون نمیتونی چیزی بدی زیاد و برای شیر دادن هم چه شیر خشک چه شیر مادر اینکه همش شیر بدی یکم سخته ولس برای سن مهراب یا بزرگتر این مسافت طولانی خوبه کمتر اذیت میکنن و دستمون بازتره .و حتما برای راحت بودن باید از قبل میوه و همه چی رو آماده کنی تو ظرف و یه سری چیزها جلو دستت باشه که هم به شوهرت برسی هم به بچت هم به خودت .و برای جا عوض کردن فسقلی ها زیاد تو مسافرت نباید حساسیت به خرج داد چون اذیت میکنن تو یه تیکه جا که میخوای عوض کنی و در کل راحت بود من اذیت نشدم نه رفتنی نه برگشتنی خیلی خوب بود .تهرانم رفتم نتونستم به هیچکدوم از دوستام سر بزنم چون برف شدیدی اومد و حسابی نشسته بود.و اینم بگم من استرس غریبگی کردن مهراب رو داشتم و بله اولش کلا دوری می‌کرد ولی داداشام و بابام انقدر باهاش بازی کردن که دیگه خودش میرفت پیششون بازی کنه.رفتم اونجا مامانم خیلی چیزهارو میخواست به مهراب بده مثل غذاهای نمک دار مربا توت فرنگی.و خود توت فرنگی و عسل و...خیلی سخت بود جلوشو بگیرم
ادامه در تاپیک بعدی
مامان مهراب مامان مهراب ۱۲ ماهگی
ادامه تاپیک قبلی
خیلی سخت بود جلوشو بگیرم حتی شیر پرچرب به عنوان نوشیدنی میخواست بده چرا؟چون میگفت تو دیگه شیرت رو نده چون لاغر شدی بجاش همه چی رو به مهراب بده منم برای هرچیزی باهاش بحث داشتم که اجازه نمیدم بدی چون من طبق نظر دکترش تا الان پیش رفتم کلی مسخرم کرد که دکترا چرت و پرت میگن و ازین حرفا منم برام مهم نبود مهم کار خودم بود چون میخواد مادر خودم باشه میخواد مادرشوهرم باشه .حتی میگفت بزار یه ذره بزارم دهنش ببینم دوس داره شاید دوست نداشت و نخورد منم گفتم مادر من مهراب هرچی بدی بهش میخوره ولی اجازه نداری بدی در کل کلی ماجرا داشتم سر چیزی دادن واینکه میخواست به زور شیر مهراب رو قطع کنه .😑😑😑یعنی ماجرای من با مادرشوهرم تموم شو رسیدم به مادر خودم.در کل این حرفارو گفتم که بگم اگر دکتر گفته اینکارو نکنید به حرف مادر و مادر بزرگ و فلانی فلانی گوس نکنید که این خورده چیزیش نشده اون خورده حالش خوبه.طبق منطق و فکر خودتون پیش برید حتی اگه ناراحت میشن.من با خانوادمم یه دو هفته زودتر یه تولد برای مهراب گرفتم و خوش گذشت جاتون خالی🥰🥰