الهی هیچوقت داخل دستشویی گیر نکنید و در بروتون بسته نشه و بچه ی ۱۶ ماهتون پشت در هق هق نزنه
من که این صحنه رو ۲۰ دیقه پیش دیدم😭😭
حموم دستشویی ما یکیه از آخر فقط ی سه مایه فلزی بود که با بسم اله که مبادا شیشه روی بچم بیزه گرفتم و شیشه رو بعد از یک ساعت و نیم جیع زدن شکستم این درحالی بود که غذای بچم داشت میسوخت و من از ترس بوی دود غدا که بچم خفه نشه با کلی استرس موفق شدم شیشه رو بشکنم و بچم رو ببینم
ولی مرگ رو دیدم و زنده شدم
فقط میگفتم‌من زنده میمونم چون داشتم خفه میشدم خییلی سعی وردم آروم یگباشم توی جیغ های بچم
از بس گررریه کرد پشت در خابش برد منم تا دیدم خابه از لای درز دیدم که جایی که بچه نیست رو شکستم و ب هر بدبختی بود خودمو آزاد کردم
خداروشکر ولی حسی بود بسسسیاربد 😭😭
جالب اینجاست وقتی به شوهرم زنگ زدم گفتم یشتر نگران شیشه شد تا نگران منو بچه‌اش😬😬😬😭😭😭😭😭😭
این دستگیره لعنتی با ضربه‌ای که دخترم به در زده بود خود به خود بسته شده بود خیلی سخت گذشت خیلی سخت گذشت خیلی سخت گذشت شما هم اگه درهای این شکلی دارید یه فکری به حالش بکنید

تصویر
۳۰ پاسخ

من بدبخت تونامزدی نصف شب رفتم‌دستشویی خونه پدرشوهر یهو درقفل شد دستشویی هم‌توحیات وای یادم‌نیوفته میخوام‌اب شم

وای دقیقا منم همیشه فوبیای این رو دارم واس همین ببخشید همیشه در دستشویی رو باز میذارم حتی حموم

وای خیلی ناراحت شدم😔😔😔😔خداروشکر سالمین

خدارو شکر که بخیر گذشته
آره دستشویی ماهم قفل میشه ازین ور اگه کسی ضربه بزنه بخاطر همین من درو یکم باز میذارم

وای با تمام وجود درکت کردمون پسر خواهرم تو خونه گیر میوفته همین سن هم بوده آهرش شیشه بالای دررو میشکنن تا بابام برسه خونه خواهرم بچه خواهرم خودشو دور از جونش کشک و خواهرم مثل ابر بهار گریه میکرد. و جیغ میزد

در حموم مامانم اینا همین طوره یبار من رفتم حموم بسته شد انقدر صبر کردم تا مامانم اومد تجربه دارم اما بچه نداشتم اون صحنه

من هرموقع میرم دستشویی درنمیبندم

وای خداراشکر هیچ وقت درا قفل نکن یه چیزبزار جولوش

وای خواهر منم یه بار اینجوری گیر افتاده بود اون بچه اش شاید ۲ ساله بود بهش گفته بود بره اونور حوله رو پیچیده یود دور دستش و با مشت شکسته بود درو

قفل در رو باز کن کلا یکدفعه باز گیر نکنی

آره اتفاقا دسشویی ماهم همینجوری بود ساحل که ضربه میزد به در
بسته میشد
ولی یکی دوبار پیش اومد که شوهرم خونه بود خداروشکر
دیگ شوهرم دستگیره رو کند و ازین کشویی ها گذاشت ک یوق خونه نباشه قفل بشه
هرچند من قبلش برای احتیاط ی پیچ گوشتی تو دسشویی گذاشته بودم

یعنی ی ساعتو نیم بچه گریه کرد و تو اون داخلی والله خوب تونستی تحمل کنی ولی هیچوقت در نبند اعتباری ب این درا نیست من قفل چسب زدم رو قفل ک در بسته نشه و وقتی میرم آفتابه پر آب می‌ذارم پشت در ک بچه نیاد و اینکه همیشه گوشیمو همراه خودم میبرم دستشویی

این اتفاق یه زمانی برا خواهرم خواهر زاده ام افتاده بود خواهرمم مثل شما مجبور به شکستن شیشه شده بود و واقعا سخت بود براش

این اتفاق برای ماه افتاد البته منو شوهرم جفتمون تو حموم گیر کردیم سال اول زندگیمون که مهرسام نبود 😂

وای چقد وحشتناک🥺🥺

همسایه ماهم چهار ساعت پشت در دسشویی مونده با بچه بیرون تو خونه تنها جیغ گریه تا خوابش برده ، شوهرش شب از سرکار اومده در رو باز کرده
خوب ک حداقل شیشه بوده میشده بشکنی، خدا برا هیچکس نخواد

وای پسر منم یه دقیقه الان رفتم تو راه رو کار داشتم تندی در و بست دو ساعت گریه کرد منم تاب و شلوار تنم بود هرچی در طبقه بالا رو زدم بار نکرد خونه ام بود نامرد حداقل ی لباس بده برم تو کوچه از پنجره صداشو بشنوم
آخرش یه مرد همسایمونه صداش زدم با اون وضعیت لباسام آمد در و باز کرد خدا عاقبت بخیرش کنه
واقعا سکته کردم 🥲

واای خدا منکه از بس وحشت دارم درو باز میزارم همسرمم همیشه میگه حواست باشه این دستگیره ها مشکل دارن

وای
الهی بگردم.
اونجا که گفتی خوابش برد

عزیزم خداروشکر که بخیر گذشته در دسشویی ماهم دقیقا اینجوریه و من هر سری میرم با ترس اینکه نکنه ضربه میزنه بسته شه

ای وای خداروشکر چیزیش نشده یه جوری بزار در بسته نشه

ما هم در دستشوییمون اینجوریه من پیچشو باز کردم رفتم بیرون😁
البته یکیه حمامون پیچ نداره انقدر درو محکم کشیدم دستگیره اونور شکست و در باز شد

آخی عزیزم برا منم پیش اومده اما نیاز نبود شیشه رو بشکنی
درو هی محکم میکشیدی اون زبونه دستگیره گشاد میشد برا ما ک اینجوری شد انقد درو کشیدم ک زبونه گشاد شد نجات پیدا کردم

دستگیره این طرفو باز کن کلا.
یبارمن رفتم جایی،دخترم پیش‌باباش بود‌.شوهرم رفته دستشویی,دخترم اومده درو بسته روش.
اونم مجبور شده شیشه رو بشکنه.
دخترم نترسیده بود ولی خوب بنظرم خطرناک بود.

درکت می کنم برامام اینجوریه،یبارمنم اینطوری شدم وای هرچقدرمی گفتم پسرم نمی فهمید داشتم خفه می شدم هیچکسم صدامونمی شنید دخترمم داشت ازمهدمیومد!پسرمنم خیلی گریه کردانقدردروکشیدم که قفله کج شدودربازکردم

وااای الهییییی چقدر سخت😭

بخیر گذشت خیلی لحضه سختیه
دیگه در و نبند.

دقیقا امروز همین اتفاق واسه من افتاد🥲رفتم حموم سریع درو بست هرچی بهش میگفتم بازش کن نمیتونست بچم اینقد گریه کرد
اینقد محکم در زدم طبقه بالایی خاهرمه متوجه شد اومد دروبازکرد

واییییی چقدر بد 🥺🥺🥺 این دستگیره های کوفتی این جوری میشن گاهی
هیچ وقت در نبند
من همیشه پشتی میزارم پیش دسشویی میرم

ای خدا بلا دور باشه ان شاءالله
خداروشکر بچه چیزی نشد
یکی از دوستامون همین اتفاق افتاد براش شیشه رو که شکوند رفت تو پای بچه پاش با شیشه برید
دسشویی خودمونم همینجوریه همیشه استرس این اتفاق رو دارم

سوال های مرتبط

مامان دُرین🌱 مامان دُرین🌱 ۱ سالگی
به عنوان یه مامان که از نوزادی به دخترش شیر خشک داده میخوام تجربم رو از شیشه شیر هایی که استفاده کردم بگم
تقریبا بیشتر شیشه شیر هارو برای درین گرفتم
دو ماه اول دکتر بروانز داشت خییلی برای کولیک و رفلاکسش خوب بود ولی چون شستش سخت بود بعد دوماهگی براش اونت گرفتیم
تا شش ماهگی اونت داشت بعدش هی اور شی
من از اونت سری قدیم خیلی راضی بودم عالی بود
ولی از هی اور شی نه.. برخلاف ظاهر قشنگش خیلی باگ داشت مهم ترینش گرون بودن سرشیشه بود که ۷۰۰ بود زود به زود هم پاره میشد
ما دوباره اونت گرفتیم برای درین ولی این بار سری جدید اونت که واقعا مضخرفه بچه رو کلافه میکنه شیر در نمیاد سوت هم میزنه..
دوباره گشتیم سرشیشه قدیمی اونت پیدا کردیم گذاشتیم رو شیشه شیر جدید و استفاده کردیم تاالان
دیگه الان باید شیشه شیرش عوض میشد دنبال سری قدیمی اونت بودم که پیدا نمیشد
دیروز داروخونه این شیشه رو دیدم بیبی لنده خریدمش
باید بگم حتی از اونت بهتره..
هم سرشیشه نرم داره هم انتی کولیکه
درسته کپیه ولی یه کپی خیلی باکیفیت..
من که واقعا راضی بودم ازش👌🏻
شماهم اگر استفاده کردین تجربتون رو بگین راضی بودین یا نه🥲
مامان 🌸زهرا خانوم🌸 مامان 🌸زهرا خانوم🌸 ۱ سالگی
با همسرم درمیون گذاشتم اولش مخالفت کرد بعد که خودش رفت از چندتا اساتید طب سنتی تحقیق کرد و پرسید متوجه شد یه چیز طبیعیه و توی خیلی از کشورای غربی هم زایمان هاشون تو خونه انجام میشه دیگه کم کم راضی شد

خب یه سری تدابیر بهم گفتن باید انجام بدم که یخورده برام سخت و حوصله سَر بَر بود ولی تا حدودی انجام دادم
گذشت و گذشت تا رسیدم به هفته های اخر ورزشا رو بهم گفتن و اینکه مهم تراز همش رابطه🔞
ولی من جز ورزشها نتونستم تدابیر دیگه رو انجام بدم تقریبا ماه اخر خونه مامانم بودم و همین مسئله مشکل ساز شد!!!

با ماما در ارتباط بودم شرح حالمو میگفتم و قرار شد زمانی که دردام شرو شد حرکت کنم! به کجا؟؟ به یه شهر دیگه با فاصله ۴ ساعت، بله من انقدر به انتخابم مطمئن بودم که قبول کردم برم یه شهر دیگه!!

خلاصه چهل هفتم تموم شد و هیچ دردی نداشتم
شبی که فرداش وارد ۴۱ هفته میشدم لک دیدم و تماس گرفتم تدابیر دادن انجام دادم
و
بالاخره روز موعود فرا رسید🥺😍

ادامه تایپیک بعد